انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: فقط برای امروز-بیستم اردیبهشت
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.

20 اردیبهشت کاملاً آماده شدن

«ما... بررسی خوبی از اثرات این نواقص

بر زندگی خود انجام میدهیم. به تدریج رهایی از این نواقص را آرزو میکنیم.»

کتاب پایه

v

آمادگی کامل برای رفع شدن نواقص شخصیتی میتواند فرآیندی طولانی باشد که اغلب در طول عمر رخ میدهد. وضعیت آمادگی ما در ارتباط مستقیم با آگاهی ما از این نواقص و نابودی ناشی از آنهاست.

شاید در فهم اثرات نابودکننده نواقص خود بر زندگی خود و اطرافیانمان مشکل داشته باشیم. اگر این چنین باشد، درخواست از نیروی برتر جهت نشان دادن این نواقص که سدی در راه پیشرفت ماست، کار درستی خواهد بود.

وقتی از کمبودهای خود رهایی مییابیم و متوجه ناپدید شدن تأثیر آنها میشویم، درمییابیم که خداوندی مهربان این نواقص را با صفات خوب جایگزین میکند. وقتی ترسیده بودیم، شهامت پیدا کردیم. وقتی خودخواه بودیم، سخاوت پیدا کردیم. توهمات ما درباره خود ناپدید میشود و با صداقت درباره خود و خویشتنپذیری جایگزین میشود.

بله، آمادگی کامل بدین معناست که ما تغییر خواهیم کرد. هر یک از مراحل جدید آمادگی، هدایای جدیدی را به همراه دارد. ذات اساسی ما تغییر میکند و به زودی متوجه میشویم که آمادگی ما دیگر نه از طریق درد بلکه از طریق تمایل به رشد روحانی برانگیخته میشود.

