انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: فقط برای امروز-چهاردهم مرداد
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
شکل افکار ما14 مرداد

«از طریق شکل دادن افکار خود با آرمانهای روحانی، برای تبدیل شدن به فرد دلخواه خود آزادی پیدا میکنیم.»

کتاب پایه

v

اعتیاد افکار ما را به روش خاص خود شکل داد. وقتی بیماری ما کاملاً بر زندگی ما غلبه کرد، شکل افکار ما-هر شکلی که ممکن است زمانی بوده باشد-معیوب میشود. خود مشغولی و وسوسه برای مصرف مواد، روحیه، اعمال و شکل زندگی ما را نیز تحت تأثیر قرار داد.

هر یک از آرمانهای روحانی برنامه ما، یکی از نواقص فکری ما را که در دوران اعتیاد فعال به وجود آمده، برطرف میکند. تأثیر انکار از طریق اقرار، پنهانکاری از طریق صداقت، انزوا از طریق دوستی و نومیدی از طریق ایمان به نیرویی برتر و مهربان خنثی میشود. آرمانهای روحانی که در دوران بهبودی پیدا میکنیم، شکل افکار و زندگی ما را به وضعیت طبیعی خود باز میگرداند.

این "وضعیت طبیعی" چیست؟ وضعیتی است که به درستی برای خود جستجو میکنیم، انعکاسی از عالیترین رؤیاهای ما. از کجا متوجه این موضوع میشویم؟ از آنجایی که افکار ما در دوران بهبودی از طریق آرمانهایی روحانی شکل گرفته است که آنها را از طریق برقراری رابطه با خداوندی که در NA شناختهایم، به دست آوردهایم.

اعتیاد دیگر افکار ما را شکل نمیدهد. امروز، زندگی ما از طریق بهبودی و نیروی برتر تحت تأثیر قرار گرفته است.

v

فقط برای امروز: به آرمانهای روحانی اجازه میدهم افکار مرا شکل دهند. در این طرح، شکل نیروی برتر خود را پیدا میکنم.
خدارا به شاه نشین قلبت فراخوان،و آنگاه هرچه خواهی انجام ده!
14 مرداد
آيا براي رهايي از عادت و وابستگي و هم‌وابستگی‌ها حاضرم تاوان آن را بپردازم؟ تاوان رهايي از وابستگي اين است كه تحمل چند دقيقه وسوسه را بپذيرم و براي رهايي از وسوسه‌ها تلفن بزنم و دعا كنم. من قدرت و شهامت زندگي كردن را به عنوان يك بيمار وابسته در مقابل رهايي از وابستگي را از خداوند و گروه دوستان بهبودي كسب مي‌كنيم. قدرت شكل گرفته از اراده‌ی خداوند برخلاف قدرت محدود و كوچك اراده‌ی بشري پايان‌ناپذير است و نياز ديگرم كه عشق واقعي و دروني است توسط همدردانم در گروه و با شركت در جلسات و مشاركت صادقانه كسب مي‌شود. يكي از عوامل عدم موفقيت من تلاشم درسال‌هاي قبل در همين خصوص است، كه من همیشه سعي مي‌كردم با اتكا به اراده و قدرت فردی خودم با وسوسه‌ی قدرتمند و دردناك مقابله كنم. امّا تجربه نشان‌داد که من اشتباه می‌کردم و اکنون به تنهایی قادر به کمک به خودم نیستم. آيا هنوز دچار اين اميد واهي هستم كه اراده‌ی من مشگل گشای تمام مشکلات و حل مسائل است؟ آیا هنوز هم معتقدم که پول من، سواد من، غيرت من و همت من و من من من ......مي‌تواند؟
به تنهايي هيچ قدرتي نداریم!
مراقبه 14/5/:



روز:

