انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: فقط برای امروز-اول بهمن
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
اتحاد و یکنواختی 1 بهمن

«اتحاد در معتادان گمنام یک اجبار است.»

کتاب پایه

v

اتحاد، یکنواختی نیست. اتحاد از این حقیقت نشأت میگیرد که ما برای بهبودی و کمک به پاک ماندن دیگران وحدت هدف داریم. حتی اگر این چنین باشد، اغلب درمییابیم با اینکه برای تحقق هدف یکسانی تلاش میکنیم، ابزار و روشهای ما اساساً متفاوتند.

نمیتوانیم عقاید خود درباره وحدت را به دیگران تحمیل کنیم یا وحدت را با یکنواختی اشتباه بگیریم. در حقیقت، جذابیت بزرگ برنامه NA عدم وجود یکنواختی است. وحدت از هدف مشترک ما نشأت میگیرد، نه از معیارهایی که چند تن از اعضای خیرخواه بر گروه تحمیل میکنند. گروه متحدی که از دلهای مهربان اعضایش نشأت میگیرد، برای هر یک از معتادان امکان رساندن پیام را به روش منحصر به فرد فراهم میسازد.

در برخوردهای خود با یکدیگر در NA، گاهی به طور شفاهی مخالفت میکنیم. باید به خاطر بسپاریم تا وقتی که توجه خود را بر هدف اصلی گروه متمرکز میکنیم، جزئیات نحوه انجام کارها همیشه مهم نیست. ممکن است اعضایی را مشاهده کنیم که بر سر مسائل جزیی با هم مخالفت میکنند، ولی وقتی تازهواردی درخواست کمک میکند، با هم همکاری میکنند. وقتی وارد جلسات NA شدیم فردی منتظر ما بود. اکنون نوبت ماست که منتظر دیگران باشیم. به اتحاد نیاز داریم تا به فرد تازهوارد نشان دهیم این شیوه زندگی مؤثر است.

v

فقط برای امروز: سعی میکنم تا نقشی در اتحاد داشته باشم. میدانم که وحدت با یکنواختی یکسان نیست.
یکی از اصولی که به ما در بهبودی کمک میکند اصل روحانی خدمت کردن میباشد.اما نحوه خدمت کردن علاوه بر اینکه نیاز به مطالعه مفاهیم و سنتها و اموزش برای خدمات دارد نیاز شدیدی به کارکردن قدمها داریم.اری این قسمتی است که متاسفانه از ان غافل میشویم و به همین خاطر یا از بهبودی شخصی فاصله میگیریم و یا باخاطر عدم بلوغ روحانی و تعیین حد و مرز برای خدماتمان به گروه و خانواده و جامعه خسارت میزنیم.و این گونه خدمت کردن باعث میشود که ار هدف اصلی برنامه برای ما که همانا بهبودی از طریق کار کردن 12 قدم است غافل شویم.بارها دیده شده است که خدمتگذاران ساختارهای خدماتی در جلسات بهبودی گروه شرکت نمیکنند.اینگونه افراد انچنان سرگرم خدمت میشوند که گاهی فراموش میکنند که به خانواده خود سرویس بدهند.اری بهبودی به خانواده میرسد چرا که اگر همین امروز مصرف کنیم تنها همین خانواده ما را در منزل ممکن است راه بدهند نه اعضای انجمن!
وقتی افراطی خدمت میکنیم حتی ممکن است علاوه بر جلسه نرفتن با راهنمایمان در تماس نباشیم.ار مطالعه نشریات و کارهایی مثل دعا و مراقبه نیز غافل شویم.اری همتنطور که در سبد هفتم باید فقط سهم منصفانه خود را بدهم در خدمات نیز سهم منصفانه کافیست.خدمات بدون کارکرد قدم باعث میشود که خود بزرگ بین و عیبجو و خود محور شویم و در خدمات به دنبال شخصیت نداشته مان بگردیم نه در قدمها.لازم است همانطور که خدمت میکنم از خود سوال کنم که ایا به اندازه کافی جلسه میروم؟ایا برای همسر و فرزند و خانواده و فامیل خودم وقت میگدارم؟ایا اصول بهبودی را به زندگیم اورده ام یا زندگیم را به ان ای اورده ام؟کسانی هستند که افراط در خدمات را ادامه داده و محکم به ان چسبیده و نه تنها به دیگران فرصت خدمت نمیدهند بلکه با بکارگیری اراده شخصی بیشتر از پیش به خود و خانواده و انجمن صدمه میزنند.لازم است در طول خدمت من بطور مداوم ترازنامه قدم دهم را از خود بگیرم.با تشکر امیر
1 بهمن
براي هيچ‌كس پذيرش درد و نااميدي آسان نمي‌باشد. امروز تحمل درد و نااميدي مقداري برايم آسان‌تر شده است. مي‌دانم كه بيماری من توانايي‌هاي بسياري دارد و مي‌تواند مرا به شدت عذاب دهد. ابزارهاي برنامه‌‌ی خودیاری رهايي مي‌گويد، اگر توانايي رهايي از افكار دردناك را نداري «كمك بگير» به راهنمايت تلفن بزن. اگر وي نبود ساير دوستان هستند. پيشنهاد مي‌كند كه به جلسات برو، مشاركت كن. اگر توانستي به همدردي مثل خودت گوش بده با او مدارا كن. امروز از تجربه‌ی عذاب درد و حال بدي ياد مي‌گيرم كه بيشتر از چند ساعت دوام ندارند. مي‌توانم از راهكارها و ابزارهاي برنامه به نحو احسن سود برده و اين حالات را تبديل به حال خوب بكنم. آيا امروز به خاطر اين نعمات از خداوند تشكر كرده‌ام؟ هنگام درماندگي و نااميدي به سوي خداوند دست دراز كرده و از او طلب قدرت تحمل و پذیرش شرایط و مشکلات را مي‌كنم. امروز ناتواني و عجز من در مقابل اتفاقات باعث شده است، كه نيروي فراي قدرت بشريت از من حمايت كند. من خداوند را به خاطر حمایت من در شرایط سخت می‌پرستم.
با اعلان عجز درمقابل خداوند، توانا مي‌شوم
" آسان بگیر "
چند ساعت بعد از حضور دکتر باب مرخص شدم .....آن لبخند بزرگ فوق العاده همیشگی بر لبش بود و با شوخ طبعی داشت می گفت : کارها را خراب نکنی . همه چیز را آسان بگیر . من برگشتم بی آنکه قادر باشم کلمه ای به زبان بیاورم . این آخرین باری بود که او را دیدم .
الکلی های گمنام بالغ می شود .
پس از سالها هشیاری از خود می پرسم : آیا می شود که به همین سادگی باشد ؟
بعد در جلسات افرادی را می بینم که قبلا بسیار بد بین و شکاک بوده اند اما به انجمن پیوسته اند و الکل را کنار گذاشته اند و در حد توانشان برنامه ها را به کار بسته اند و به این ترتیب توانستند از جهنمی که برای خود ساخته بودند خلاص شوند و باز می فهمند با اینکه همیشه آسان نیست ، اما اگر آسان بگیری اوضاع روبراه می شود .
فقط برای امروز-اول بهمن بازتابهای روزانه الکلی های گمنام
اندیشه امروزاول بهمن ( a day at a time )

