انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: بهبودی ؟؟؟؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6
ما به یک راه کار نیاز داریم تا به ما کمک کند،دوازده قدم انجمن معتادان گمنام راه کارهایی هستند که با استفاده از انها ،ما خودمان را تغییر میدهیم . ما باور داریم که تغییر کردن ،نیازمند ان است که ما برای کار کردن قدم ها تمایل داشته باشیم ،برای ایده های جدید ،ذهنی باز داشته و تا انجا که میتوانیم ،در لحظه صادق باشیم . تجربه ما نشان میدهد که وقتی شروع به کار کردن قدمها میکنیم ،معمولا روحیات و رفتار جدیدی در ما ایجاد می شود.بدون حضور مواد در زندگی مان ،افکار ما شفاف تر شده و ما متوجه میشویم که در حال پایه ریزی یک راه جدید زندگی هستیم.
هم زمان با کار کرد قدمها ،احساسات و واکنشهای ما ،تغییر می یابند ما شروع به جذب افراد دیگر در زندگی مان میکنیم .به جای اینکه مردم را از خود برانیم،به آنها اجازه میدهیم به ما نزدیک شوند.ما یاد میگیریم اعتماد کنیم و مورد اعتماد باشیم . دیگر لازم نیست به دلیل ترس از مورد تایید قرار نگرفتن ، خود واقعی مان را پنهان کنیم .احساس خلاء ای که همه معتادان آن را می شناسند،به مرور از بین می رود.

بسیاری از ما اعتقاد داریم که بایید به نیروی بزرگ تر از خودمان تکیه کنیم تا به ما در پاک ماندنمان ،کمک کند.وقتی میبینیم نیرویی را یافته ایم که میتواند ما را از مصرف و وسوسه ان ، برهاند،تمایل مان برای اعتماد به این نیروی برتر ،بیشتر میشود . ممکن است بخواهیم این نیروی برتر را با نام "خدا" صدا کنیم ولی این یک مسءله کاملا انتخابی است.

دوازده قدم برنامه ای برای زندگی کردن است. تجربه ما نشان میدهد که قدم ها به ما کمک خواهند کرد تا بتوانیم تحت هر شرایطی زندگی کنیم . توانایی ما در به کار بستن دوازده قدم در زندگی روزانه مان ،به مرور حاصل میشود . ما متوجه می شویم که در حال توسعه قدرت لازم جهت زندگی کردن با شرایط زندگی ،هستیم.اصولی که ما در زندگی روزانه مان استفاده میکنیم ،به ما کمک میکنند تا با شرایط ناگوار و ترسها رو به رو شویم.

تجربیات بهبودی،اغلب جدید،عجیب و ترس آور هستند. بعضی اوقات،کشش و جاذبه دوستان و روش های قدیمی،قوی است. انگار به نظر میرسد که بازگست به مصرف ،آسان تر است ولی مصرف،جواب معتادان نیست.ما راه جدیدی برای زندگی کردن یافته ایم که از آنچه تا به امروز شناخته ایم ،بهتر است. اگر چه ما سختی هایی را تجربه می کنیم ولی مایل نیستیم به زندگی ای که قبل از پاک شدن مان داشتیم ،باز گردیم.

چه در داخل زندان باشیم وچه خارج آن ، تا زمانی که مصرف نمی کنیم ، فرصتی برای زندگی بر اساس یک راه جدید دارسم . برنامه NA این وعده را به ما نمی دهد که زندگی مان ،آسان خواهد شد یا همه چیز ، همان طور که می خواهیم ،می شود. ما یاد میگیریم که بین نیازها و خواسته ها ،تفاوتی وجود دارد . نیروی برتر ما ، همیشه نیازهای روحانی ما را بر آورده می کند . حتی اگر ما هنوز در پشت دیوارها به سر می بریم ،باید دوستی های جدید ایجاد کرده و با کسانی که پاک بوده و در حال بهبودی از طریق اصول انجمن معتادان گمنامند ،ارتباط بر قرار کنیم . از طریق کارکرد دوازده قدم ،با وجود هر نوع شرایط زندگی ،ما آرامش کسب میکنیم.

هم زمان با رشد و تغییر ما از طریق کارکرد دوازده قدم انجمن معتادان گمنام ،احساس نشاط آرامش و رضایت ،به صورت هدایای بهبودی ظاهر می شوند. ما قادر می شویم ،نا امیدی ها و سر خوردگی ها را به عنوان قسمتی از زندگی روزانه ،بپذیریم. حتی اگر بهبودی برای ما آسان نباشد ،این سفری است که ارزش وقت صرف کردن را دارد . دیگر لازم نیست کارهایی که در گذشته انجام داده ایم را تکرار کنیم . از همه مهم تر دیگر ،هرگز مجبور به مصرف دوباره نیستیم.
بهبودی چیست
خداوند تشکر مکنم که امروزم پاک هستم وفرصت دوباره زندگی کردن بهم داده.
بهبودی یعنی چی؟
بهبودی یعنی صداقت داشتن

