انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: فقط برای امروز-بیست وششم مرداد
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
حقیقت را بگو 26 مرداد

«یک علامت بیماری ما انزواست و مشارکت صادقانه ما را برای بهبودی آزاد میسازد.»

کتاب پایه

v

حقیقت ما را با زندگی مرتبط میسازد، در حالی که ترس و انزوا و عدم صداقت ما را از آن جدا میکند. در دوران مصرف، تا جایی که میتوانستیم، حقیقت درباره خود را از مردم دنیا پنهان کردیم. ترس، ما را از پذیرفتن اطرافیان خود باز میداشت و در مواقعی که آسیبپذیر به نظر میرسیدیم، از ما در برابر آنچه دیگران ممکن بود انجام دهند، محافظت میکرد. اما ترس، ما را از ارتباط با مردم دنیا نیز باز داشت. مانند موجودات بیگانه بر روی سیاره خود زندگی میکردیم و همیشه تنها بودیم و هر لحظه تنهاتر میشدیم.

قدمهای دوازدهگانه و انجمن معتادان در حال بهبودی مکانی را برای افرادی مانند ما مهیا میکند که میتوانیم در هنگام بازگویی حقیقت درباره خود احساس امنیت کنیم. قادر به اقرار صادقانه عجز نومیدکننده و فروتنانه خود در برابر اعتیاد هستیم، زیرا با بسیاری از افرادی که در همین شرایط بودهاند، روبرو میشویم—ما در میان آنها احساس امنیت میکنیم. وقتی به کارکرد قدمها ادامه میدهیم، به گفتن حقایق بیشتری درباره خود ادامه میدهیم. هر چه بیشتر قدمها را انجام میدهیم، احساس میکنیم به طور واقعیتری با دنیای اطراف خود در ارتباط هستیم.

امروز، نباید خود را از واقعیت روابط خود با مردم، مکانها و مسائل زندگی خود پنهان کنیم. این روابط را درست همان طور که هستند، میپذیریم و نقش خود را در این روابط به عهده میگیریم. هر روز وقتی را به پرسیدن این سؤال اختصاص میدهیم: «آیا درباره خود حقیقت را میگویم؟» هر بار که این کار را انجام میدهیم، خود را از انزوایی که مختص اعتیاد بود، دورتر میکنیم و به آزادی که بهبودی میتواند برای ما به ارمغان آورد، نزدیکتر میکنیم.

v

فقط برای امروز: حقیقت، ارتباط من با واقعیت است. امروز، وقتی را برای پرسیدن این سؤال اختصاص میدهم: «آیا حقیقت را میگویم؟»
تو دوست خود هستی.
تو دشمن خود هستی.
هیچ کس نمی تواند به تو آسیبی رساند.
هیچ کس نمی تواندترا رنج دهد.
هرکس به اشتباه،به خودضربه می زند.
26 مرداد
بيماري وابستگي را اين‌گونه تعريف كرده‌اند كه فرد وابسته دراثر احساس بي‌ارزشي در خود و نداشتن ابزاری برای اداره‌ی زندگیم به طرف افرادي و يا چيزهایي گرايش پيدا كرده‌ام و به آن ارزش بي‌حد داده و به آن‌ها عادت و ابتلا (هم‌وابستگی) پيدا مي‌كنم. به صورت ساده‌تر بيماري وابستگي يعني كمبود و يا نداشتن خدا و خلأ معنوی است. در اصل بيماري وابستگي يك بيماري معنوي و نبود خداوند در زندگی این بیماران است. امروز مي‌دانم كه باورهای سالم، با ارزش‌ترين هديه از جانب خداوند است كه من از آن بهره‌مند مي‌شوم و تقسيم آن با ديگران بزرگترين عشق از طرف من است، که هیچ وقت چیزی را رایگان و بدون توقع در اختیار کسی قرار نمی‌دادم. كساني كه در وجود خود اعتقادي به خداوند ندارند و خود را موجودي منزوی و تنها و بي‌ارزش مي‌دانند، به آن باورهای ناسالم مبتلا مي‌شوند. امروز مي‌دانم كه دعا كردن مرا از نگراني‌ها مي‌رهاند. تنها مرجع و پناه من خداوند است، كه به من احساس آرامش و امنيت مي‌دهد. پروردگارا: تو را به خاطر رهايي و آزاديم و محافظت تو از من برای نیفتادن در دام وابستگي‌ها شكر مي‌گويم.
خداوند، ما را تنها نمي‌گذارد!
سلام جاهايي در زندگي من بيشتر در خاطرم مانده که بر خلاف میل و اراده ام و هوای نفسم قدم برداشته ام امروز هم یکی از آن روزهاست که توانستم بر نفسم غلبه کنم و کار بزرگی را برای خودم انجام دهم.