انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: احساس شدیدخوبی های بی حاصل
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
HeartHeartبدی های من به خاطر بدی کردن نیست
به خاطر احساس شدیدخوبی های بی حاصل است
( فروغ فرخزاد )Heart
امشـــب ؛
نه هــــوا خـــراب است ،
نه حـــواســــم پرت است ،
و نه کسی دلـــم را شکســــته!!!
فقـــــط...
کمی از مــــن
هـــوای کمی از "تـــو" را دارد...!
فراق یعنی دوری ، دوری یعنی دلتنگی ، دلتنگی یعنی تو و تو یعنی تموم دنیا

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از پرچین امیدهایت چتری برایم بفرست ، من خیس دلتنگی هایت شده ام

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو گفتی از دلتنگی ام برایت بنویسم ، اما فکرش را نکردی دفتر دلتنگی هایم در قلبت جا نمی گیرد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سهم من از دوری تو چیزی جز دلتنگی به اندازه دریاها ، نگاهی تاریک همچون شب های بدون مهتاب و لحظه هایی که ثانیه به ثانیه می گذرند ، پس ای دوست بشنو صدای دلتنگی مرا

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آن سوی دلتنگی ها همیشه خدایی هست که داشتنش جبران همه نداشتن هاست .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد ، دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلامش مرا در عشقش غرق می کند ، دلم برای تو تنگ است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تنهایی ، دوری ، دلتنگی ، بغض ، ناله و گریه همه و همه واسه یه لحظه با تو بودن .
یک روز از بهشتت

دزدیده ایم یک سیب

عمری است در زمین ات

هستیم تحت تعقیب



خوردیم در زمین ات

این خاک تازه تاسیس

از پشت سر به شیطان

از روبرو به ابلیس



از سکر نامت ای دوست

با آن که مست بودیم

مارا ببخش یک عمر

شیطان پرست بودیم



حالا در این جهنم

این سرزمین مرده

تاوان آن گناه و

آن سیب کرم خورده



باید میان این خاک

در کوه و دشت و جنگل

عمری ثواب کرد و

برگشت جای اول ...
تنهایی یعنی همیشه سر به سر شیشه میگذارم و اشکهایم جاری میشوند بر سینه ی پنجره …
::
::
دنیا تنهایی های زیادی داره اما تنهایی من دنیایی داره …
::
::
از تنهایی خود لذت ببر تا دیگران نتوانند از بازی دادن تو لذت ببرند …
پرنده کوچک بود

پرنده فکر نمی کرد

پرنده روزنامه نمی خواند

پرنده قرض نداشت

پرنده آدمها را نمی شناخت

پرنده روی هوا

و برفراز چراغهای خطر

در ارتفاع بی خبری می پرید

و لحظه های آبی را

دیوانه وار تجربه می کرد

پرنده، آه، فقط یک پرنده بود
[aگفتم غم تو دارم
چیزی نگفت و بگذشت
حافظ خوشا به حالت
یارم گذشت و یارت
گفتا غمت سرآید . . .
.lign=center]
ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍهیم ﺑﺎشیم ولی یادمان باشد که

ﺁﺧﺮﺵ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﻄﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﯼ ﺭﻭﯼ سنگ ﻣﺮﻣﺮ ﯾﮏ ﻣﺘﺮﯼ ﺧﻮﺍهیم ﺷﺪ !
هر لحظه هرجا که میرم حس نگاهت با من
این دل بیطاقتِ من قیده تورو نمی زنه
بذار یبار نگات کنم از جونو دل‌ صدات کنم
هرچقدر دلتنگی‌ دارم هدیه به اون چشات کنم
مرا به بر بگیر

از حوالی دلم که ملک توست

بیشتر خبر بگیر

در آسمانه‌ی نگاه پرزشبنم‌ام دو رود

بال بال و پر بگیر



سنگدل نباش ماه من

از زلال قلب بی‌گناه زخمی‌ام

ذره‌ای اثر بگیر



گوش کن به ناله‌های ساز

این شکسته در گلوی پیچ و تاب گاه اوج و گاه در فرود من

از نوای عاشقانه‌ام

پند مختصر بگیر



یا مرا

بوسه‌ای حواله کن

داغ و آبدار

یا ره سفر بگیر



عاشقانه باز

وامقت شدم

وامقانه باز

عاشقت شدم

شاعرم اگر

عاشق توام

عاشقم اگر

شاعر توام

سوزوساز من

در هوای توست

شعر من همه

ماجرای توست

پس تمام شعرهای ناسروده و سروده‌ی مرا

به زر بگیر...

صفحه‌ها: 1 2