انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: بیماری اعتیاد
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
بیماری اعتیاد
اعتیاد یک بیماری است. یک بیماری روانی ورفتاری که ریشه در اصل فرد دارد حال ممکن است ارثی به او رسیده باشد یا از روشهای دیگری به او منتقل شده باشد اعتیاد نیمه تاریک وجود انسان است که باعث بروز نواقص شخصیتی می گردد وفرد را وادار به کارهایی می کند که اصلا دوست ندارد انجام دهد هر بیماری علتی دارد واعتیاد هم علتهای به خصوص خودش را دارد وریشه این علتها بر می گرددبه دوران کودکی ونقش والدین ، خانواده واجتماع نداشتن مهارتهای تربیتی والدین که او را صحیح تربیت کنند،الگو برداری نا سالم فرد،نبودن فضای مناسب برای احساس آرامش کردن،نبود امنیت در خانه واجتماع،توجه نکردن به حرفهای فرد توسط والدین، ترس از پدر ومادرواحساس راحت نبودن وفرد مجبور شودمحرم اسرارش را در بیرون پیدا کند،شکست های زندگی باعث کمبود اعتماد به نفس می شودکه نتوانند در بعضی مواقع نه بگویند،تحمیل کردن عقاید پدر ومادر ودیگران به فرزندان،تبعیض قایل شدن بین فرزندان ومقایسه او با همسن و سالهایش که باعث می شود فرد احساس نا امیدی خود کم بینی حقارت وبی ارزشی بکند در نتیجه فرد منزوی می شودودر این دنیای بزرگ احساس تنهایی می کند واو کم کم از خانواده دور می شود چون احساس اهمیت وامنیت نمی کند از پدر ومادر فاصله می گیرد چون می ترسد مشکلاتش را به آنها بگوید وآنها او را سرزنش ونصیحت ویا تنبیه کنند واین عوامل باعث می شودکه نیمه تاریک وجود او بیدار شود واز این به بعد الگوی رفتاری خود را غلط تعیین کند با کسانی که قبلا رفت وآمد نداشت سعی در بر قراری ارتباط با آنها میکندومشکلات خود را به آنها می گوید و آنها هم چون کسانی مثل خودش هستند او را غلط راهنمایی می کنند واو هر روز از اجتماع وخانواده بیشتر فاصله می گیردوسعی می کند که آن کمبود محبت ودرک نشدن در خانه را در بیرون از خانه بدست بیاورد وسعی در انجام دادن کارهایی می کند که دیگران به او توجه کنند واو را درک کنند واو برای این احساس تایید شدن واینکه دیگران فکر نکنند که اوکم می آوردو یا مشکل دارد حاضر به انجام هر کاری می شود مدتی این احساسات او پر می شودولی بعد از مدتی احساس خلا وکمبود شدیدی به سراغش میاید وکنجکاوی در او ظاهر می شود ومی خواهد همه کار انجام دهد تا از این احساسات رهایی پیدا کند وترس در این میان نقش زیادی دارد ترس از تایید نشدن ترس از توجه نکردن به او ترس از آینده وتنهایی باعث می شود تا همه کارهایش از روی ترس باشد وترس می شود زیر بنای اعتیاد.

یکی دیگر از زیر بنای اعتیاد خود خواهی است چون فرد اعتماد به نفس ندارد از غرور کاذب استفاده می کند وغرور هم باعث خود خواهی ودر این حال فرد مصالح ومنافع دیگران را در نظر نمی گیرد حرف هیچ کس را قبول ندارد هر کاری به نظر خودش درست باشد انجام می دهد.وقتی فرد به گذشته نگاه می کند احساس رنجش پیدا می کند که چرا دیگران با من رفتار درستی نداشته اند. دیگران مقصر بودند که من فرد موفقی نشدم من را درک نکردند وهمه را مسول بد بختیهای خود می داند وبه دلیل خود خواهی نقش خود را نمی بیند ووقتی که هم به آینده نگاه می کند احساس ترس به او دست می دهد که در آینده چه اتفاقی احتمال دارد بیفتد ودر این حال تصورات باطلی در ذهن او نقش می بندد در این وقت او از همه چیز وهمه کس بدش میاید و در مثلث خود محوری خود می چرخد گذشته تلخ وآینده نا معلوم وزمان حال او پر می شود از احساسات منفی ومی خواهد کاری کند که از این حال رهایی یابد چون نمی تواند واقعیت را قبول کند سعی در فرار ازواقعیت را دارد.

