انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: فقط برای امروز-بیست وپنجم خرداد
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
مقاومت در برابر تغییر 25 خرداد

«بسیاری از ما به ترسها، تردیدها، خودبیزاری یا نفرت متمسک میشویم، زیرا در درد شناخته شده، امنیت کاذب خاصی وجود دارد. تمسک به چیزی که بدان آشنا هستیم، امنتر از رها کردن آن و جستجوی چیزی ناشناخته است.»

کتاب پایه

v

اغلب شنیدهایم که میگویند «وقتی درد یکنواختی بیشتر از درد تغییر است، تغییر خواهیم کرد.» ترس ما میتواند ما را از رشد باز دارد و از پایان دادن به روابط، تغییر شغل، شرکت در جلسات جدید، شروع دوستیهای جدید یا دست زدن به هر کار غیر معمول بترساند. صرفاً به این خاطر که چیزهای آشنا مطمئنتر از چیزهای ناشناخته به نظر میرسد، در موقعیتهایی که دیگر مؤثر نیست، بیش از حد لزوم باقی میمانیم.

هر تغییری مستلزم غلبه بر ترس است. اگر ترک معشوق خود را در نظر بگیریم، شاید تصور کنیم «چه میشود اگر برای همیشه تنها بمانم؟» وقتی درباره تغییر شغل تعمق میکنیم، شاید از اینکه «چه میشود اگر به بیکفایتی خود پی ببرم؟» متحیر شویم. شاید مایل به شرکت در جلسات جدید نباشیم، چون مجبور به برقراری ارتباط با دیگران هستیم. ذهن ما برای ماندن در همان جا که هستیم، صدها بهانه میتراشد و از امتحان چیزهای جدید واهمه دارد.

درمییابیم بیشتر درد ما نه از تغییر، بلکه از مقاومت در برابر تغییر ناشی میشود. در NA یاد میگیریم که تغییر، راه پیشرفت در زندگی است. دوستان جدید، روابط جدید، علائق و چالشهای جدید جای گذشته را میگیرد. با این چیزهای جدید، شادیها و عشقهای جدیدی در زندگی خود پیدا میکنیم.

