انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: فقط برای امروز-دهم اردیبهشت
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
10 اردیبهشت خداوند برای ما انجام میدهد

«بهبودی مداوم به رابطه ما با خداوندی مهربان بستگی دارد که به ما توجه میکند و آنچه انجام آن را برای خود غیر ممکن مییابیم برای ما انجام میدهد.»

کتاب پایه

v

چند بار در جلسات شنیدهایم که میگویند «آنچه ما نمیتوانیم برای خود انجام دهیم، خداوند برای ما انجام میدهد»؟ در مواقعی ممکن است در بهبودی خود با مشکل مواجه شویم و در گرفتن تصمیماتی که میدانیم برای پیشرفت لازم است، ناتوان، وحشتزده یا بیمیل شویم. شاید نمیتوانیم به رابطهای که مؤثر نیست، پایان دهیم. شاید شغل ما به منبع جنگ و جدال فراوان تبدیل شده است. یا شاید به یافتن راهنمای جدید احساس نیاز میکنیم، اما از شروع جستجو واهمه داریم. از طریق لطف نیروی برتر خود، ممکن است تغییر نامنتظرهای در همان زمینهای که در تغییر آن احساس ناتوانی میکنیم، رخ دهد.

گاهی اوقات به جای حرکت به سوی یافتن راه حل، خود را گرفتار مشکل میکنیم. در این مواقع، اغلب درمییابیم نیروی برتر ما آنچه نمیتوانیم برای خود انجام دهیم، برای ما انجام میدهد. شاید شریک زندگی ما تصمیم بگیرد به رابطه ما پایان دهد. شاید اخراج شویم یا از کار بیکار شویم. یا راهنما به ما میگوید دیگر نمیتواند با ما کار کند و ما را وادار به یافتن فرد جدیدی کند.

گاهی اوقات آنچه در زندگی ما رخ میدهد، میتواند ترسناک باشد، همان طور که تغییر، اغلب این طور به نظر میرسد. اما باز هم میشنویم «خداوند هیچ گاه دری را بدون گشودن دری دیگر بر روی ما نمیبندد.» وقتی با ایمان به جلو پیش میرویم، قدرت نیروی برتر ما هرگز دور از ما نیست. بهبودی ما با این تغییرات تقویت میشود.

v

فقط برای امروز: اطمینان مییابم خداوندی که درک میکنم آنچه را نمیتوانم برای خود انجام دهم، برای من انجام میدهد.

زندگی چیست؟
موهبت شکوهمند خدا،آن را با اهداف بی ارزش ،اعمال اشتباه واراده ای بی ثبات به هدر ندهید.
بلکه هرروز به درستی زندگی کنید.
این راه پیروزی است.
راه غلبه بر امیال سیری ناپذیر.
10 اردیبهشت
یکی از اصول برنامه‌ی خودیاری در انجمن رهایی می‌گوید، گوش کن، حرف نزن. به حرف‌ها توجه کن، هرچه به دردت خورد را برداشت کن و بقیه را رها کن! سالیان متمادی انرژیم را صرف وراجی و یاوه‌گویی برای تإیید شدن کردم، حرف‌های بی‌سرو ته که به درد کسی نمی‌خورد و غیر از سردرد فایده‌ای نداشت. نظر و راهکارهای تخیلی و تئوری به دیگران دادن جزیی از شخصیت و هویت من شده بود. برای هرکاری و هر مشکلی طرح و راهکاری می‌دادم. انگار وظیفه داشتم مشکلات دیگران را من به تنهایی حل کنم. امروز به مرور دریافته‌ام که می‌توانم به کمک خداوند طرز تفکر و رفتارم را تغییر دهم. آیا بهتر نیست گوش‌ها و دریچه‌ی افکار و قلبم را به شنیده‌های جدید باز کنم؟ می‌خواهم فارغ از عادت و وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌ها زمانی را صرف گوش دادن کنم. صدای درون، صدای کودک درون من و از روی معصومیت این موجود نازنین است، کودکی که در صفا و صمیمیتش تردیدی نیست، به‌صدایی که از درون و قلبم می‌آید، گوش می‌دهم و توجه‌ی بیشتری به خواسته و نیازهایش می‌کنم و می‌دانم آرزوی بزرگش ارتباط داشتن با خداوندی است که درک کرده‌ام.
گوش کن خداوند پیام می‌فرستد!
10 اردیبهشت
بازتابهای روزانه الکلیهای گمنام