v

فقط برای امروز: وضعیت آمادگی خود را از طریق آگاهتر شدن از کمبودهای خود بهبود میبخشم.
امروز صبح دعا کردم:
«خدوندا!»
مرا موهبت اعتمادی عاشقانه وکودکانه بخش.هم چنان که کودک کاملاًبه مادر خویش اعتماد می کند.
بادا که من نیز اعتماد وتوکل به «تو»را بیاموزم.»
توکل به خدا یعنی پذیرفتن خواست «او»در همه ی شرایط ووقایع زندگی.
توکل به خدا یعنی مسرور شدن از هر آن چه روی می دهد.
در بیماری ورنج ،رسوایی ،تنهایی،ورشکستگی،خطر ،هلاکت ومرگ.
بگذارید که قلب تان نجوا کند؛«حتی اگر مرا قربانی کند،باز به «او»توکل خواهم داشت.»
20 اردیبهشت
امروز آماده هستم روش و شیوه‌ی گذشته‌ی زندگیم را که مرا به دامان وابستگی‌ها سوق می‌داد را رها کنم. می‌خواهم آرشیو درونم را که پُراز دانش اشتباه و راهکارهای غیرمنطقی و ناموفق بوده است خالی کنم و اطلاعات درست برای روش جدید زندگی مطابق با اصول خودیاری جایگزین کنم. من می‌خواهم تخته سیاه پُر از نوشته‌های اشتباه و سناریو تلخ و خط خطی زندگیم را پاک کنم تا روی آن مسائل درست و سناریوی شیرین و موفق را بنویسم. برای اینکار از کسانی که راه درست را دنبال می‌کنند کمک می‌گیرم. آیا من برای تمامی اتفاقات مهم در زندگی کنونی‌ام که مرا در مسیر بهبودی و آزادی قرار داده و هرروز مرا برای یک تغییر آماده می‌کند سپاسگزار هستم؟ آیا اجازه می‌دهم که عدم موفقیت‌های گذشته مانعی در راه تصمیم‌گیری، رهایی و آزادی من از دست وابستگی‌ها گردد؟ آیا واقف هستم که قبول مسؤلیت اشتباهات گذشته در ادامه‌ی راه بهبودی، آینده‌ی روشنی برایم رقم می‌زند؟ این تجربیات شکست خوردن تلخ نبود، بیماری ما آن‌را تلخ کرد و این تلخی باعث شد که هرگز جرأت ترمیم اشتباهات و جبران خسارت باشد.
زمین خوردن، تجربه‌‌ای برای ایستادن است!
20 اردیبهشت a day at a time  از کتاب اندیشه امروز
اغلب‌ در برنامه‌ مي‌شنويم‌ كه‌: «حقايق‌ بيشتري‌ آشكار خواهد شد». همزمان‌ با بدست‌آوردن‌ سلامتي‌ خود و توانايي‌ پيش‌ بردن‌ يك‌ زندگي‌ آسوده‌ و رضايتبخش‌ در يك‌دنياي‌ واقعي‌ بدون‌ استفاده‌ از مواد مخدر، ما قادر خواهيم‌ بود كه‌ بسياري‌ ازچيزهايي‌ كه‌ تا كنون‌ قادر به‌ تشخيص‌ آن‌ نبوده‌ايم‌ درك‌ كنيم‌ بعنوان‌ نمونه‌ مافهميده‌ايم‌ كه‌ دشمن‌ زيرك‌ خشم‌ ممكن‌ است‌ به‌ شكلهاي‌ مختلف‌ و رنگهاي‌گوناگون‌ از قبيل‌: عدم‌ تحمل‌، توهيم‌، احساس‌ برتري‌، سخت‌گيري‌، طعنه‌، بي‌اعتمادي‌، نگراني‌، حسادت‌، دشمني‌، بدگماني‌، عيب‌ جويي‌، عدم‌ رضايت‌،بدخواهمي‌ و.... ظاهر شود.آيا من‌ به‌ احساساتم‌ اجازه‌ مي‌دهم‌ كه‌ تصويري‌ غيرواقعي‌ از من‌ را به‌ نمايش‌ گذارد؟آيا من‌ مي‌توانم‌ كه‌ با كند و كاو در خود و دقيق‌ شدن‌ در احساساتم‌ ريشه‌ واقعي‌ بيشترحالات‌ عاطفي‌ خود را كه‌ همان‌ خشم‌ است‌ تشخيص‌ دهم‌؟آيا من‌ فهميده‌ام‌ كه‌ خشم‌ مانند يك‌ شعبده‌ باز در يك‌ ميهماني‌ بال‌ ماسكه‌ از ماسكهاو گريم‌هاي‌ متفاوتي‌ استفاده‌ مي‌كند و به‌ چهره‌اي‌ گوناگون‌ ظاهر مي‌شود؟آيا من‌ قادرم‌ كه‌ با كنار زدن‌ اين‌ ماسكها و در زير پوشش‌ تمام‌ گريمها خشم‌ خود راتشخيص‌ دهم‌؟
«خشم‌ در زندگي‌ هزاران‌ چهره‌ دارد»
بیستم اردیبهشت:                                                                                                                                                                                                                                           ترس، ستمگر و غاصب است. وحشتناک تر از شکنجه و مؤثرتر از نیش افعی.
   وقتی تازه راه رفتن یاد گرفته بودم، روزی از میز اتاق نشیمن بالا رفتم مجله پدرم را برداشتم و برای تماشای آن به پرده پنجره تکیه دادم. پنجره باز بود و از پشت از طبقه دوم سقوط کردم. این حادثه باعث ترس من از ارتفاع و مانع شرکت و لذت بردن از فعالیت های ورزشی که با ارتفاع مرتبط بود می شد. روزی متوجه شدم هر بار که به خود یا دیگری می گویم: از ارتفاع می ترسم. ترسم از ارتفاع بیشتر می شود. بنابراین تصمیم گرفتم به جای گفتن از ارتفاع می ترسم بگویم: روزی این ترس از بین خواهد رفت. سپس یک ماکت بالون تهیه کرده و آن را در دفتر کارم گذاشتم و روی آن نوشتم: من آزادم تا از ارتفاع لذت ببرم. این تمام کاری بود که انجام دادم. نه با آن جنگیدم نه از آن فرار کردم، فقط به سادگی آن را پذیرفتم و رهایی از آن را باور کردم. چند روز بعد فرصتی بدست آمد تا آن را امتحان کنم. در واقع همسرم مرا برای این آزمون تشویق کرد. در زمان آزمون بار دیگر جمله: من آزادم تا از ارتفاع لذت ببرم را به یاد آوردم و به پایین نگاه کردم. ترسی بسیار ضعیف باقی مانده بود که آن هم با تصور لذت پرواز از بین رفت.
برای امروز، ترس های غیر واقعی را می پذیرم و آن ها را به خدا واگذار می کنم، تا ایمان و شهامت را جایگزین آن کند.مراقبه روزانه از کتاب "یکسال معجزه"