بهبودی یعنی ترس را به ایمان تبدیل کردن

بهبودی یعنی به خود احترام گذاشتن

بهبودی یعنی از درون تغییر کردن

بهبودی یعنی به خود رسیدن

بهبودی یعنی با واقعیت روبرو شدن

بهبودی یعنی رها شدن از تنهایی

بهبودی یعنی قبول مسئولیت

بهبودی یعنی با احساسات واقعی خود در ارتباط بودن

بهبودی یعنی منفی ها را به مثبت تبدیل کردن
بهبودی یعنی تغییر مداوم در افکار و اعمال و احساساتمانHeart
بهبودی یعنی پذبرفتن واقعیت
یعنی فرار از انکار
یعنی خود صادق روح
بهبودی قابل تفسیر نیست وهر بحثی درباره بهبودی گوشه کوچیکی از محتوا وعمق بهبودیست
ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺻﺒﻮﺭ
قرار است کلید بیاندازیم و در بهبودی را باز کنیم ! کلید ما اقرار است !زیرا تا اقرار نکنیم از بهبودی نشانی نخواهیم دید ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻣﺤﻮﺭﯼ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﺑﻄﻮﺭﮐﺎﻣﻞ
ﺍﺯ ﺫﻫﻦ ﻓﺮﺩ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺑﮑﻨﺎﺭ ﻣﯿﺮﻭﺩ، ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﻪ ﺣﯿﺎﺗﯽ ﻭ
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﻠﺒﯽ ) ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﺟﺒﺎﺭ ( ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻗﺮﺍﺭﺳﺖ!
ﺑﺪﻭﻥ ﯾﮏ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﭘﺎﮎ ﺷﺪﻥ ﻭ ﮔﺎﻡ ﻧﻬﺎﺩﻥ ﺩﺭ
ﻣﺴﯿﺮ ﺑﻬﺒﻮﺩﯼ، ﺻﻔﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﮏ ﻧﮑﻨﯿﺪ. ﻫﺮ
ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺗﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﻨﺪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻭ
ﺩﺭﺻﺪﺩ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺮﻧﻤﯿﺂﯾﺪ! ﻫﺮ ﻣﻌﺘﺎﺩﯼ ﺗﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻋﺘﯿﺎﺩﺵ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺷﺪﻩ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻬﺒﻮﺩﯼ ﮐﺎﻧﺪﯾﺪ
ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ! ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻪ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﯿﺮﻭﻧﯽ
ﺍﺳﺖ. ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﭼﻨﺘﻪ
ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﺧﺮﺝ ﺍﯾﻦ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺍﻋﺘﯿﺎﺩﺵ ﺭﺍ ﻣﺨﻔﯽ ﻭ ﺍﻧﮑﺎﺭ
ﮐﻨﺪ، ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺖ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺩﯾﻮﺍﺭ
ﺍﻧﮑﺎﺭﺵ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﻧﯿﺎﺯﺳﺖ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ،
ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﯾﺎ ﺍﺟﺒﺎﺭ ﻭ ﻓﺮﯾﺒﯽ، ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ
ﮐﺎﺭﮐﻨﺪ. ﺧﺴﺘﮕﯽ، ﺁﺷﻔﺘﮕﯽ ﻭ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺍﺣﻮﺍﻟﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ
ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﻭ ﻋﺎﺟﺰﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻗﺮﺍﺭ
ﺑﻪ ﺍﻋﺘﯿﺎﺩﺵ ﮐﻨﺪ.
ﻗﻄﻊ ﻣﺼﺮﻑ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ ﺍﺯ ﺭﺍﻩﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﭘﺬﯾﺮ
ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻧﺎﺕ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻭ ﺩﻟﻔﺮﯾﺒﯽ
ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﺎﺩ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭼﺸﻤﺎﻥ
ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﺘﺎﻥ ﺗﺮﺳﯿﻢ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ، ﺑﺎ ﮐﻤﮏ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﻣﻄﻠﻖ ﺍﻟﺒﺘﻪ!
ﺧﺐ ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﺧﻮﺩﻣﺤﻮﺭﯼ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﺩﻭ ﺳﺪ ﻣﺤﮑﻢ ﻭ
ﺳﺘﺮﻭﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﻌﺘﺎﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺮﻭﻉ ﺭﻭﻧﺪ ﺑﻬﺒﻮﺩﯾﺴﺖ!
ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺍﻋﺘﯿﺎﺩ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ " ﺩﯾﺎﺑﺖ " )ﻣﺮﺽ ﻗﻨﺪ( ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﺨﺺ ﺍﺳﺖ. ﻭﻟﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﯾﺎﺑﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺁﻧﺮﺍ ﻣﺘﻮﻗﻒ
ﮐﺮﺩﻭ ﺍﺯ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺁﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﻧﻤﻮﺩ! ﺣﺪﻭﺩﺍ ﺑﯿﻦ ﺩﻩ ﺗﺎ ﯾﺎﺯﺩﻩ
ﻣﺎﻩ ﻃﻮﻝ ﻣﯿﮑﺸﺪ ﺗﺎ ﺑﻔﺮﻣﺎﻥ ﻣﻐﺰ ﻣﺮﻓﯿﻦ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ
ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺷﻮﺩ. ﺍﯾﻦ ﻫﻮﺭﻣﻮﻧﻬﺎ ﮐﻪ " ﺍﻧﺪﺭﻭﻓﯿﻦ" ،" ﺍﻭﭘﯿﻮﺭﻓﯿﻦ "
ﻭ " ﺍﯾﻨﮑﻔﺎﻟﯿﻨﺰ" ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺗﻮﺳﻂ ﻏﺪﺩ ﻣﺨﺎﻃﯽ ﻭ
ﻫﯿﭙﻮﺗﺎﻻﻣﻮﺱ ﻣﻐﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ.
ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻗﻄﻊ ﻣﺼﺮﻑ ﻣﻮﻓﻖ، ﻓﺮﺩ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺣﺎﻻ ﺑﺎ ﭼﺎﻟﺶ