وتنها فکری که به ذهنش خطور میکند این است که به دنبال چیزی بگردد که از این حالت خارج شود واین افکار را با خود حمل می کند زمانی که می بیند دوستانش در حال انجام دادن هر کاری هستند او هم به خاطر کم نیاوردن همان کار را انجام می دهد اگر در یک مکان به او پیشنهاد هر کاری بدهند به خاطر نبود اعتماد به نفس نمی تواند نه بگوید مثالی می زنم اگر در یک جمع ببیند سیگار ویا الکل مصرف می شود او پیش خودش فکر می کند که این چیزی که آنها مصرف می کنند چیست چرا من هم مصرف نکنم تا اینکه به او پیشنهاد مصرف داده می شود واو هم نمی تواند نه بگوید در این حال فکر می کند که اگر بگوید نه نمی توانم مصرف کنم آنها چه فکری درباره او می کنند لذاقبول می کند واین ماده حالا هر چه که باشد را مصرف می کند در این وقت حالت لذتی آنی به داده می شود واو فکر می کند این همان چیزی است که من به دنبالش می گشتم برای مدتی احساس آرامش وبی خیالی می کند واو سعی می کند که برای همیشه از این ماده استفاده کند تا مدتی او مصرف می کند و به این ماده وابسته می شود بعد از مدتی می بیند که دوباره باز همان احساسات در او پیدا شده ودیگر این ماده هم جواب نمی دهد وکاملا هم وابسته شده به آن به دنبال چیز دیگری می گردد وآن را در مواد های دیگری پیدا می کند وهمین طور ادامه می دهد زمانی که برایش مشکلی پیش میاد ونمی تواند مشکل را حل کند وبه دلیل غرور کاذب وخود خواهی از دیگرا ن هم کمک نمی گیرد می رود مواد بیشتری مصرف می کند فکر می کند مشکل حل شده است در حالی که مشکل سر جایش است حال امکان دارد که فرد به مواد مخدر روی نیاورد ووابسته به یک چیز دیگری شود ولی مسئله مورد نظرما اعتیاد به مواد مخدر است .

این خلاصه ای بود از مفهوم اعتیاد. اعتیاد بیماری لاعلاج،مزمن وپیشرونده است که اگر جلو پیشروی آن گرفته نشود منجر به مرگ ونیستی می شود بیماری اعتیاد از بین نمی رود ولی می توان جلو پیشروی آنرا بگیریم اعتیاد فقط مصرف مواد مخدر نیست آن چیزی که باعث می شود یک فرد وابسته یا معتاد به مواد مخدر شود بیماری اعتیاد است نه مواد مخدربعضی ها فکر می کنند که اعتیاد یعنی مصرف مواد مخدر ولی اعتیاد یعنی عادت و وابستگی حال به هر چیزی که باشد.

مثل اعتیاد به سکس ، قمار، طمع ، اینترنت و غیره..... هر فردی که دارای این بیماری باشد تعادل در زندگی او وجود ندارد در هر کاری افراط و تفریط میکند هر چیزی که به او لذت بدهد حتی اگر آنی باشد آن را انجام میدهد آنهم به شکل افراطی اختیارات زندگی را از دست میدهد و چیزی به اسم کنترل در تمام زمینه های زندگی ندارد و اراده خود را از دست میدهد.

در کل نتیجه میگیرم که اعتیاد یک بیماری روانی مثل سایر بیماری ها میباشد و میتوانیم جلوی آن را بگیریم یک فرد معتاد فکر میکند که اگر مواد مصرف نکند همه چیز درست شده ، اما اینطور نیست. باید قبل از هر چیز مشکل اصلی را حل کرد که این مشکل باعث شده فرد مواد مخدر را مصرف کند مشکل یک فرد معتاد از نظر خودش مواد مصرف کردن است در حالی که هزاران بار ترک کرده از لحاظ جسمی بهبود پیدا کرده اما همیشه فکر و ذکر او مصرف دوباره مواد بوده است و این فکر مربوط به قسمت روانی بیماری اعتیاد است پس باید اعتیاد را مهار کرد اول قطع مصرف مواد بعد مهار اعتیاد .
بیماری اعتیاد بیماری بیشترها بیماری کمبودها بیماری مغرورها بیماری ...........است