انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: بیا متفاوت باشیم (مخصوص خانمها و آقایان )
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
بیا متفاوت باشیم ...
مطلبی که در اینجا می خوانید بخشی از یکی از نامه‌های نادر ابراهیمی به همسرش است. توصیه میشود که همه زوج‌های ایرانی این نامه را چندین و چند بار و نه به ‌تنهایی بلکه با هم و در کنار یکدیگر ‌بخوانند. برای تمامی زوجهای کشورم آرزوی سعادت و همراهی همیشگی دارم و این نامه را به همه زوج‌های جوانی که امید را دستمایه قرار داده و هدیه ای جز خوشبختی را از زندگی نمی خواهند تقدیم می‌شود.

همسفر!

در این راه طولانی

که ما بی خبریم

و چون باد می گذرد،

بگذار خرده اختلاف هایمان، با هم باقی بماند

خواهش می کنم !

مخواه که یکی شویم، مطلقا یکی.

مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت، دوست داشته باشم.
و هر چه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد.

مخواه که هر دو، یک آواز را بپسندیم.

یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را
و یک شیوه نگاه کردن را.

مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه مان یکی، و رویاهامان یکی.

هم سفر بودن و هم هدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست.
و شبیه شدن، دال بر کمال نیست. بلکه دلیل توقف است.

عزیز من !

دو نفر که عاشق اند، و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است؛
واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله ی علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند.

اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق.
و یکی کافیست.
عشق، از خودخواهی ها و خود پرستی ها گذشتن است.

اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.

من از عشق زمینی حرف می زنم، که ارزش آن در “حضور” است،
نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.

عزیز من !

اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد.
بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.

بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم.
بخواه که همدیگر را کامل کنیم، نه ناپدید.

بگذار صبورانه و مهرمندانه، درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست، بحث کنیم.

اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطه ی مطلقا واحدی برساند.

بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند، نه فنای متقابل.
اینجا، سخن از رابطه ی عارف با خدای عارف در میان نیست.
سخن از ذره ذره ی واقعیت ها و حقیقت های عینی و جاری زندگیست.

بیا بحث کنیم.
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم.
بیا کلنجار برویم.
اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم.

بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگی مان را، در بسیاری زمینه ها، تا آنجا که حس می کنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی می بخشد،

نه پژمردگی و افسردگی و مرگ،… حفظ کنیم
من و تو، حق داریم در برابر هم قد علم کنیم.

و حق داریم، بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم، بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.

عزیز من !
بیا متفاوت باشیم ...Heart
ازامروز مثبت باشیم
کلمه ها عقاید شکل گرفته و افکار بیان شده هستند به عبارت ساده آن چه می گویی فکری است که بیان می شود. کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی و امورمان شکل می دهند.

اگر یک کارگر بی سواد بتواند یک اصطلاحی را در دنیا شایع کند؛ پس من و تو، ما و شما به طور حتم می توانیم استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت را در سطح کل ایران گسترش داده و انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم..

امروزه ثابت شده که کلمات منفی نیروی منفی به سمت شخص می فرستند و او را به سمت منفی و بیماری سوق می دهند! به طور مثال وقتی به ما می گویند خسته نباشی دراصل خستگی را به یادمان می آورند و ناخودآگاه احساس خستگی می کنیم (با خودتان امتحان کنید) اما اگر به جای آن از یک عبارت مثبت استفاده شود نه تنها نیروی از دست رفته، ترمیم و خستگی جسم را از بین می برد بلکه نیروی مثبت و سازنده ای را به افراد هدیه می دهیم.

مثال:

به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود

به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت

به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی

به جای گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود

به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟

به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده

به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما

به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه

به جای مگه مشکل داری؛ بگوییم : مگه مسئله ای داری؟

به جای فقیر هستم؛‌بگوییم : ثروت کمی دارم

به جای بد نیستم؛ بگوییم :‌ خوب هستم

به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست

به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم

به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود

به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه

به جای داد نزن؛ ‌بگوییم : آرام باش

به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم :‌ من سالم و با نشاط هستم

به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم

به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم

به جای لعنت بر پدر کسی که اینجا آشغال بریزد ؛ بگوییم: رحمت بر پدر کسی که اینجا آشغال نمی ریزد

شما هم می‌توانید به این لیست مواردی رو اضافه کرده و برای دیگران بفرستید…

وقتی بعد از مدتی همدیگر را می‌بینیم، به جای توجه کردن به نقاط ضعف همدیگر و نام بردن از آنها مثل:

چقدر چاق شدی؟”،

“چقدر لاغر شدی؟”،

“چقدر خسته به نظر می‌آیی؟”،

“چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟”،

“چرا ریشت را بلند کردی؟”،

“چرا توهمی؟”،

“چرا رنگت پریده؟”،

“چرا تلفن نکردی؟”،

“چرا حال مرا نپرسیدی؟” و ….