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﺮﯾﺒﺎﻥ ﻣﯿﮕﺮﺩﺩ. ﭘﺮﺳﺸﻬﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮔﺮﺩ ﻭ ﻏﺒﺎﺭ ﻣﻮﺍﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻣﻐﺰﺵ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺮﻭﺩ، ﺍﻭ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﺑﺮﻣﯿﮕﯿﺮﺩ . ﺍﺣﺴﺎﺱ ﯾﮏ ﺧﻼﺀ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺣﺎﻻ ﺩﯾﺪ ﺍﻭ
ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺯﺧﻮﺩ ﻣﯿﭙﺮﺳﺪ : ﺣﺎﻻﮐﻪ ﭼﯽ؟ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮔﺬﺷﺘﻪ
ﺧﺮﺍﺏ ﻭ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺧﺴﺎﺭﺕ ﭼﮑﺎﺭﮐﻨﻢ؟ ﻭ ﺍ ﺯ ﺍﯾﻨﮏ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻮﺍﺩ
ﻣﺨﺪﺭ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﺣﺎﻻ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺪ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﺪ، ﺗﻌﺠﺐ ﻣﯿﮑﻨﺪ! ﺍﯾﻨﺰﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺴﺎﺱ ﺍﺳﺖ
ﻓﺮﺩ ﺩﭼﺎﺭ ﺣﺎﻟﺘﻬﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭ ﻭ ﮔﯿﺞ
ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﻣﯿﮕﺮﺩﺩ . ﺁﻥ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻣﻨﻔﯽ ﻭ ﻣﻨﻔﻮﺭ ﮐﻤﺎﮐﺎﻥ ﺩﺭ
ﻭﺟﻮﺩ ﺷﺨﺺ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺮﮎ، ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺗﺮﻓﻨﺪ
ﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ. ﻣﺜﻞ ﺳﮕﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺁﻥﻗﺪﺭ
ﻭﺍﻕ ﻭﺍﻕ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺗﺎ ﺗﺤﻤﻞ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺗﮑﻪ
ﮔﻮﺷﺘﯽ ﺑﺎﻭ ﺑﺪﻫﺪ، ﺍﻭ ﻧﯿﺰ ﺩﺭﮔﻮﺵ ﻓﺮﺩ ﺗﺎﺯﻩ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻩ
ﺩﺍﯾﻢ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﻣﻮﺍﺩ، ﻣﻮﺍﺩ، ﻣﻮﺍﺩ ﺗﺎ ﺍﻭﺭﺍ ﻭﺍﺩﺍﺭ ﮐﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ
ﺁﺭﺍﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭﻭﻥ ﻣﺘﻼﻃﻤﺶ ﻓﮑﺮﯼ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﯼ
ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ، ﺩﺍﺩﻥ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﻣﻮﺍﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺴﮑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﻫﯿﻮﻻﯼ
ﺩﺭﻭﻧﯿﺴﺖ ! ﺍﮔﺮ ﺣﺎﻻ ﺑﺎﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﮐﻤﮏ ﻧﺸﻮﺩ، ﺍﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ
ﻣﺼﺮﻑ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﺪ. ﺍﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩﻣﺤﻮﺭﯼ ﻭ ﻋﺪﻡ
ﺳﻼﻣﺖ ﻋﻘﻞ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ، ﺩﺭﻭﺍﻗﻊ ﻫﻤﻪﺀ ﺧﺼﻠﺘﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ
ﻓﻘﻂ ﻣﻮﺍﺩ ﻧﻤﯿﺰﻧﺪ!
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻓﺮﺩ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﻭ
ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ، ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺭﮔﺎﻧﻬﺎ ﻭ ﻣﺮﺍﮐﺰ
ﺑﺎﺻﻄﻼﺡ ﺩﺭﻣﺎﻧﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺍﻣﺎ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﻤﻪﺀ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍﻩ
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻮﻓﻖ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻣﻌﺘﺎﺩ
ﮔﻮﻧﻪ، ﻟﺬﺗﺠﻮﯾﯽ ﻭ ....ﺩﺭﻓﺮﺩ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﻏﻠﺐ ﻭﺍﺩﺍﺭﺵ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ
ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻘﺪﺭ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﻣﺘﻨﻔﺮﻧﯿﺴﺖ !
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻃﺮﯾﻖ ﺭﺍ
ﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺣﺪﻭﺩ ﺷﺼﺖ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﮐﺜﺮ
ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ ﺍﺯﺟﻤﻠﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺵ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ
ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ . ﭼﻮﻥ ﻗﺼﺪ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﻭ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﻫﯿﭻ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻭ ﻣﺮﮐﺰ ﻭ
ﻣﺤﻠﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﻄﻮﺭ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯿﮑﻨﻢ. ﺍﻧﺠﻤﻦ ﻣﻌﺘﺎﺩﺍﻥ
ﮔﻤﻨﺎﻡ )NA ( ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻗﺪﻣﯽ ﺁﻥ ﺭﻭﺵ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺁﻓﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ .
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ، ﻧﺸﺮﯾﺎﺕ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺠﻤﻦ
ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ. ﺍﺯﻃﺮﯾﻖ ﭘﯿﺎﻡ ﻫﻢ ﻣﻦ ﺩﺭﺧﺪﻣﺘﻢ!
ﻣﻮﻓﻖ ﺑﺎﺷﯿﺪ .
بهبودی همون چیزیه که ما نتونستیم به تنهایی پیداش کنیم وبه فکر چاره افتادیم و سر از اینجا در آوردیم
ولی متاسفانه گاهی اوقات با اونکه روزانه روی خودمون کار میکنیم ولی آنقدر بیماری به طور آب زیر کاه پیش روی میکنه که خودمون رو از همه بهتر میدونیم

