انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: دلم از دست من خسته است...
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم


دست نوازش بر سرش میکشم میگویم:

«غصه نخور، میگذرد …»


برای دلم، گاهی پدر میشوم


خشمگین میگویم: «بس کن دیگر بزرگ شدی ….»


گاهی هم دوستی میشوم مهربان


دستش را میگیرم میبرمش به باغ رویا …


دلم ، از دست من خسته استــ.....
ای کاش که ازحال من خبرت بود/ ای کاش دمی ازسرکویم گذرت بود
من مرغ اسیرم که ندارم پر پرواز / ای کاش که کاشانه من زیر پرت بود . . .
من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم
تنهاییت برای من ...
غصه هایت برای من ...
همه بغضها و اشکهایت برای من ..
بخند برایم بخند
آنقدر بلند
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را...
صدای همیشه خوب بودنت را
دلم برایت تنگ شده
دوستت دارم ...
دَسـتِ مـَــن
خــــالیسـت اَز بـــــودنِ تــُــــــو !
امـــــا دلـَــــــم
تــا دِلـــت بخـــواهـَـد از تـــــــــو پــُـــــــر اســــــت ...