بهتر است بگوییم : “سلام به روی ماهت”، “چقدر خوشحال شدم تو را دیدم”، و …. عبارات دیگری که نه تنها بیانگر نقاط ضعف طرف مقابل ما نیست بلکه نوعی اعتماد به نفس را به مخاطبمان القاء میکند. البته اگر اصراری نداشته باشیم که حتماً درباره ی همدیگر اظهار نظر کنیم، وگرنه می‌شود که درباره ی موضوعات مشترک، البته در محوریت مثبت با هم صحبت کنیم.
داستان خلقت زن (حتما بخوانید)



از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می‌گذشت.
فرشته‌ای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی می‌فرمایید؟"
خداوند پاسخ داد:
"دستور کار او را دیده‌ای‌؟
باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.
باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.
دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.
بوسه‌ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند."
فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.
"این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید."

خداوند گفت :
"نمی شود!!
چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم.
از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند،
یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد."
فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
"اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی."
"بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده‌ام.
تصورش را هم نمی‌توانی بکنی که تا چه حد می‌تواند تحمل کند و زحمت بکشد."
فرشته پرسید :
"فکر هم می‌تواند بکند؟"
خداوند پاسخ داد :
"نه تنها فکر می‌کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد."
آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.

فرشته پرسید :
"اشک دیگر برای چیست؟"
خداوند گفت:
"اشک وسیله‌ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا‌امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش."
فرشته متاثر شد:
"شما فکر همه چیز را کرده‌اید، چون زن‌ها واقعا حیرت انگیزند."
زن‌ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می‌کنند.
همواره بچه‌ها را به دندان می‌کشند.
سختی‌ها را بهتر تحمل می‌کنند.
بار زندگی را به دوش می‌کشند،
ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می‌پراکنند.
وقتی خوشحالند گریه می‌کنند.
برای آنچه باور دارند می‌جنگند.
آنها می‌رانند، می‌پرند، راه می‌روند، می‌دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید.
قلب زن است که جهان را به چرخش در می‌آورد
زن‌ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند و می‌دانند که بغل کردن و بوسیدن می‌تواند هر دل شکسته‌ای را التیام بخشد.
کار زن‌ها بیش از بچه به دنیا آوردن است،
آنها شادی و امید به ارمغان می‌آورند. آنها شفقت و فکر نو می‌بخشند
زن‌ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند.
خداوند گفت: "این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد!"
فرشته پرسید: "چه عیبی؟"

خداوند گفت:

"قدر خودش را نمی داند . . ."
تفاوت ها ،همیشه هم بد نیست ،گاهی بهانه ایست برای نزدیک شدن ،فقط باید آنرا مدیریت کرد.

بیا متفاوت اما هم مسیر باشیم!

دختر و پسری كه می‌خواهند با هم ازدواج کنند، به دقت به صحبت‌های یکدیگر گوش می‌دهند و این شروع آشنایی برای آن‌ها جذاب است. زیرا هر كسی خود را همانطور كه هست معرفی می كند و عقاید خویش را بیان می‌كند‌، آنچه سبب این جاذبه می‌شود، اختلافات این دو نفر است‌. به‌جز ارزش‌های مذهبی و بنیادین كه اختلاف‌نظر در آن‌ها گیرایی ندارد، ما معمولاً به دنبال كسی هستیم كه به دلیل تفاوت‌هایش ما را كامل كند‌.

تفاوت‌های بین فردی است كه سبب جاذبه‌ی بیشتر بین افراد می گردد. نباید سعی كنید كه طرف مقابل را به گونه‌ای تغییر دهید كه مطابق نظر شما رفتار كند. اختلاف‌نظر‌ها اگر‌چه سبب تضاد یا مشاجره می‌شود، اما همین مشاجره فرصتی برای بیان عقاید طرفین است و منجر به شناسایی بیشتر هر یك از دیگری می‌گردد‌. نباید انتظار داشت كه هیج اختلاف‌نظری بین زن و شوهر وجود نداشته باشد‌، چرا كه ارتباط بدون تضاد یك ارتباط صحیح و پویا نیست. در این ارتباط یك نفر از بیان احساسات و عقاید خود صرف‌نظر كرده یا طرف مقابل با قلدری این فرصت را به او نداده، لذا از رشد طرفین جلوگیری خواهد شد‌.