راستی شما میدونید چرا همهخودشون رو بهبودیافته تر از دیگران میدونند؟
بیماری اعتیاد یعنی بیماری واکنش و بهبودی به میزان صبری گفته میشود که بین یک کنش و واکنش از خود بروز میدهیم با این توصیف هر چه صبورتر باشیم بیشتر رو به بهبودیمTongue
به همان نسبت كه بهبودى ما پيشرفت مى‌كند، آگاهى ما نيز در مورد خود ودنياى اطراف‌مان افزايش مى‌يابد. خواسته ها، نيازها، سرمايه‌ها ومسئوليت هاى‌مان براى ‌ما آشكار شده و به اين درك مى‌رسيم كه قدرتى براى تغيير دنياى خارج نداشته و فقط مى‌توانيم خود را تغيير دهيم. برنامه معتادان‌گمنام، اين امكان را براى ما به وجود آورده است كه بتوانيم با بكارگيرى اصول روحانى از شدت درد زندگى بكاهيم.

ما بسيار خوشبختيم كه اين برنامه را داريم. در گذشته تعداد بسيار كمى از مردم اعتياد را به عنوان يك بيمارى مى‌شناختند و بهبودى، رويايى بيش نبود.

زندگى بدون موادمخدر مسئولانه و پر بار هزاران عضو ما، مؤثر بودن برنامه را به خوبى به تصوير مى‌كشد. امروز براى ما، بهبودى يك واقعيت است. ما با کارکرد قدم‌هاى دوازده‌گانه، شخصيت‌هاى درهم شكسته خود را دوباره از نو مى‌سازيم. معتادان‌گمنام، فضاى سالمى براى رشد است. ما بعنوان اعضاى يك انجمن يكديگر را دوست داريم و قدر هم ديگر را مى‌دانيم و با هم از راه تازه زندگى‌مان مراقبت مى‌كنيم.

همان‌طور كه در حال رشديم، به مرور درك مى‌كنيم كه مفهوم فروتنى، پذيرش سرمايه‌ها و كم و كسرهاى‌مان به طور توام است. چيزى كه بيش از همه براى ما مهم است، اين است كه نسبت به خود احساس خوبى داشته باشيم. امروزه عشق، شادى، اميد، غم و هيجان واقعى را حس مى‌كنيم و اين احساسات مانند گذشته تحت تأثير موادمخدر نيستند.

ما، گاه حتى پس از سال ها بودن در برنامه، در دام افكار سابق خود گرفتار مى‌شويم. بايد به خاطر داشته باشيم كه رعايت اصول اوليه، براى حفظ بهبودى مهم است. ما لازم است از الگوهاى فكرى قديم خود اجتناب كنيم و عقايد كهنه را كنار بگذاريم و همچنين مراقب گرايشى كه به ركود داريم باشيم. ما نمى‌توانيم بهاى ركود را بپردازيم، زيرا بيمارى ما در تمام مدت شبانه روز مشغول به كار است. اگر در زمان به كارگيرى اين اصول بگذاريم احساس برترى يا حقارت بر ما غلبه كند، باعث انزواى خود مى‌شويم. خود را از ديگر معتادان جدا دانستن، به استقبال خطر رفتن است. جدايى از فضاى بهبودى و روحيه خدمت به ديگران، رشد روحانى ما را به تعويق مى‌اندازد و ما را از لحاظ روحانى ضعيف مى‌كند. ركود، ما را از نيت خير، عشق و محبت دور نگاه مى‌دارد.