v

فقط برای امروز: چیزهای قدیمی را کنار میگذارم، از چیزهای جدید استقبال میکنم و رشد میکنم.
خداوند آن کس را که برادرش را می بخشد،خواهد بخشید.
وآن کس که برادرش را می بخشد ،فراموش می کند،
به او، عشق می ورزد،موهبت الهی را دریافت خواهد کرد.
دوستان موفق در برنامه و بزرگان مي‌گويند «آدم‌هاي موفق مشاوران خوبي داشته‌اند» شايد شماهم مثل من باور نمی‌کردید، ولي مشكل اصلي من در همين قسمت بوده است. يك فرد وابسته هميشه به قدرت و توانايي فردي خود متکی شده و بسیار مغرور است. هميشه سعي كرده است تا به تنهايي با مشكلات روبه رو شود. امروز مي‌دانم كه مشورت كردن و كمك خواستن از ديگران خفت و كسر شأن نيست. من وقتي با مشكلی برخورد مي‌كنم كه به تنهايي و با كله‌ی خود راه رفته باشم. خداوندا: به خاطر همه‌ي نعمت‌هايت مخصوصاً دوست مشاور و راهنما كه مرا از آن بهره‌مند كرده‌اي سپاسگزارم. امروز در جایگاه دعا و مراقبه و سجاده‌ام، پشت پلك چشمانم، با بوي حضور عشقت، ترا مي‌ستايم و از تو انرژي مي‌گيرم و با گوش سپردن به گفتار دوستان در گروه، پيامت را از دهان آنها دريافت خواهم كرد. امروز مي‌خواهم افراد را به خاطر طرز تفکر و گفتار و رفتارشان مورد ارزيابي و دسته بندي قرار ندهم. ارزش هر انسانی از خلقت معنوی خودش سنجیده می‌شود، نه با قضاوت من. من انسانم و جایزالخطا و قضاوت منهم از خطاهایم است.
به پيشنهادها و مشاوره‌ها گوش کن، حتماً پيام خداوند را درخواهي يافت!
25خرداد از کتاب اندیشه امروز a day at a time
زنده‌ نگاه‌ داشتن‌ خاطرات‌ لحظات‌ بد و ناراحت‌ كننده‌ و پرداختن‌ به‌ آنها نه‌ تنهاموجب‌ اتلاف‌ وقت‌ بلكه‌ بها ندادن‌ به‌ زندگي‌ است‌ كه‌ مي‌تواند به‌ نحو رضايت‌بخش‌تري‌ مورد استفاده‌ و بهره‌ برداري‌ قرار گيرد. تلاش‌ من‌ در جهت‌ زيستن‌ با تمام‌ظلم‌ها، توهين‌ها و شرايط‌ ناگواري‌ كه‌ بر من‌ گذشته‌ است‌ مي‌تواند اين‌ اتفاقات‌رابصورت‌ رنجهاي‌ واقعي‌ زندگي‌ كنوني‌ من‌ درآورد.آيا من‌ هنوز سعي‌ در نگاهداري‌ تمام‌ چيزهايي‌ از گذشته‌ كه‌ موجب‌ ناراحتي‌ من‌ است‌در يك‌ محل‌ مخفي‌ مي‌نمايم‌؟خداوندا، به‌ من‌ كمك‌ كن‌ تا بتوانم‌ تمام‌ يادگارهاي‌ زندگي‌ گذشته‌ را كه‌ چيزي‌ جز دردو غم‌، ظلم‌، بي‌ توجهي‌، بي‌ عدالتي‌، افسردگي‌ و شكست‌ نيست‌ به‌ دور بريزم‌.آيا من‌ مي‌دانم‌ تا زماني‌ كه‌ خود را مشغول‌ به‌ مرتب‌ كردن‌ و بها دادن‌ و تازه‌ كردن‌ اين‌خرده‌ ريزها كه‌ هر كدام‌ يادآور خاطرات‌ تلخي‌ از گذشته‌ است‌ مي‌كنم‌ از پرداختن‌ به‌زندگي‌ روزمره‌ و رويارويي‌ با مسائل‌ آن‌ غافل‌ مي‌مانم‌؟آيا براي‌ يكبار در زندگي‌ قادر خواهيم‌ بود كه‌ با رويارويي‌ و ريشه‌ يابي‌ تمام‌ اين‌تألمات‌ قفسه‌ خاطرات‌ خود را از وجود آنها خالي‌ كنم‌؟
«زخمهاي‌ كهن‌ را دست‌ كاري‌ نكن‌»
شهامت عوض شدن "الانان"


من عادت کرده بودم فکر کنم زندگی کردن به معنای بقاءداشتن از بحرانی به بحران دیگر است . من به این طرز فکر کردن به عنوان یک راه حل کامل ادامه دادم چرا که این تنها راهی بود که می شناختم . از آن زمان به بعد ، اعضاء الانان به عنوان خانواده من تلقی شدند . سنتهای دوازده گانه به من کمک کرد تا یاد بگیرم چطور عمالکرد سالم و درستی در گروه خانواده داشته باشم امروزه وقتی دیگران با مشکلی مواجه میشوند برای راهنمایی کردن به سنتها رجوع میکنم آنها (سنتها) این امکان را برای من به عنوان بخشی از گروه فراهم می آورند تا رشد معنوی ام افزایش یابد . آنها مرا رهبری می کنند تا یاد بگیرم مستقل باشم ، به خلوت دیگران احترام بگذارم ، و از نیازم به حکمفرمایی و کنترل کردن دیگران ، راه رهایی را بیابم . با توجه به سنتهای دوازده گانه فهمیدم که من فرد مهمی از هر گروهی هستم که در آن مشارکت میکنم .. به موازات محدودیت هایم (نقایصم) ارزشهای فردی نیز دارم . در نتیجه بین آنچه که می توانم تغییر دهم ، و آنچه را که باید بپذیرم ، آگاهی به شناخت و تفاوتها را توسعه و پیشرفت میدهی

یاد آوری امروز

به سبب اینکه سنتها بر اساس اصول معنوی هستند ، اغلب با موضوعات فردی همانندهمانند موضوعات گروهی ، عمل میشود . وقتی با دیگران به خاطر مشکلاتی در گیر میشوم ، سنتها میتوانند راهنمایی و دیدگاهی را عرضه کنند . " قدمها و سنت های دوازده گانه اصولی را که منجر به بهبودی و رشد فردی میشود ، جان می بخشد و به هر یک از ما کمک میکنند تا خود را کشف کنیم و فردی که میخواهیم بشویم" .


