انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: زمستون
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
زمستون
تن عریون باغچه ، چون بیابون
درختا
با پاهای برهنه زیر بارون
نمیدونی تو که عاشق نبودی
چه سخته مرگ گل برای گلدون
گل و گلدون چه شبها
نشستن بی بهانه
واسه هم قصه گفتن عاشقانه
چه تلخه ، چه تلخه
باید تنها بمونه قلب گلدون
مثل من ، که بی تو
نشستم زیر بارون زمستون
زمستون
برای تو قشنگه پشت شیشه
بهاره
زمستونو برای تو همیشه
تو مثل من زمستونی نداری
که باشه لحظه چشم انتظاری
گلدون خالی ندیدی
نشسته زیر بارون
گلای کاغذی داری تو گلدون
تو عاشق نبودی
ببینی تلخ روزای جدایی
چه سخته ، چه سخته
نشینم بی تو با چشمای گریون
نشینم بی تو با چشمای گریون
تمام شهر تویی
وقتی دست‌هایت را در دست می‌گیرم‌
وانگشتانت ، خیابان‌های درازی می‌شوند برای قدم زدن . . .
ارزومی کنم غم های دلت برن زیراولین برف زمستونی تادلت سفیدوهمیشه بدون غم بمونه
شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر

زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر

شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق

رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق

شب یلدایتان پرستاره و پرخاطره باد
کل دنیا را هم که داشته باشی
باز هم دلت میخواهد بعضی وقتها
فقط بعضی وقتها ...
اصلا برای یک لحظه هم که شده
همه ی دنیای یک "نفــر" باشی...
حالـ ـمـ را پرسيــבنـב:

گـ ـفتمـ رو به راهـ ـمـ

اما هيچـ ـكســ نفهميــב رو بـﮧ كـבام راهـ ـمـ
چقدر تلخ است بعد از سال ها انتظار
نیمه گم شده ات را کامل بیابی . . .