در صورت عدم تمايل به گوش دادن به حرف ديگران، نياز به بهتر شدن را انكاركرده‌ايم. ما مى‌آموزيم كه انعطاف داشته باشيم و وقتى حق با ديگران است و ما اشتباه كرده‌ايم، بدان اقرار كنيم. به همان نسبت كه چيزهاى تازه‌اى به ما الهام مى‌شود، ما در خود احساس تر و تازگى بيشترى مى‌كنيم. ما بايد روشن‌بينى و تمايل خود را حفظ كنيم و هميشه براى يك كار اضافه، يك جلسه اضافه، يك تلفن اضافه،كمك به يك تازه‌وارد براى يك‌روز ديگر پاك ماندن و غيره آماده باشيم. اين كوشش‌هاى اضافه، در بهبودى ما نقش حياتى دارد.

ما براى اوّلين بار در زندگى شروع به شناخت خود كرده و احساسات تازه‌اى را تجربه مى‌كنيم: مانند دوست داشتن و دوست داشته شدن و مى‌فهميم كه ديگران به ما اهميّت مى‌دهند و ما هم غم‌خوار و نگران حال آن ها هستيم. كارهايى مى‌كنيم واز چيزهايى لذت مى‌بريم كه قبلاً هرگز نمى‌توانستيم حتى فكرش را هم بكنيم. زمانى‌كه مرتكب اشتباهى مى‌شويم، آن را قبول مى‌كنيم و از آن درس مى‌گيريم. شكست را تجربه مى‌كنيم و ياد مى‌گيريم كه چه طور موفق شويم. در دوران بهبودى، اغلب مجبوريم با بحران هايى نظير مرگ عزيزان، مشكلات مالى و يا طلاق روبرو شويم. اين ها واقعيات زندگى هستند و فقط به خاطر پاكى ما، ناپديد نمى‌شوند. بعضى از ما حتى پس از سال ها پاكى، با بيكارى، بى‌پولى و بى‌خانه مانى روبرو شده‌ايم و خود را با اين فكر كه گويا پاك بودن زياد هم براى‌مان فايده نداشته است، سرگرم كرده و باعث شده‌ايم كه افكار و احساسات سابق، مانند افسوس، خشم و رنجش دوباره در ما زنده شوند. هر چقدر هم كه ناملايمات زندگى براى ما دردناك باشند، مطلبى كه واضح است، اين است كه ما نبايد چيزى مصرف كنيم، حال هر چه كه پيش آيد فرقى نمى‌كند.

اين برنامه، يك برنامه پرهيز كامل است، اما موقعيت‌هايى پيش مى‌آيد كه به خاطر عمل جراحى و يا زخم‌هاى عميق جسمى، استفاده از دارو مى‌تواند مورد پيدا كند، البته اين يك جواز مصرف نيست. براى ما، چيزى به نام مصرف بدون خطر وجود ندارد، زيرا بدن ما نمى‌تواند بين دارويى كه دكتر براى درد تجويز كرده وچيزى كه ما براى نشئگى خود تجويز مى‌كنيم، تفاوتى قائل شود. به عنوان معتاد، در اين گونه مواقع مهارت ما در خود فريبى به حد اعلاى خود مى‌رسد. اغلب اوقات، مغزمان با توليد درد بيشتر، بهانه مصرف دوباره را براى‌مان فراهم مى‌كند. درچنين موقعيتى سپردن خود به نيروى برتر، حمايت راهنما و اعضاى ديگر، مى‌تواند ما را از تبديل شدن به بدترين دشمن خود، حفظ كند. اگر ما در اين شرايط با خود تنها باشيم، فرصتى براى غلبه بيمارى‌مان فراهم مى‌شود. مشاركت صادقانه، مى‌تواند ترس از لغزش را از ميان ببرد.

بيمارى‌هاى سخت و جراحى‌هاى بزرگ مى‌توانند اشكالات به خصوصى در ما توليد كنند و به همين جهت لازم است پزشكان معالج ما اطلاعات دقيقى درباره اعتيادمان داشته باشند. بايد به خاطر داشته باشيم كه مسئول بهبودى و تصميمات‌مان، نهايتاً خود ما هستيم، نه پزشكان ما. براى به حداقل رساندن اين خطرات، چند طريق به خصوص را مى‌توان در نظر گرفت. بى‌حسى موضعى، استفاده نكردن ازداروهاى مشابه ماده مخدرى كه قبلاً استفاده مى‌كرده‌ايم، قطع دارو قبل از تمام شدن درد و ماندن چند روز اضافى در بيمارستان براى برطرف شدن عوارض احتمالى ترك جسمى.

هر دردى بالاخره روزى تمام خواهد شد. با دعا، مراقبه و مشاركت، افكار خود را از تمركز بر روى ناراحتى به دور نگاه مى‌داريم و قدرت حفظ اولويت‌هاى خود را پيدا مى‌كنيم. در اين‌گونه مواقع در صورت امكان بسيار مهم است كه ما در تمام ساعات با اعضاى انجمن در تماس و رابطه باشيم. اين بسيار شگفت‌انگيز است كه چطور مغز ما دوباره به حالات سابق برمى‌گردد و طرز تفكر قبلى دوباره زنده مى‌شود. اگر شما بدانيد كه ما تا چه حد مى‌توانيم بدون دارو، درد را تحمل كنيم تعجّب مى‌كنيد. اين برنامه، يك برنامه پرهيز كامل از هرگونه ماده مخدر است، امّادر صورتى كه براى دردهاى شديد، از حداقل داروى تجويزى يك متخصص آگاه استفاده كرديم، نبايد از اين بابت احساس گناه بكنيم.

