2013-11-06، 10:28
2014-10-14، 09:32
وقتی نواقصم به درجه ای میرسه که دیگه باهاشون نمیشه زندگی کرد ومن فقط عمرمیکنم نه زندگی وروزبه روز دردهام بیشترمیشه اونموقع هست که من اماده ام برای اینکه خداوند تمام معایبم را از بین ببره واین خودش به مرورزمان صورت میگیره ویکباره نمیشه و امتحانش هم همان پاسخ رو میده هروقت که بانواقصم برخورد کنم دوباره حال خرابی و عدم آرامش از درمیان تو و امروز من مطمئن هستم که میخوام تغییرکنم ومیدونم که یکروز این نواقص رو فعال نکردم که یکروز غیرفعالشون کنم .
وقتی که باروشن بینی متوجه شدم که بانقائصم من فقط ادامه حیات میدم وزندگی نمی کنم ولی سهمم بعنوان یک انسان بیشتراز ادامه حیات است واینکه اعمال زندگی قدیم من فقط برام مشکل ورنج به وجود آورده اونوقت میخوام که نواقص را برطرف کنم و چون میدونم که خودم قادربه این کارنیستم بخدامی سپارم .
وقتی که باروشن بینی متوجه شدم که بانقائصم من فقط ادامه حیات میدم وزندگی نمی کنم ولی سهمم بعنوان یک انسان بیشتراز ادامه حیات است واینکه اعمال زندگی قدیم من فقط برام مشکل ورنج به وجود آورده اونوقت میخوام که نواقص را برطرف کنم و چون میدونم که خودم قادربه این کارنیستم بخدامی سپارم .