انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: مفهوم عشق در علوم مختلف
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:معرفت خداست .

از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد .

از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان .

از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است .

از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهی است .

از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست

که بدون اکسیژن می سوزد .

از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست .

از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم ربائی هست که قلب را

به سوی خود می کشد .

از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد .

از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد .

از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود .

از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها کلمه ای هست

که ماضی و مضارع ندارد .

از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها میکروبی هست

که از راه چشم وارد می شود .

از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها اسیدی هست

که درون قلب اثر می گذارد.


از خودم پرسیدم عشق چیست؟گفتم: عشق این است که خودت را نادیده بگیری

زندگی يک اتاق با دو پنجره نيست ...
زندگی هزاران پنجره دارد ...
يادم هست؛
روزی از پنجره نااميدی به زندگی نگاه کردم،احساس کردم می‌خواهم گریه کنم ...
و روزی از پنجره اميد به زندگی نگاه کردم،احساس کردم می‌خواهم دنيا را تغيير دهم ......
و دگر روز از پنجره مهربانی،احساس کردم همه را دوست دارم ...
اما عمر کوتاه است ...
فرصت نگاه کردن از تمامی پنجره‌های زندگی را ندارم ...
تصميم گرفته‌ام فقط از يک پنجره به زندگی نگاه کنم و آن هم پنجره عـشـق ...
همين پنجره برایم کافيست ...
چون ...
اين پنجره رو به خدا باز می‌شود ...
هر روز می‌خواهم خدا را ببينم،با او حرف بزنم ...
آن طرف پنجره خدا مرا می نگرد ........
مفهوم عشق برای من فقط و فقط خداست
اگر وقت نداری با من صحبت کنی

درکت می کنم

اگر وقت نداری مرا ببینی

درکت می کنم

اگر وقت نداری حالم رو بپرسی

درکت می کنم

اما اگر دیگر دوستت نداشتم

این بار نوبت توست که درکم کنی
اي خداوند يکي يار جفا کارش ده.
دلبر سنگ دلي سرکش و خونخوارش ده
چند روزي ز پي تجربه بيمارش کن
با طبيبان جفا کار سرو کارش ده
تا بداند که شب يار چسان ميگذرد
دولت وصل تو در مجلس اغيارش ده
از پي چيدن يک گل ز گلستان وصال
همچو آن بلبل شوريده دو صد خارش ده
تا بداند که جفا شرط وفاداري نيست
يار بد خوي جفا جوي ستمکارش ده
چونکه پرواي منش نيست چو پروانه مدام
زآتش روي بتي شعله شرر بارش ده
صبح اميد مرا چونکه شب تار نمود
بستان روشني روز و شب تارش ده
دل پاکيزه او گر به مثل آينه است
زه آه عشاق برآن آينه زنگارش ده
مه عقرب صفت و دلبر اژدر خطر است
همه دم افعي و يار بتر از مارش ده
عوض عقرب زلف کج خوبان همه شب
مار ارقم بکف و عقرب جرارش ده
تاکه از درد دل خسته خبردار شود
همچو (جنت) دل افسردهء افگارش ده
شراب خواستم… گفت: ممنوع است
بوسه خواستم… گفت: ممنوع است
آغوش خواستم… گفت: ممنوع است 
نگاه خواستم… گفت: ممنوع است
نفس خواستم… گفت: ممنوع است 
حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه
با یک بطری پر از گلاب، آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد
با هر چه بوسه، سنگ سرد مزارم را
و …
چه ناسزاوار عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده
نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته
به آرامی اشک می ریزد…
تمام تمنای من اما
سر برآوردن از این گور است
تا بگویم هنوز بیدارم…
سر از این عشق بر نمی دارم
تصویر: images/smilies/heart.gif