در دوران بهبودى، درد باعث رشد مى‌شود و ما متوجّه مى‌شويم كه اين‌گونه بحران‌ها در واقع موهبت‌هايى هستند كه به ما فرصت مى‌دهند، با پاك زندگى كردن رشد خود را تجربه كنيم. قبل از بهبودى، ما حتى فكرش را هم نمى‌توانستيم بكنيم كه مشكلات هداياى خوبى هم با خود به همراه مى‌آورند. هدايايى نظير پيدا كردن قدرت درونى و يا باز يافتن احساس احترام به خود كه آن را از دست داده بوديم.

رشد روحانى، عشق و دل سوزى اگر با معتادان ديگر مشاركت نشوند، به خودى خود نطفه‌هاى عقيمى بيش نيستند. در اين انجمن، ما با دادن عشق بدون شرط، عاشق‌تر و با مشاركت رشد روحانى خود، روحانى‌تر مى‌شويم.

رسانيدن اين پيام به يك معتاد ديگر، ما را به ياد روزهاى اول خودمان مى‌اندازد. به خاطر آوردن احساسات و رفتار قبلى باعث مى‌شود كه بتوانيم رشد فردى و روحانى خود را ببينيم. در جريان پاسخ‌گويى به سؤالات ديگران، فكر ما بازتر مى‌شود. اعضاى جديدتر كه براى ما يك منبع اميد دائمى هستند، يادآور آنند كه اين برنامه كار مى‌كند. با كار كردن با تازه‌واردان، موقعيّت ارائه دانشى را كه از پاك ماندن بدست آورده‌ايم، در زندگى خود پيدا مى‌كنيم.

ما آموخته‌ايم براى احترامى كه به ما گذاشته مى‌شود، ارزش قائل شويم. از اين‌كه روى ‌ما حساب مى‌كنند بسيار خوشحاليم. شايد براى اولين بار در زندگى‌مان، سازمان‌هاى مختلفى در جامعه، خارج از NA، براى پر كردن كرسى‌هاى مسئوليت سازمان خود از ما دعوت كنند. امروزه در مورد مسائلى سواى اعتياد و بهبودى افراد غيرمعتاد عقايد ما را مى‌پرسند و بدان اهميت مى‌دهند. ما اكنون به شكل تازه‌اى ازخانواده خود لذت مى‌بريم و به جاى سربار بودن و باعث خجالت بودن، مى‌توانيم باعث افتخار آن ها بشويم. مسائل مورد علاقه شخصى ما اكنون مى‌تواند ابعاد گسترده‌ترى پيدا كند و مسائل اجتماعى، حتى سياسى را در بر گيرد. سرگرمى‌ها و تفريحات، به شكل تازه‌اى براى‌مان لذت ‌بخش خواهد شد. وقتى مى‌بينيم كه ديگران علاوه بر ارزش يك معتاد در حال بهبودى، به عنوان يك انسان هم براى‌ ما قدر و قيمت قائل هستند، احساس بسيار خوبى نسبت به خود خواهيم كرد.

راهنما بودن، باعث مى‌شود كه نيروى كمكى نامحدودى به ما داده شود. ما سال ها به طرق مختلف مرتباً در حال گرفتن بوده‌ايم و اكنون هيچ كلامى نمى‌تواند آن آگاهى روحانى را كه پس از ايثار حتى يك چيز كوچك پيدا مى‌كنيم، تشريح كند.

ما، حكم چشم و گوش يكديگر را داريم . وقتى ما اشتباهى مى‌كنيم، دوستان درحال بهبودى‌مان با نشان دادن چيزى كه خودمان نمى‌بينيم، ما را به راه راست هدايت مى‌كنند. گاه، ما در دام عقايد قديمى خود، گرفتار مى‌شويم. لازم است براى حفظ اشتياق خود به بهبودى و رشد روحانى، مرتباً افكار و احساسات خود را بررسى كنيم. اين اشتياق، به تداوم بهبودى ما كمك مى‌كند.

ما امروز حق انتخاب داريم. همان‌طور كه اين برنامه را به بهترين وجه ممكن دنبال مى‌كنيم، خودمحورى ما به مرور بر طرف مى‌شود و قسمت اعظمى از تنهايى وترس ما جاى خود را به عشق و اعتماد به انجمن مى‌دهد. كمك كردن به معتاد در عذاب يكى، از پربارترين تجربه‌هاى زندگى ماست. ما مايل به كمك هستيم و چون بامعتادان تجربه‌هاى مشترك داريم، به صورتى آن ها را درك مى‌كنيم كه هيچ كس ديگر نمى‌تواند. ما حامل پيام اميديم، زيرا مى‌دانيم كه حالا يك طريقه زيست بهتر براى‌مان وجود دارد. ما از خود عشق مى‌دهيم، زيرا كه به ما عشق بلاعوض داده شده است. همان‌طوركه دوست داشتن را ياد مى‌گيريم، زندگى‌مان ابعاد تازه‌ترى پيدا مى‌كند و درهاى به روي مان گشوده مى‌شود. عشق، مى‌تواند شور زندگى را از يك نفر، به نفر ديگر منتقل كند. ما با اهميّت دادن به حال ديگران، مشاركت و دعا كردن براى آن ها، قسمتى از وجودشان مى‌شويم و با درك بى چون و چراى افكار و احساسات‌شان، به آن ها اجازه مى‌دهيم كه آن ها هم قسمتى از وجود ما شوند.