خدا هيچ شكل،‌ هيچ نام و هيچ تعريفي ندارد. خدا شكل ناپذير، توصيف ناپذير و توضيح ناپذير است. از اين رو هرچه كه درمورد خدا به تو گفته شده كاملا دروغين است. همان لحظه كه اين حرفها بر زبان رانده شوند دروغين مي شوند. تو فقط زماني مي تواني در مورد خدا صادق باشي كه ساكت باشي. تا يك كلمه بر زبان آوري از راه حقيقت خارج مي شوي. در مورد خدا هيچ كلمه اي نمي توان گفت اما مي توان او را تجربه كرد. هيچ سند و مدركي و هيچ يقين منطقي از خدا وجود ندارد. رهروي شيوه جديدي از نگريستن به هستي است. رهروي يعني نگريستن بر هستي بدانگونه كه آرام آرام خدا از همه جا ظهور كند. اگرچه خدا هيچ شكلي ندارد، خود را در تمام اشكال مي نماياند. تو او را در تمام شكلها احساس خواهي كرد. به يك معنا، يك موج دريا، درياست. به معنايي ديگر هر موجي از دريا، درياست. به يك معنا، هيچ شكلي خدا نيست. به معنايي ديگر هر شكلي خداست. ذهن نمي تواند از آن سر دربياورد، زيرا ذهن تنها مي تواند اشكال دركي حاصل كند. براي شناخت بي شكل بايد از ذهن فراتر روي. بايد هر روز دست كم براي چند لحظه ذهنت را كنار بگذاري تا بتواني خدا را در بگيري. اين چند لحظه، لحظاتي واقعي هستند. تنها لحظاتي هستند كه تو براستي زندگي كرده اي. تمام ديگر لحظات هرز مي روند و اندوخته نمي شوند. فقط لحظاتي كه در آنها با خدا به سر برده اي و در حضور خدا بوده اي اندوخته مي شوند.



شب:

از ديرباز دو ديدگاه در مورد خودآگاهي مطرح بوده است. يك ديدگاه متعلق به فيلسوفان است كه در غرب ارسطو پدر و بنيانگذار آن است. ديدگاه ديگر متعلق به عارفان است كه هيچ ارتباطي با فلسفه ندارد، بلكه در تجربه هستي ريشه دارد. پس، از اين لحظه به ياد داشته باش: ‌راه من راه عرفان است، نه راه فلسفه. من بر خود شادماني باور دارم، نه بر فرضيه هاي شادماني. من مي خواهم مزه شادماني را بچشم، نه اينكه فقط در مورد آن فكركنم. تو مي تواني همچنان در مورد غذا فكر كني اما اين كار، تو را سير نخواهد كرد. انسانهايي احمق وجود دارند كه در كنار رودخانه نشسته يا ايستاده اند و در مورد آب فكر مي كنند. در مورد آب نظريه مي دهند، مواد تشكيل دهنده آب را كشف مي كنند و از تشنگي مي ميرند! پس يك متفكر مباش. فيلسوف مباش. عارف باش تا بتواني هستي را تجربه كني.



138

شاعرانه



شاعر چيزهايي را مي شناسد كه فقط در ارتباطي شاعرانه با واقعيت عيان مي شوند. به عقيده هوشمندان دنيا، شعرا احمق هستند. شاعر هيچگاه به ثروت و قدرت دست نمي يابد اما در فقر،‌ نوعي از غناي زندگي را مي چشد كه هيچكس ديگر با آن آشنا نيست. عشق براي يك شاعر امكانپذير است. خدا براي يك شاعر، ‌ممكن مي شود. فقط كسانيكه به اندازه كافي معصوم باشند و از چيزهاي كوچك زندگي لذت ببرند، مي توانند خدا را بشناسند، زيرا خدا در همه امور كوچك زندگي هم حضور دارد. خدا در تمام لحظات زندگي ... هنگام غذا خوردن و وقتي راه مي رويد، ‌حضور دارد. خدا در عشقي كه به ديگري مي ورزيد و در دوستي تان حاضر است. پس بيشتر و بيشتر شاعرانه شويد. شاعرانه بودن، شهامت مي طلبد. بايد شهامت آنرا داشت كه احمق ناميده شد. فقط آن زمان مي توانيد شاعرانه شويد. منظور از شاعرانه شدن، سرودن شعر نيست. سرودن شعر قسمت ناچيزي از شاعرانه بودن است. شايد كسي شاعر باشد، اما هرگز حتي يك شعر هم نسرايد و شايد كسي هزاران شعر بسرايد و هنوز شاعر نباشد. شاعر بودن، ‌نوعي شيوه ي زندگي است؛‌ حرمت گذاشتن به زندگي است؛‌ ارتباطي قلبي با زندگي.



5 آگوست



Do not discard any stone, because many times it has happened that the stone that was discarded by the builders became the very cornerstone of the building in the end.



هیچ سنگی را دور نینداز، چون بسیار اتفاق افتاده که سنگی را که بناها دور انداخته اند، آخر سر سنگ بنای اصلی همان ساختمان شده.



Be happy! And meditation will follow. Be happy, and religion will follow. Happiness is a basic condition. People become religious only when they are unhappy – then their religion is pseudo.



شادزي! و مكاشفه خود از راه مي رسد. شادزي! و مذهب خود از راه مي رسد. شادي، شرط بنيادي است. مردم زماني به مذهب رو مي آورند،‌ كه اندوهگين اند. اينگونه مذهبي، ‌شبه مذهبي است.