ممكن است شما علاقمند به تماشای مسابقات ورزشی باشید و همسرتان علاقمند به خواندن صفحه حوادث روزنامه یا صفحه‌ی گزارشات سیاسی باشد. لازم نیست تلاش كنید علاقمندی خود را نادیده بگیرید یا او را مجبور كنید كه سرگرمی‌اش مثل شما باشد. بلكه هر كدام باید به دیگری اجازه دهید به آنچه دوست دارد بپردازد‌، در این‌صورت می‌بینید كه در یك خانواده، هم بحث‌های ورزشی می‌شود و هم بحث‌های سیاسی‌. به جای این‌كه با ناراحتی بگوئید متأسفانه همسرم اصلاً مثل من فكر نمی‌كند و در مورد تماشای فوتبال اتفاق‌نظر نداریم؛ می‌توانید بگویید: «خوشبختانه وقتی دست از تفریح و سرگرمی می‌كشیم، هركدام حرف جدیدی برای زدن داریم كه بر اطلاعات‌مان می‌افزاید.»

ممكن است شما از پر‌حرفی‌‌، كم‌حرفی‌، ‌ملایمت‌، تند مزاجی‌، رنگ مو‌، قد‌،‌ جاه‌طلبی‌،‌ قاطعیت و رك‌گویی‌، پركاری و خساست و... همسرتان خوشحال یا ناراحت باشید‌‌. اما بدانید كه این امور نسبی هستند و اگر برای شما ناپسند است برای دیگران خوشایند به نظر می‌‌رسد‌. پرحرفی طرف مقابل سبب می‌شود، مجالس گرم و شلوغی داشته باشید، از طرفی اگر همسرتان كم حرف و ملایم باشد به شما آرامش می‌دهد‌.

خساست او را می‌توانید به اقتصادی بودنش تعبیر كنید. جاه‌طلبی، او را در ارتقاء درجات كاری كمك می‌كند و می‌تواند به جدیت در كارش تعبیر شود‌. نگرش خود را نسبت به صفات شریک‌تان تغییر دهید و بینید كه هر كدام فرصتی برای دگرگونی و لذت بیشتر از زندگی را فراهم می‌کند. مواقعی که با هم اختلاف‌نظر دارید، هیچ‌گاه از کلماتی مثل «هیچ‌وقت، همیشه» استفاده نکنید.

بدانید که خداوند انسان‌ها را مثل هم نیافریده است. وقتی در زندگی مشترک، اختلاف‌نظری بروز می‌کند، به جای سرزنش یکدیگر و تفسیر نادرست، به شناسایی مسأله، علت‌یابی و سرانجام یافتن راه‌حل آن بپردازید

به عنوان مثال نگویید «تو هیچ‌وقت به من اهمیت نداده‌ای» و... زوج‌ها برای هم خیلی کارها انجام می‌دهند و خیلی مواقع به هم توجه می کنند. زیر سۆال بردن کل رابطه احساس ناکامی و خشم را در هر دو زوج ایجاد می‌کند که منجر به دلسردی از رابطه شده و در صورت ادامه‌ی چنین برخوردهایی، کم‌کم منجر به دور شدن زوج‌ها از یکدیگر می‌شود.

تفاوت ها زیباست اما به شرطی که انها را بشناسیم و به آن احترام بگذاریم.

اجازه دهید هر كسی خودش باشد تا بتواند خلاقیت‌هایش را به نمایش بگذارد‌. هر فردی در زمینه‌ای خاص، استعداد دارد و توانایی‌های ویژه‌ای از خود نشان می‌دهد‌. همسر شما زمانی بیشترین انرژی و محبت را نثارتان می‌كند كه خودش باشد، نه نسخه‌ی دوم فرد دیگری‌. نقاط قوتش را ببینید و تمجید كنید تا نقاط ضعفش برطرف گردد.

در برابر بحث‌های بیهوده سکوت کنید؛ تلخی‌های گذشته را به میان نیاورید و فقط بر مشکل ایجاد شده تمرکز کنید. همسران معمولاً سعی می‌کنند از کوتاه‌ترین مسیر و کم‌ترین زمان که دادن اطلاعات، راهنمایی، توصیه، کنایه، تهدید و.... به تغییر همسرشان و از بین بردن نقاط ضعف او‌، اقدام کنند و این‌جا همان نقطه‌ای است که موجب شکاف بیشتر بین آن‌ها و تشدید اختلافات و عمیق شدن نقاط ضعف می‌شود.

بدانید که خداوند انسان‌ها را مثل هم نیافریده است. وقتی در زندگی مشترک، اختلاف‌نظری بروز می‌کند، به جای سرزنش یکدیگر و تفسیر نادرست، به شناسایی مسأله، علت‌یابی و سرانجام یافتن راه‌حل آن بپردازید.
عشقها و دوست داشتن های متفاوت
آدمی که دوستت دارد
خیلی زودبرایت عادی می شود،
حرف هایش، دوستت دارم هایش...
و تو خیلی زود کلافه میشوی
ازبهانه هایش، اشکهایش، توقع هایش.
و چون تصور میکنی که همیشه هست، همیشه دوستت دارد؛
هیچوقت نگاهش نمیکنی