 
مراقبه روزانه از کتاب "یکسال معجزه"

بیست و پنجم خرداد:   فرایند رسیدن به هدف لذت بخش تر از دستیابی به آن است.


خداوند همیشه با من است. وقتی خشمگین یا ناامید می شوم، به یاد می آورم که نمی توانم وضعیت را تغییر دهم اما می توانم آن را به خدا واگذار کنم. من نمی توانم هیچ چیز را تغییر دهم، اما می توانم آزاد باشم و از معجزات زندگی لذت ببرم. مایلم تسلیم اراده خداوند باشم تا همه چیز با اراده او به نتیجه برسد زیرا می دانم رسیدن به آرامش در پرتو حمایت عاشقانه اوست. من در برابر نیکوتین عاجزم و از خداوند درخواست راهنمایی، آرامش و سلامت عقل می کنم.

برای امروز، برای دریافت کمک و عشق خداوند، مشت های گره خورده ام را می گشایم.


 
مشارکت،تجربه،نیرو،امید"نارانان"

تغییر
وقتی همسرم را ملاقات کردم مواد مصرف میکرد، اما وقتی ازدواج کردیم خیلی چیزها تغییر کرد و یکباره همه چیز بدتر شد. تنها کاری که انجام میدادیم این بود که در خانه بمانیم وتمام پولمان برای مواد خرج می شد. روابط ما به سرعت خراب شد. همیشه احساس میکردم در اشتباه هستم حتی اگر در بحث ها به شدت از خودم دفاع میکردم. وقتی تنها بودم برای تمام اشتباهات احساس گناه میکردم. اعتماد به نفسم از بین رفته بود. با قرار دادن محدودیت هایی برای خودم تغییر کردم واز صحبت با دوستان، بیرون رفتن و مراقبت از خودم دست برداشتم.
همسرم تغییر کرد ودست بزن پیدا کرد. یک شب تصمیم گرفته بودیم که با دوستان بیرون برویم (که به ندرت پیش می آمد). در بین را مشاجره کردیم و او ناگهان به صورتم سیلی زد. وقتی به مهمانی رسیدیم، تلاش میکردم که لب ورم کرده ام را پنهان کنم. هنوز هم میتوانم تحقیر، خجالت و احساس احمق بودن در زمانی که چطور تلاش میکردم توجیه کنم؛ را احساس کنم. مصرف مواد وخشونت ادامه داشت وبیشتر شد، تا بالاخره شهامت پیدا کردم واز همسرم خواستم که برود. همان شب از یک مرکز باز پروری، تماسی دریافت کردم که معتاد آنجاست. روابطمان کم کم شروع به خوب شدن کرد. همسرم چند سالی است که پاک است ودر جلسات معتادان گمنام شرکت میکند. من هم رفتن به جلسات نارانان را شروع کردم والان برنامه خودم را کار میکنم. جلسات نارانان پناهگاه امن من است. احساس میکنم پذیرفته شده ام وبدون جلسات شهامت تغییر، رشد وعملکرد روی مسائلم را نخواهم داشت. من تمرکزم را از روی روابط مان قطع کرده و به طرف خودم بر می گردانم. نمایش قربانی بودن را متوقف کرده ام. افراد شگفت انگیزی را در جلسات دیدم . وقتی در حال وهوای بدی باشم دیگر منزوی نیستم. وقتی ضروری باشد خودم را به بیرون می رسانم وبه یک نفر زنگ میزنم. با اعضای نارانان احساس راحتی می کنم چون میدانم که آنها درک میکنند و مرا قضاوت نخواهند کرد. من تغییر بسیاری داشته ام. این تغییرات روند آهسته اما هیجان انگیزی داشته وگاهی هم ترسناک بوده است.                                                                                      تفکری برای امروز :  من در حال تغییر، یادگیری پذیرش ودوست داشتن خودم هستم. این تحول آسان نیست. می دانم که قبل از اینکه بتوان وارد هر رابطه ای شوم، لازم است از خودم مراقبت کنم.