همين‌طور كه ما اين كارها را انجام مى‌دهيم، از وادى تجربه روحانى عميق عبوركرده و تغيير مى‌كنيم. دليل پيدايش و لزوم تغيير اين است كه در عمل، شايد چيزى كه مناسب يك مرحله از بهبودى است، براى مرحله بعدى مناسب نباشد. ما مرتب چيزهايى را كه وظيفه خود را انجام داده‌اند را رها مى‌كنيم و اجازه مى‌دهيم خداوند با چيزى كه مناسب مكان و زمان حال است، ما را براى گذشتن از مرحله‌اى كه درآن هستيم راهنمايى كند.

همان‌طور كه به مرور اتكاى به خدا در ما بيشتر مى‌شود و احترام به خود بیشتری پیدا می‌کنیم، متوجه مى‌شويم كه ديگر لازم نيست در مقابل ديگران احساس حقارت يا برترى كنيم، خود بودن براى‌مان ارزش واقعى پيدا مى‌كند. غرورمان كه زمانى بر همه چيز مسلّط بود، قدرت خودنمايى كمترى پيدا مى‌كند، زيرا كه ما اكنون با خداوندى مهربان، هماهنگ شده‌ايم. ما در مى‌يابيم وقتى هواى نفس را زير پا مى‌گذاريم، زندگى‌مان پربارتر، خوش‌تر و با ارزش‌تر مى‌شود.

ما، از قدرت تصميم‌گيرى عاقلانه و عاشقانه برخوردار مى‌شويم و تصميمات‌مان را، بر اساس اصول و ایده‌آل‌های واقعى و با ارزش زندگى‌مان مى‌گيريم. ما به كمك ايده‌آل هاى روحانى، به افكار خود شكل و جهت مى‌دهيم و آزادى آن را پيدا مى‌كنيم كه به كسى كه مى‌خواهيم باشيم، تبديل شويم. ما اكنون مى‌توانيم با اتكا به خداى مهربان، برترس‌هاى گذشته خود غلبه كنيم. اكنون ايمان جاى ترس را گرفته و ما را از قيد نفس خود آزاد مى‌كند.

در بهبودى، سعى مى‌كنيم سپاس گزارى را بياموزيم. ما از بابت خدا آگاهى مداوم شاكريم. هرگاه با مشكل لاينحلى روبرو مى‌شويم، از خدا مى‌خواهيم كارى را كه نمى‌توانيم براى خود انجام دهيم، براى‌مان انجام دهد.

بيدارى روحانى يك جريان مداوم است و ما به نسبت رشد معنوى خود، مى‌توانيم واقعيات را از زواياى بازترى نگاه كنيم. بازگذاردن دريچه افكار در برابرتجربه‌هاى تازه روحانى و جسمانى، كليد آگاهى عميق‌تر است. همان‌طور كه ما ازلحاظ روحانى رشد مى‌كنيم، با احساسات خود آشنا مى‌شويم و با هدف زندگى خود هماهنگى پيدا مى‌كنيم.

با دوست داشتن خودمان، قابليت دوست داشتن واقعى ديگران را نيز پيدا مى‌كنيم. اين بيدارى روحانى، محصول زندگى به روال برنامه است و ما مى‌بينيم كه بر خلاف گذشته، اكنون جرأت پيدا كرده‌ايم كه دوست بداريم و مهربانى كنيم.

در دوران مصرف، قواى فكرى و عاطفى عالى ما، مانند وجدان و عشق، شديداً تحت تأثير مصرف موادمخدر قرار گرفته بودند. علم زندگى، به حدود حيوانى تنزل كرده بود و ما در داخل وجود خود، مرده بوديم. ممكن است اين كلمات افراطى به نظر برسد، اما اكثر ما در چنين حالاتى بوده‌ايم.

در بهبودى، آرزوهاى ما به مرور و به وقت خود برآورده مى‌شوند. البته ما نمى‌گوييم، حتماً همگى‌مان مشهور و ثروت مند مى‌شويم، اما مى‌دانيم كه با آگاه شدن از خواست خدا، آرزوها، در بهبودى به حقيقت مى‌پيوندد.

يكى از معجزات ادامه‌دار بهبودى، تبديل شدن ما به يك عضو سازنده ومسئول اجتماع مى‌باشد، امّا لازم است در مورد كارهايى كه با شهرت، غرور و يا زرنگى و سفسطه سر و كار داشته و مشكل آفرينند، محتاط باشيم. ما اگر مى‌خواهيم عضويت‌مان به عنوان يك فرد مسئول و سازنده در اجتماع ادامه پيدا كند، لازم است بهبودى خود را در رأس هر چيز ديگرى قرار دهيم. NA مى‌تواند بدون بقاى ما ادامه پيدا كند، ولى ما بدون NA نمى‌توانيم.

