ماکه ملت تضعیف روحیه هستیم وقتیکه ما مثالهای مثل زیاد نخند آخر خنده گریه است . بعد از طرفی خیلی آرامش ورفاه را هم توزندگی خوش یمن نمیدونیم همیشه میگیم چقدر اوضاع بی سروصداست خدا بداد برسه آرامش قبل از طوفان است یعنی بااین ردیف مثال ها روخیه های ما قابل حدسه بصرف اقلیمی وروحیه منطقه ای هم ما چقدر مشکل باخوشی واحساس آرامش داریم وبعضا واقعا دربین ماها خانواده های هستند که با بحران زندگی کردن نرمالتیرین شرایط رابراشون داره حالا من نمیتونم بگم که من صد درصد بابحران باید زندگی کنم ولی اینو توی خانه پدری خیلی به شدت لمس کردم ولی برای خود من همیشه اینطور بوده که انگار یک جور وابستگی شدید به غم داشتم اگه خودم هم مشکل نداشتم ومیتونستم راحت زندگی کنم ولی بواسطه مشکل دیگران باید بدون مبالغه بگم که تابحال دو سوم زندگی من باغم سپری شده وپیرو این مثال که توکز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی بودم بااین اوصاف اینجا هم من درمی یابم که من یک انسان استاندارد سالم نیستم که خوب جای پای دوران کودکی وترویج های والدم وهمینطور نقش جامعه ودرپایان پایداری وادامه مسیر بطور سرسختانه ومشتاقانه خودم هم بی تاثیر نبوده است ولی خوب امروز من آموختم که مشکلات دیگران را برای خودشان بگذارم چون بهرحال زندگی هرگزبدون مشکل نیست وسعی دربرآوردن گلیم خودم نمایم و از طرف دیگر سعی کنم فقط ازخودم مراقبت ونگهداری کنم چرا که بازهم دیگران دارای شعور کافی برای مراقبت ازخود میباشند واحتیاجی به من ندارند درپایان خوب زندگی کنم واز موهبت حیات لذت ببرم بجای غمگین بودن .
وقتی زندگی به آرامی پیش می رود، بیشتر نگرانم. احساس می کنم آرامش قبل از طوفان است و ما داریم چیزی را درون خودمان پنهان می کنیم، داریم تظاهر می گنیم. انقدر به این چیزها فکر می کنم تا اینکه فکرم تبدیل به عمل شود و بهانه ای برای بهم زدن اوضاع پیدا کنم، البته نه سبک و سیاق زمان قبل از برنامه بلکه با زبان بهتر و خوش تر. انفجار اتفاق می افتد. اما به هر حال نتیجه تقریبا مثل سابق است و اوضاع بحرانی می شود. بعد از بحران اولش حالم خوب است و احساس می کنم خالی شدم ولی کم کم پشیمان می شوم و نگران. در آرامش چیزی نهفته است ک قابل تحمل نیست، انگار بیکارم. انگار مستحق زندگی و آرام نیستم. البته خدارو شکر با آمدن به برنامه دفعات این بحران سازی ها کم شده و با کمک خدا و جلسه در مسیر بهبودی هستم، اگرچه اول راهم.
خدایا شکرت، شکرت، شکرت