تناقض بزرگ
تجربیات رنج کشیدن و بهبودی به راحتی میان الکلیها از یکی به دیگری پخش می شود . این هدیه ایست از طرف خدا ، و بخشیدن آن به دیگرانی که مثل ما هستند یکتا هدفی است که امروز انجمن را در سراسر دنیا به فعالیت واداشته است .
دوازده گام و دوازده سنت
تناقض بزرگ انجمن این است که من میدانم نمی توانم هدیه گرانبهای هشیاری را حفظ کنم ، مگر اینکه آنرا به دیگران ببخشم .
هدف اولیه من اینست که هشیار بمانم . در انجمن هیچ هدف دیگری ندارم و اهمیت این مساله برای من موضوع مرگ و زندگی است . اگر از این هدف منحرف شوم ، بازنده ام . اما انجمن فقط برای من نیست ، بلکه برای الکليهایی است که هنوز رنج می برند .
گروههای الکلیهای بهبود یافته به واسطه تقسیم تجربیاتشان با الکلیهای دیگر هشیار می مانند راه بهبود من این است که به دیگر اعضای انجمن نشان دهم که وقتی تجربیاتم را با آنها قسمت می کنم ، هر دوی ما در پرتوی لطف قدرت برتر رشد مي کنيم و هر دوی ما در جاده سرنوشتي شاد قرار ميگيريم .

بازتابهای روزانه الکلیهای گمنام
10 اردیبهشت از کتاب اندیشه امروز
برخي‌ از ما ممكن‌ است‌ كه‌ تصور كنيم‌ كه‌ سابقه‌ اعتياد و مارا به‌ تأثيرات‌ آن‌ در زندگي‌،را به‌ گذشته‌ هدايت‌ خواهد كرد واستفاده‌ مجدد غيرقابل‌ اجتناب‌ خواهد بود. امروزمن‌ پي‌ برده‌ام‌ كه‌ مانند دانش‌ آموزاني‌ كه‌ پس‌ از طي‌ دبستان‌ به‌ راهنمايي‌ و سپس‌ به‌دبيرستان‌ مي‌روند و يا چون‌ افرادي‌ كه‌ پس‌ از تمام‌ يك‌ كار به‌ دنبال‌ كار ديگري‌مي‌گردند، من‌ نيز مي‌توانم‌ اعتياد را يك‌ كار تمام‌ شده‌ تلقي‌ كنم‌ و زندگي‌ جديد خودرا آغاز نمايم‌. زندگي‌ راشايد بتوان‌ با تخته‌ سياه‌ مدرسه‌ مقايسه‌ كرد و بخاطر داشت‌كه‌ پاك‌ كرن‌ تخته‌ سياه‌ بعلت‌ ناتوان‌ بودن‌ در حل‌ مسائل‌ نوشته‌ شده‌ برروي‌ آن‌ نيست‌بلكه‌ اقدامي‌ است‌ جهت‌ نوشتن‌ و حل‌ مسائل‌ جديد.آيا من‌ براي‌ تمام‌ اتفاقاتي‌ كه‌ در زندگي‌ من‌ رخدادده‌ و مرا براي‌ اين‌ شروع‌ تازه‌ آماده‌نموده‌ سپاسگزار هستم‌؟آيا من‌ اجازه‌ مي‌دهم‌ كه‌ شكست‌هاي‌ گذشته‌ مانعي‌ در راه‌ بهبودي‌ و زندگي‌ جديد من‌باشد و يا بصورت‌ ناخوشايندي‌ مرا تحت‌ تأثير قرار دهد؟آيا من‌ درك‌ كرده‌ام‌ كه‌ قبول‌ مسئوليت‌ اشتباهات‌ گذشته‌ مي‌تواند مرا در پي‌ ريزي‌آينده‌اي‌ مطمئن‌ و روشن‌ ياري‌ دهد؟
«شكست‌ مي‌تواند آغازي‌ براي‌..... باشد»