معتادان‌گمنام، تنها يك وعده به ما مى‌دهد و آن آزادى از اعتياد فعال است، راه‌حلى كه ما را سال ها گيج و مبهوت كرده بود. ما از زندان‌هاى خود ساخته، آزادخواهيم شد.

وقتى ما فقط براى امروز زندگى مى‌كنيم، اصلاً نمى‌دانيم كه در آينده چه اتفّاقى براى‌مان خواهد افتاد و اكثر از اين كه چطور مسائل، خود به خود درست از آب در مى‌آيند، تعجّب مى‌كنيم. ما در زمان حال و در همين جا در حال بهبوديم و به آينده مانند سفری هيجان انگيز نگاه مى‌كنيم. اگر ما در موقع ورود به اين برنامه، ليست انتظارات خود را در جايى نوشته بوديم، بعد متوجّه مى‌شديم كه سر خودمان را كلاه گذاشته‌ايم. مشكلات لاينحلى كه ما قبلاً براى زندگى كردن داشته‌ايم، اكنون به سلامتى تغيير كرده‌اند. بيمارى ما از فعاليت بازداشته شده و حالا ديگر هر چيزى براى ما امكان دارد.

ما به مرور روشن‌بين‌تر مى‌شويم و در تمام موارد زندگى به ايده‌هاى جديد خوش‌آمد مى‌گوييم. با درست گوش دادن، چيزهايى مى‌شنويم كه واقعاً به دردمان مى‌خورد. قابليت گوش دادن، موهبتى است كه به نسبت رشد روحانى ما رشد می‌کند و پذيرفتن اين موهبت، باعث مى‌شود كه زندگى مفهوم تازه‌اى پيدا كند. ما اگر مى‌خواهيم چيزى به ما داده شود، اول بايد حاضر باشيم كه از خود چيزى بدهيم.

در بهبودى، مفهوم تفريح براى‌مان عوض مى‌شود. ما اكنون آزاديم كه از چيزهاى ساده‌اى چون رفاقت و زندگى كردن در شرايط طبيعى، لذت ببريم. ما آزاد شده‌ايم تا درك تازه‌اى از زندگى پيدا كنيم. وقتى ما به گذشته خود مى‌نگريم، به خاطر زندگى تازه‌مان احساس سپاسگزارى مى‌كنيم، زيرا با آن حوادثى كه در گذشته ما رخ داده است، ما اكنون حقيقتاً نمى‌بايستى در اين جا باشيم.

ما در دوران مصرف، پيش خود فكر مى‌كرديم كه خيلى لذت مى‌بريم و هر كس كه چيزى مصرف نكند، نصف عمرش بر باد رفته است. روحانيت به ما امكان مى‌دهد كه زندگى را در غنى‌ترين فرم آن تجربه كنيم و به خاطر آن چه كه هستيم وكارهايى كه در زندگى كرده‌ايم، سپاس گزار باشيم. از همان اوائل بهبودى، ما متوجه شديم كه خوشحالى ربطى به ماديات ندارد و از درون خود ما سرچشمه مى‌گيرد. ما وقتى خودمشغولی را به كنار مى‌گذاريم، تازه مى‌فهميم كه شادى، خوشى و آزادى چه معنايى دارد. ما وقتى صادقانه و از ته‌دل مشاركت مى‌كنيم، خوشحالى غيرقابل وصفى در خود احساس كرده و ديگر لزومى نمى‌بينيم كه براى پذيرفته شدن، دروغ بگوييم.

برنامه بهبودى معتادان‌گمنام، فقط يك زندگى بدون موادمخدر نيست و مفهوم عميق‌ترى دارد. اين طريقه زندگى، نه تنها بهتر از آن جهنمى است كه ما در آن زندگى مى‌كرديم، بلكه از هرگونه زندگى كه در هر وقت ديگر نيز كرده‌ايم، بهتر است.

ما راه نجاتى پيدا كرده‌ايم كه مى‌بينيم براى ديگران هم كار مى‌كند و همه روزه الهامات تازه‌ترى نيز به ما خواهد شد.
داستان انقدرها هم پیچیده نیست
بهبودی یعنی دوران بهتر شدن . روند رو به رشد .پیشرفت و ارتقاء.
حالا در ه ر زمینه ایی بهبودی به کار میره . یکی روابطش و یکی کار و کس دیگر به طرز دیگه
به واژه خوبی اشاره کردین روشنفکر ولی در اینجا واژگان بهتری به کار میره مثل روشن بینی
در این کلمه هر چی که هست از امید و مثبت دیدن سخن میگه
همینکه اینجا هستین یعنی روشن بینی . اینجا همه چی ساده است
من یکی از راههای بهتر شدنم مشورت هست مشورت کردن همیشه راههای جدید و درست و بهتری رو پیش پای من گذاشته
بهبودی برای من جلسه.تماس با راهنما و دوستان بهبودی و کارکرد قدمها.و بردن NA به زندگی ام.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6