انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: شعرها و جملات مناسب جشن پاکی
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
مرده بدم زنده شدم ، گريه بدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاينده

ديدهء سيرست مرا ، جان دليرست مرا

زهرهء شيرست مرا ، زهره تابنده شدم

گفــت که ديوانه نه ئی ، لايق اين خانه نه ئی

رفتم و ديوانه شدم سلسله بندنده شدم

گفــت که سرمست نه ئی ، رو که از اين دست نه ئی

رفتم و سرمست شدم و ز طرب آکنده شدم

گفــت که تو کشته نه ئی ، در طرب آغشته نه ئی

پيش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم

گفــت که تو زير ککی ، مست خيالی و شکی

گول شدم ، هول شدم ، وز همه بر کنده شد

گفــت که تو شمع شدی ، قبلهء اين جمع شدی

جمع نيم ، شمع نيم ، دود پراکنده شدم

گفــت که شيخی و سری ، پيش رو و راه بری

شيخ نيم ، پيش نيم ، امر ترا بنده شدم

گفــت که با بال و پری ، من پر و بالت ندهم

در هوس بال و پرش بی پر و پرکنده شدم

گفت مرا دولت نو ، راه مرو رنجه مشو

زانک من از لطف و کرم سوی تو آينده شدم

گفت مرا عشق کهن ، از بر ما نقل مکن

گفتم آری نکنم ، ساکن و باشنده شدم
مولانا
ما کشتی شکستگانیم که به ساحل رسیده و رقص و پایکوبی میکنیم، مردمان به خیالشان ما دیوانه ایم ، حق دارند ، چون ندیده اند ان طوفانی راکه ما دیده ایم
ددوست عزیز .... معجزه پاکی را به شما وخانواده محترم تبریک میگویم