2)ایا تمایل دارم که سطح بالاتری از سلامت عقل را در زندگی ام داشته باشم ؟
[size=medium]عاقلانه ترین کار این است که شما فقط بپذیرید که بیمارید واینکه قدرت خداوند میتواند در روبرو شدن با این بیماری کمک کند و شما را به سمت سلامت عقل بیشتر سوق دهد.
در برنامه یاد میگیریم چطور بیماریمان تحت تاثیر باور های ماست خداوند برای ما اشکار می کند که چطور بعضی از رفتار ها طرز فکرهایمان زمینه ساز دوران افسردگی شده است و سعی می کند نیروی برتر را به ما معرفی کند اکثر اعضا می گویند : خداوندی را یافته و به او اعتماد کرده اند که با عشق بی قید ئ شرطش در زندگیشان حضوری بخشاینده دارد این به معنی ان نیست که همه رفتر های گذشته مان زیر سوال برود و انها در یافته اند خدایی که انها را درک می کند به انه در داشتن رفتاری شایسته کمک می کند
رسیدن به سلامت عقل معمولا پدبده ای ناگهانی نیست و به مرور اتفاق ما افتد.قتی من مشورت کنم با راهنمایم تماس بگیم و به جلسات بهبودی بروم و تکرار اشتباه نکنم یعنی در مسیر سلامت عقل قدم بر میدارم
من از بچگی همیشه اینجور بودم که دوست داشتم همه چیزم ایده ال باشد وبهترین باشدالان هم این تمایل دارم که از همه بیشتر سلامت عقل داشته باشم وبهترین باشم .اما جدیدا فهمیدم این یک نقص اخلاقی است و هرچیزی راکه تو برنامه میخواهم باید صبر بکنم و تمام اتفاقات که قرار است تو برنامه برای من بی افته به مرور زمان اتفاق می افتد مثل سلامتی عقل .سلامت عقل هم یک فرایند است که به مرور زمان در من اتفاق میفته انهم به وسیله خداوند واصول برنامه.
من عقل دارم من خیلی میتونم فکر کنم ولی سلامتی عقل ندارم یعنی افکارم از روی نواقصم و بیماریم شکلئ گرفته سلامتی عقل ندارم و یک بیمارم وافکارم من رو سوق میده به مصرف چون من نیروی برترم اعتماد ندارم ولی سلامتی عقل داشتن هم به مرور در برنامه کمک گرفتن و جلسات رفتن درست میشه من یک روزه بیمار نشده ام پس یکی از نداشتن سلامت عقل من صبور نبودن و عجول بودنم هست فکر میکنم ولی صبر ندارم یعنی سلامت عقل ندارم