هر چه بیشتر جستجو در خود را انجام می دهیم بهتر تشخیص می دهیم که جریحه دار شدن غرور ما موجب عکس العمل های منفی ما در زندگی بوده است . غرور ریشه اصلی تمام مشکلات من است . هنگامیکه غرور من صدمه می بیند بعنوان نمونه حالات خشم و کینه جویی به من دست می دهد بحدی که قادر به فکر کردن و صحبت کردن منطقی نمی باشم . زمانیکه خود را در یک چنین حالت عاطفی درگیر می بینم باید به خاطر بیاورم که حتما غرور من به نوعی جریحه دار شده است . در آن زمان است که با بردباری و متانت تا عادی شدن حالت خود باید صبر کنم و سپس با واقع بینی مشکل خود را مورد بررسی قرار دهم .
هنگامیکه غرور من مورد تهدید قرار گرفته و یا آنکه صدمه دیده است آیا من دعا می کنم که فروتنانه و در کمال تواضع حالت طبیعی خود را باز یابم ؟
آیا من درک کرده ام که به هنگام صدمه دیدن غرور من بقیه وجودم سالم است ؟آیا من تشخیص داده ام در زمانیکه غرور من آزرده می شود سر سختتر و مقاوم تر برای نبردی دیگر باز می گردد و هر بار به شکلی غیر منطقی سعی در منزوی کردن من از جهان پیرامونم می نماید ؟آیا من قادرم که غرور خود را در محلی امن نگه دارم تا هم از خطر صدمه دیدن در امان باشد و هم سعی در ادعای کسب تمام موفقیتها نداشته باشد ؟

" تواضع تنها حالتی است که می تواند غرور را تحت انغیاد در آورد "

کپی از این مطلب فقط با ذکر نام سایت www.forum.banianbehboodi.ir مجاز می باشد .
1 بهمن
قدم دوم عنوان می کند که: به مرور ایمان آوردیم که یک نیروی برتر می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند. اخیراً در یکی از جلسات این قدم را با شیوه ای که در بر دارنده تجربیات شخصی من نیز بود از زبان یکی از اعضا شنیدم. " در ابتدا فقط آمدم و سپس آمدم تا باور کنم." سفر به سوی یک نیروی برتر آنقدر برای من تدریجی بود که نفهمیدم چطور رخ داد. نه انفجار نور بود و نه بوته مشتعلی _ فقط روشنایی تدریجی در زندگی مه آلودی بود که در گذشته قبل از پیدا کردن بهبودی ام در الانان داشتم. من نیز در ابتدا مانند دیگر دوستانم در جلسه، آمدم و جسم خود را بدون داشتن ایمان ، به الانان آوردم. سپس یک بار دیگر اینجا بودم، به آرامی آمدم و به تدریج آمدم تا باور کنم که در این دنیا تنها نیستم. یک نیرو،یک راهرو و یک انرژی وجود دارد که می تواند یک زندگی ثمربخش و لذت بخشی را به من ببخشد. من فقط لازم است که درخواست کمک کرده و ذهن خود را باز نگه دارم.

یادآوری امروز

ایمان آوردن در زندگی ام یک روند تدریجی داشت. این روند تداوم داشت و هر روز که خود را در اختیار او قرار میدادم قویتر می شدم. شاید آگاهی یافتن از این روند هنگامیکه دوباره نا شکیبا شوم و از زندگی سرباز زنم به من کمک کند.

« من دریافته ام که در این دنیا چیزهای بزرگ، از موضعی که ما در جهت آن ایستاده ایم، زیاد دور نیست.»