انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: دل تنگی
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9
این روزها در من خدایی می کند...
چیزی شبیه تو...
تو که هستی انگار آرامترم...
در زندگی چیزی هست که می خواهمش...
چیزی هست که مرا به این زمین پیوند می دهد... وقتی نیستی انگار در این دنیا جایی ندارم...
روز و شب هایم به کندی می آیند و میروند...
لحظه ها انگار جان می کنند که تمام شوند... و مرا به روزهای آمدنت برسانند...
روزها هی عقب می روند تا...
تا شعله ور تر کنند آتش انتظارم را... این روزها چقدر دلم عجیب...
دلم هوای مهربانیت را کرده...
دیوانه تر از آنم
که بگذرم از تو

و عاقل تر از آن

که نگذرم از تو

و تو

چه خوش عاقلی

که آسوده گذشتی از من

اینجا مینویسم

لبخندی را که دیگر نیست

و شادی را که دفن شد

آنجا در جنگل

زیر پای تو ...

اینجا می سرایم

سقوط را

به ورطه ی نیستی

و ذوب شدن را

بر دل واژگان

بگو ابرها ببارند

برای زنی که دیگر نیست

و تو امروز بر دلش خنجر نشاندی

و حرف هایش را به هیچ گرفتی

بگو سوگواری کنند بر عشقی

که نیامده رفت

و به گِل نشست کشتی پهلو نگرفته ...

بگو هر چه گفتی دروغی بیش نبود

و عشق چیزی نیست

جز بازی با کلمات ...

بگو ...


نگاهم را بخوان...

می دانم!

به دلم افتاده...

من را ، از هر طرف

که بخوانی ام!

نامم بن بستیس، بر دیواری بلند

من ، سالهاست

دل بسته ام به طنابی،

که هروز لباس عشق، نم چشمانش

خیس میکند!

و بر حیات خانه ی ، حیاط زندگی اش پهن

می کند!

به فال نیک گیرم...

برایـم،

به دروغ

پایت را میکشی

وسط ، تمام بازی های کودکانه...

معـرکه میگیری

و چه کودکـانه، هربار

بیشتــر بـاور میکنـم ،

لباسهای خیست را،

من ته کوچه!

در انتظارت نشسته ام!
تو رفتی . . .
انگار که من از اولش نبودم !
من ولی می مانم انگار که تو تا آخرش هستی !


.
گفته بودم بی تو سخت میگذرد …
حرفم را پس میگیرم ، بی تو انگار اصلا نمیگذرد …


قبول نیست ! این بار تو چشم بگذار ، من فراموشت می کنم …
فقط تا صد بشمار ، آهسته آهسته ؛ راستی ، من بازی را خوب نمی دانم !
خودم را باید پنهان کنم یا گذشته را ؟


چه سخت است هم پاییز باشد
هم ابر باشد
هم باران باشد
هم خیابان خیس اما …
تو نباشی !
خداحافظ
خداحافظ برو عشقم برو که وقت پروازه

برو که دیدن اشکات منو به گریه میندازه

نگاه کن آخر راهم نگاه کن آخر جادست

نمیشه بعد تو بوسید نمیشه بعد تو دل بست

منو تنها بذار اینجا تو این روزای بی لبخند

که باید بی تو پرپر شه که باید از نگات دل کند

حلالم کن اگه میری اگه دوری اگه دورم

اگه با گریه میخندم حلالم کن که مجبورم

نگو عادت کنم بی تو که میدونی نمی تونم

که میدونی نفسهامو به دیدار تو مدیونم

فدای عطر آغوشت برو که وقت پروازه

برو که بدرقه داره منو به گریه میندازه

برو عشقم خداحافظ برو تو گریه حلالم کن

خداحافظ برو اما حلالم کن حلالم کن...
هرموقع دلم برات تنگ میشه یه ستاره ازاسمون می افته اگه اسمون بی ستاره شدتقصیرخودته
صدایت
در پیغامگیر تلفن مهربان تر است
تمام دلتنگی ام را
مو به مو گوش میدهد
هر از چند گاهی خانه نباش
تا سیر درد دل کنم!
بهرنگ قاسمی
ﻟﮑﻨﺖ ﺯﺑﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺑﯿﺴﺖ

ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺰﻩ ﻣﺰﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺳﻤﺖ
خــیـلـی بـایـد بــی مــعــرفــت بــاشــی کـه نـفـهـمـی پـشـت جـمـلـه ی

"تــنــهــام نــذار مــن بــی تــو نــمـیـتـونـم"

چــه غــروری شــکــســتــه شــده ؛بــه خــاطــر دوســـت داشــتــنــت

و تــو خــیـــلی ســاده ازش بـــگــذری و بــری..
می گویند درد را از هر طرف بنویسی درد است

نمی دانند که اگر درد را از طرف تو اگر بنویسند شعر می شود
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچه هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله و دوری عشق

و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9