انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: فقط برای امروز-هجدهم تیر
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.

ما بهبود پیدا میکنیم! …………. 18 تیر

«...زمان آن رسیده تا دیگر این دروغ قدیمی که «وقتی آلوده شوی، همیشه آلوده میمانی»، دیگر نه از سوی جامعه و نه از سوی خود معتاد تحمل نشود. ما بهبود پیدا می‌کنیم»

کتاب پایه

v

هر از گاهی از افرادی که صحبت میکنند میشنویم که آنها هنوز اصول روحانی را واقعاً درک نمیکنند. به ما میگویند اگر بدانیم چه در ذهنشان میگذرد، از اینکه هنوز چقدر بیعقل هستند، متعجب میشویم. به ما میگویند هر چه بیشتر پاک میمانند، چیزهای کمتری درباره همه چیز میدانند. چندی بعد، همین افراد درباره تغییرات عمیقی که بهبودی در زندگی آنها ایجاد کرده، سخن میگویند. آنها از نومیدی کامل به سوی امیدواری بیپایان، از مصرف کنترلنشدنی مواد به پرهیز کامل و از غیر قابل اداره بودن همیشگی به مسئولیتپذیری از طریق کارکرد قدمهای دوازدهگانه معتادان گمنام گام برداشتهاند. کدام داستان درست است؟ آیا بهبود پیدا میکنیم یا خیر؟

شاید فکر کنیم با غلو نکردن درباره تغییری که بهبودی در زندگی ما ایجاد کرده، فروتنی یا سپاسگزاری از خود نشان میدهیم. درست است، اگر خود ما برای این معجزه اعتبار قائل شویم، نسبت به آن بیانصافی کردهایم. اما اگر عظمت این معجزه را نیز اذعان نکنیم نسبت به خود و کسانی که با آنها صحبت میکنیم، به همان اندازه بیانصافی کردهایم.

قطعاً بهبود پیدا میکنیم. اگر در مشاهده معجزه بهبودی مشکل داریم، بهتر است دوباره نگاه کنیم. بهبودی در معتادان گمنام، در افراد باتجربه، در سیل خروشان افرادی که به NA میآیند و بیشتر از همه در خود ما زنده و مؤثر است. تنها باید چشم خود را بر روی این حقایق باز کنیم.