نگرانش نمیشوی،
برای از دست دادنش نمی ترسی
او همیشه هست

اما

او هم آدم است...
روزی که کارد به استخوانش برسد
کوله بار اندوهش را برمی دارد
و بی سر و صدا می رود...
حسی به من می گوید
آن روز، بی اراده صدایش می زنی

اما

جوابی نمی آید...
فقط
برایت
جای پایش می ماند !
با زنت شوخی کن
سر به سرش بگذار
از غذایش بچش
از دستپختش تعریف کن
و بدان که اگر گاهی هم ظرف ها را تو بشوری
آسمان خدا به زمین نمی آید…!
آخر می دانی؟
او همان دختر رویاهای دیروزت است
که به آشپز خانهء زندگی امروزت آمده…!
باور کن بدون او
اجاق خانه ات حسابی کور کور است
احساسات زنانه ( زن که باشي ) 
زن که باشی ترس های کوچکی داری !از کوچه های بلند ، از غروب های خلوت
و از خیابان های بدون عابر می ترسی !از صدای موتورسیکلت ها و دوچرخه هایی که بی هدف در کوچه پس کوچه ها می چرخند ، می ترسی !از بوق ماشین هایی که ظهرهای گرم تابستان جلوی پاهایت ترمز می کنند و تو فقط چهره ی آدم هایی را می بینی
که در چشم هایشان حس نوع دوستی موج می زند....!زن که باشی ترس های کوچکی داری ،
به بزرگی همه ی بی عدالتی هایی که به جرم زنانگی محکومت می کنند ...و همیشه این تویی که مقصری !
زن که باشی
گاهی دوست داری
تکیه بدهی
زن که باشی گاهی میزنی زیر گریه
زن که باشی
گاهی رها می کنی دوست داشتنی هایت را
زن که باشی می توانی زیر لب ترانه بخوانی و آشپزی کنی
میتوانی جلوی آینه موهایت را شانه کنی
زن که باشی باید صبور باشی مدارا کنی و با همه ی بغض ات لبخند بزنی
زن که باشی هرچقدرهم که زیبا باشی نگران زیباترها میشوی
دست خودت نیست
زن که باشی
همه ی دیوانگی ها ی عالم را بلدی
این جمله یعنی اینکه زنان بیش از حد در حق مردان مفید واقع می شوند و کارهای را که خودشان می بایست انجام دهند برایشان انجام می دهیم برای مثال:
۱) در حق آنها مفید هستید، مثلا: دنبال کلید هایش می گردیم.
۲) راه انداختن بازی های کلامی با انها جهت بیرون کشیدن اطلاعات: گرسنه ای؟ چی دوست داری؟ چی کار کردی؟
۳) ما چنین فرض می کنیم که مردها کم حافظه اند و اطلاعاتی که می بایست خودشان به خاطر داشته باشند ما باید به آنها گوش زد کنیم: وقت دکتر امروزت یادت نره! یادت نره بچه ها رو از مدرسه بیاری!
۴) آن ها را نکوهش می کنید آن گونه که بچه هایتان را دعوا می کنید: چند بار بگم چراغ ها را قبل از خوابیدن خاموش کن!
۵) به عهده گرفتن کارهایی که فکر می کنید نمی توانند انجام دهند: یک روز با بچه ها فرستادمش که برن لباس بخرن فاجعه بود! دیگه همچین کاری را نمی کنم.
۶) اصلاح کردن اشتباهاتشان و امر ونهی کردن به آنها: اگر جای تو بودم از سمت چپ رانندگی می کردم! اگر جای تو بودم از فیلیپ به خاطر کاری که انجام دادم معذرت خواهی می کردم.
▪ اما چرا ؟؟؟
به دلیل حس مادرانه ای که در وجود همه زنان است و آنها هنگامی که دختر کوچکی بودند همین رفتار را از مادر خود دیده اند و همان الگو را عینا تکرار می کنند و مسلما مردها هیچ مخالفتی با این عمل ندارند چون راحت تر هستند که کس دیگری کارهایشان را انجام دهد اما به یاد داشته باشید این کار بعد از مدتی شما را کلافه و خسته می کند.
اما چرا بعد از مدتی با وجود تمام این فداکاری هایتان ، باز هم روابطتان خراب می شود؟؟
علی رغم اینکه در ابتدا این روابط جوانب مثبتی دارد اما بعد از گذشت زمان همسرتان از شما منزجر می شود چون الان او همانند یک پسر بچه ای است که همیشه آرزوی این را دارد که خانه، هم چنین مادر خود را ترک گفته و مستقل زندگی کند و با برقراری رابطه ای جدید آنها مادرشان (همسرانشان) را با یک معشوقه معاوضه می کنند. و با امر ونهی مداوم به همسرتان او احساس می کند که بی لیاقت است و باعث به وجود آمدن یک چرخه ی معیوب در زندگی می شود