انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 3- آيا من مي‌پذيرم كه الكليسم يك بيماري است؟ اين بينش چگونه مي‌تواند نحوه رسيدگي من ر
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
3- آيا من مي‌پذيرم كه الكليسم يك بيماري است؟ اين بينش چگونه مي‌تواند نحوه رسيدگي من را در مورد يك الكلي تغيير دهد؟
تمام مشکل درهمین جاست که من بتوانم الکلیسم را هم بعنوان یک بیماری مثل بیماریهای دیگربپذیرم وقتی پذیرش مسئله ای رو داشته باشم یعنی مشکلم حل شده یعنی دیگه دست از جنگ وکنترل برمیدارم ومیدونم که درقبال مشکل کاری از دست من برنمیاد ومن فقط میتونم سهم خودم را انجام بدهم وبقیه رو به خدا بسپارم ومنتظرنتیجه ای که من انتظار دارم نباشم بلکه نیتجه هم هرچه باشه پذیرشش رو دارم پس بنابراین بااین مسئله هم مثل سایر مسائل یابهتر بگم مثل سایربیماریها برخورد میکنم وبه فرد بیمار فقط عشقم ونثارمیکنم و درمقابلش هیچ توقع وچشم داشتی نخواهم داشت .
ايا من مي پذيرم؟؟
 قدم يك من را با بيماري اعتياد و عجز هام آشنا مي كنه، اگه بتونم من معتادم را سواي اعتيادش ببينم رفتارها، منش، كردارش منو ازار نمي ده چون درك مي كنم كه  از روي بيماريش اين كار ها رو انجام ميده..
 اگر من اعتياد را بعنوان يه بيماري بپذيرم دست از مقصر دانستن معتادم بر ميدارم، او را مجرم نمي انگارم، سرزنش و توهين نمي كنم حتي ترحم و دلسوزي نسبت بهش نخواهم داشت فقط اگر من بپذيرم اعتياد و الكليسم يه بيماري است


 
بله . در گذشته اثلا پذیرش بیماری  اعتیاد رو نداشتم بلکه او را انگل جامعه و کسی که باعث شده بود زندگی ما را نابود کند می دیدم اما با کارکرد قدم ها مخصوصا قدم یک عجز خود را اعلام نمودم و پذیرفتم که اعتیاد یک بیماری است و مصرف کننده ام فقط در 3% مواد رو داره بقیه رفتارها عادت ها و غیره مثل من عمل میکنه و مثل من دارای نقص های زیادی.
وقتی به این درک برسم و بیمارم رو بپذیریم میتونم رشد کنم  و روی بهبودی خودم تمرکز داشته باشم.
بله.ما بايد مشكلات را بشناسيم با بيماري اشنا شويم.از اصول ابزار برنامه درزنديگم استفاده كنم.افكار منفي را كنار بگذارم بيكارم را با عشق رها كنم .كنترلش نكنم تا خود پي به مشكلاتش ببردسه(ن)را مرور كنم وسهم خودم را در زندگيم انجام دهم هر رفتاري را كه از طرف او باعث ازارم است بررسي كنم كه سهم من در قبال او چه بوده است.
تا قبل از آمدن به جلسات و كاركرد قدم خير، معتاد و الكلي را مجرم مي دونستم و اينكه او با ميل خودش دارد مصرف مي كند بر اين ديدم دامن مي زد..
 وقتي اومدم جلسات با كلمهبيماري آشنا شدم... فهميدم  الكليسم و اعتياد هم مانند بيماري هاي ديگر مثل سل يا ديابت است
اين طرز ديد و فكر كم كم تونست حس تنفر و كحتي ترحمم را نسبت به افراد الكلي و معتاد تغيير دهد.
وقتي عميقا قبول كردم كه اعتياد بيماري است توستم به بيمار زندگيم عشق بلاعوض بدهم و شخصيتش را از بيماريش جدا كنم.
امروز بله با صدای بلند اعتراف میکنم و دعا میکنم و از خداوند میخواهم که بینش و فهم ودرک این مطلب مهم را به من هدیه کند خودم از بیمارم بیمارتر ونیازمند کمک زمانی که به دنیا  امدم و رشد کردم هیچ   اطلاعاتی به ما داده نشد و یا نبود با استفاده از تجربیات تلخ گذشته با جرات میتوان گفت که این یک بیماری است بیماری که متاسفانه گرمی و عشق را از خیلی اشیانه ها دور خراب و ویران کرد امروز دلم میخواهدتلاش  کنم که انها را دوست داشته باشم و اصل برنامه میگوید من باعث نیستم و نمیتوانم و قادرنیستم کنترل کنم امروز تمرین میکنم وبه خود یاد میدهم عاشق بودن را. وقتی الکل و مواد را از بیمارم جدا میکنم او را بیشتر از گذشته دوست دارم امروز انها را تفکیک میکنم من او را دوست داشتم ولی ترس از مصرف من را از او دور و اورا از من امروز واقعیت زندگی ام را میپذیرم که او یک مصرف کننده است وخدای مهربان خودش را دارد.