v

فقط برای امروز: معجزه بهبودی خود را اذعان میکنم و از اینکه آن را یافتهام سپاسگزارم.
راه آرامش ذهن راهی فراسوی همه ی دغدغه هاست وغنی ترین گنجینه ی زندگی است.
پس گران بهاتر از همه ی ثروت های دنیاست.
چنین آرامشی را هیچ کس نمی تواند از مابرباید.
هیچ فردی توان آشفتن این آرامش را ندارد.
زندگی ما،هر آن چه برای ما روی می دهد،تحت قوانین عمل وعکس العمل است.
هر آن چه بکاریم،درو خواهیم کرد.
آن چه امروز دریافت می کنیم حاصل اعمال گذشته ما ست.
هیچ کس نمی تواندمارا فریب دهد،آن چه را واقعاًبه ما تعلق دارد از ما بگیرد یا آسیبی به ما برساند.
هر کس دوست ونیز دشمن خویش است.
18 تير
امروز مي‌دانم لحظات را به خاطر شكرگزاري كم مي‌آورم. مي‌خواهم با يادآوري روزهاي سیاه و تلخ گذشته، به خاطر بياورم كه از چه آشفتگی و تله‌ي مرگباري که در اثر وابستگی به مواد مخدر و الکل و نیکوتین رها شده‌ام. امروز مي‌خواهم از يكي دیگر از مواهبي كه خداوند به من عطا كرده است به عنوان معجزه‌ی خلقت ياد كنم. موهبت يادآوري بدون قضاوت کردن از زندگي گذشته‌ام است. آيا براي شهامت پیدا کردن و روبه رو شدن با خودِ واقعي دعا كرده‌ام؟ آيا از خداوند خواسته‌ام براي کشف و مرور آرشيو زندگی گذشته و رازهای درونم مرا همراهي كند؟ اكنون با کسب انرژی از خداوند مهربان و با قدرت پذيرش واقعیت‌های بیماریم و تمام شرايطی که با درد و رنج گذراندم را در خودم حس مي‌كنم. امروز تكليف خودم را در مورد اصول خودیاری برنامه را دانسته و از اصل آن که به خودم برسم، آگاهی دارم و مي‌دانم که هر روزم را برای همان روز به خودم فرصت دهم و با آرامش بیماری خود را مي‌پذيرم و از خداوند ممنونم، که فرصتی برایم ایجاد کرد که بتوانم، به خودم خدمت کنم و از عشقی که دریافت کرده‌ام، به سایر همدردانم که با من و در رابطه خواهند بود تقدیم کنم.
به گذشته‌ام احترام مي‌گذارم!
18 تیر
در الانان یاد گرفتم که بهترین راه این است که خودم باشم . اکنون من اسراری را با دوستان الانانیم در میان می گذارم .که همیشه از دید دیگران مخفینگه می داشتم . گاهی اوقات مجبور میشوم با آن اجبار درونی که مجبور بودم به هر قیمتی که شده سکوت کنم . بجنگم . اما فهمیده ام که مشارکت کلید بهبودی است . به عنوان مثال ، من در مورد شکل ظاهری ام همیشه دستپاچه و شرمنده بودم مخصوصا در مورد لبخندم . سالها انتقادهای توهین آمیزی از جانب خویشاوندان الکلی ام به به من می شد و احساس نا امنی شدیدی به من بخشیده بود به نظر می آمد بهترین راه چاره این بود که تا جایی که ممکن بود از آشکار شدن این عیب جلوگیری کرده و در مجموع سعی کنم اصلا لبخند نزنم متاسفانه من به آن انتقادها سخت توجه داشتم ، بنابراین خیلی بدی نسبت به خود داشتم بوسیله مشارکت صادقانه ای که با مزدم داشتم توانستم اعتماد کرده و با ان عقیده کهنه و منفی مبارزه نمایم دوستان الانانیم مرا مطمئن کردند که آن انتقادو خرده گیری مبالغه آمیز بود . هیچکس مرا بخاطر لبخندم بی ارزش نمیداند . در الانان می توانم از مخفی گاهی که ساخته ام بیرون بیایم . حتی اینقدر آزادم که می توانم پوزخند بزنم .
یاد آوری امروز
حتی مواقعی که احساس خجالت می کنم کسی در جلسات می تواند کمکم کند تا موقعیتم را از دید دیگری ببینم . اگر تمایل داشته باشم تا به آنها اجازه دهم ، آن حقیقت باعث رهایی من خواهد شد " تو به جایی می رسی که دیو درون تو که خیلی ترسناک بود کوچکتر می شود و تو بزرگتر و بزرگتر خواهی شد .
مراقبه 18/4/:
روز:

نيايش از آگاهي نسبت به اين كه هستي چقدر به تو موهبت ارزاني داشته برمي خيزد. از تجربه زيبايي هايي كه تو را فرا گرفته است: ستارگان، خورشيد، ماه، گلها، رنگين كمان، ابرها و انسانها. وجود تو، اين معجزه شگفت انگيز، اين دنياي اسرارآميز، به تو ارزاني شده. تو شايسته آن نيستي، هديه اي رايگان است، اما حتي بابت آن از خدا تشكر نكرده اي. آنگاه كه از اين موهبت ارزشمند آگاه شوي، نيايشي عظيم از قلبت به پا مي خيزد. اين نيايش از بهر خواستن چيزي نيست، يك تشكر خالي و يك قدر شناسي است. عبادت است. و چه زيباست چنين نيايشي! تنها چنين نيايشي ديني است. تو به هيچ طريق قصد نداري از خدا استفاده كني، بلكه فقط از او بابت تمام آنچه انجام داده تشكر مي كني. فقط مي گويي: « خدايا من لياقتش را ندارم. تو آنقدر به من بخشيده اي كه ظرفيتش را ندارم. عشق تو عظيم است. »‌ اين نيايش همچون رايحه اي از قلب تو برمي خيزد و تا آسمانها بالا مي رود. و اين يگانه عبادتي است كه به گوش خدا مي رسد. هيچ يك از ديگر عبادتها به خدا نمي رسند. و معجزه اينجاست كه چنين انساني بيش از پيش غرق در شادماني مي شود، اگرچه او خود از خدا چنين نخواسته بود. قدرشناسي انسان او را براي جذب زيبايي بيشتر لايق مي سازد. باز و پذيرا بودنش او را براي جذب بيشتر، زيبايي بيشتر، خوشي بيشتر و نغمه اي بيشتر شايسته مي سازد. همه وجود او به باغي از گل دگرگون مي شود.
شب:

عشق چيزي نيست مگر نيست شدن قطره در دريا. عشق يعني بي «‌خود » شدن. يعني واگذاري كامل خود به هستي. عشق يعني پيوستن به كل. يعني دورانداختن حد ومرزها و هويت خود. يعني ترك گفتن خودت. همين كه خودت را ترك بگويي، بي درنگ دريا مي شوي، وسيع و پهناور. ما به هويت خود چسبيده ايم. پشت آن موضع گرفته ايم. به خاطر آن مي جنگيم. حتي حاضريم خودمان را فداي آن كنيم. و اين كار حماقت محض است، زيرا «‌خود » دروغين ترين پديده در هستي است. «‌ خود »‌ همچون هواي گرم است. وجود واقعي ندارد. همچون تاريكي است. تو مي تواني تاريكي را ببيني، هرروز مي بيني اش، اما تاريكي وجود ندارد. تاريكي صرفا نبود نور است- هيچ چيزي از خود ندراد. نور را وارد كن تا تاريكي ديگر نباشد. چراغ را خاموش كن تا ناگهان تاريكي ظهور كند. تاريكي از جايي وارد نمي شود. تو مي تواني درها و پنجره ها را بسته نگاه داري. تاريكي به اين سبب از جايي وارد نمي شود كه بدون هستي است. نيستي است. تاريكي آمد و رفت نمي كند. نور است كه آمد و رفت مي كند، ‌زيرا نور هست. همچنين است « خود »‌. « خود » همان نبود عشق است. همين كه نور عشق را وارد سازي، « خود » ناپديد مي شود. لازم نيست هيچ كاري در مورد «‌ خود » انجام دهي. فقط بيشتر عشق بورز، بدون قيد و شرط عشق بورز.
111
رشته
دنيا در تموج و تلاطم مداوم است؛ ‌مثل رود جريان دارد،‌ اما پشت اين جريان تغيير و تموج، بايد رشته اي وجود داشته باشد كه همه چيز را به هم متصل نگاه مي دارد. تغيير بدون آن چيزتغيير ناپذير، ‌ممكن نيست. تغيير فقط با عنصري تغيير ناپذير امكانپذير است؛ و گرنه همه چيز از هم مي پاشد. زندگي مثل يك حلقه گل است؛‌ رشته اي را كه از ميان گلها گذشته نمي بيند،‌ اما اين رشته هست و گلها را متصل به هم نگاه مي دارد. اگر رشته نبود، ‌گلها از هم جدا مي شدند؛ توده اي از گل مي ماند، ‌نه يك حلقه گل. هستي شبيه يك توده نيست، بلكه الگويي بسيار خوش بافت است. همه چيز در تغيير است، اما عوامل تغيير ناپذيري پشت همه اين تغييرها، ‌قانون كيهاني را حفظ مي كند. اين قانون كيهاني، خداي ابدي، خداي بي زمان و خداي لايزال است و كار كسي در ارتباط و اتصال با اين شبكه قرار مي گيرد، پيدا كردن اين رشته است. مردم دو دسته هستند. يك دسته تحت تاثير گلها قرار مي گيرند، مجذوب آنها مي شوند و رشته را فراموش مي كنند كه انگار هيچ ارزش پايداري وجود ندارد؛ زيرا هرچه كنند، از ميان مي رود. امروز آنرا مي سازند فردا از دست مي رود. آنها قصرهاي شني يا قايقهاي كاغذي مي سازند. دسته دوم به دنبال رشته مي گردند و كل زندگي شان را به آن چيزي اختصاص مي دهند كه هميشه حضور دارد. چنين كساني هرگز بازنده نيستند.
9جولای
Meditation is neither a journey in space nor a journey in time, but an instantaneous awakening. If you can be silent now, this is the other shore. If you can allow the mind to cease, not to function, this is the other shore.

مراقبه نه سفری در فضاست و نه سفری در زمان، بلکه یک بیداری آنی است. اگر بتوانی همین الان خاموش باشی، این ساحلی دیگر است. اگر اجازه دهی ذهن متوقف شود و از کار بیفتد، این ساحلی دیگر است.

A man of rebellious spirit will have to be aware about every ideal, howsoever ancient and will respond according to his awareness and understanding – not according to the conditioning of the society. That is ture renunciation.

او كه داراي روحي شورشي است بايد از هر ايده آلي، ‌هر قدر كهن، آگاه باشد. او بر مبناي آگاهي و درك خود و نه بر پايه شرايط جامعه سخن مي گويد. رستگاري حقيقي همين است
.