انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: فقط بای امروز-نهم اردیبهشت
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
"چه اتفاقی میافتد اگر..." 9 اردیبهشت

«زندگی فقط برای امروز، بار سنگین گذشته و ترس از آینده را کاهش میدهد. آموختیم همه اقدامات لازم را انجام دهیم و نتایج را به عهده نیروی برتر خود بسپاریم.»

کتاب پایه

v

در دوران اعتیاد فعال خود، ترس از آینده و آنچه شاید اتفاق افتد برای بسیاری از ما یک واقعیت بود. چه میشود اگر دستگیر شویم؟ شغل خود را از دست دهیم؟ همسر ما فوت کند؟ ورشکسته شویم؟ و غیره و غیره. برای ما ساعتها یا حتی کل روز فکر کردن درباره آنچه شاید اتفاق افتد، عجیب نبود. نقش خود را در همه مکالمات و صحنهها حتی قبل از وقوع، بازی میکردیم و سپس مسیر خود را بر اساس "چه اتفاقی میافتد اگر..." تعیین میکردیم. با انجام این کار، نومیدی پشت نومیدی را برای خود رقم میزدیم.

از طریق گوش دادن به مطالبی که در جلسات مطرح میشود، میآموزیم زندگی در زمان حال، و نه در عالم "چه اتفاقی میافتد اگر..."، تنها راه رهایی از پیشبینیهای شوم و تاریک است. تنها میتوانیم با واقعیت امروز کنار بیاییم، نه با توهمات هراسآور درباره آینده.

اعتقاد به اینکه نیروی برتر ما صرفاً بهترین چیزها را برای ما حفظ داشته است، تنها راه مبارزه با ترس است. در جلسات میشنویم نیروی برتر چیزی بیش از حد توان اداره ما در طول یک روز را به ما ارزانی نخواهد کرد. طبق تجربه میدانیم اگر درخواست کنیم مطمئناً خداوندی که از او شناخت پیدا کردهایم به ما توجه خواهد کرد. از طریق تمرین ایمان در سایه مراقبت نیرویی برتر از خود، در شرایط بد پاک میمانیم. هر بار این کار را انجام میدهیم، از "چه اتفاقی میافتد اگر" ترس کمتری خواهیم داشت و با آنچه هست احساس راحتی بیشتری میکنیم.

v

فقط برای امروز: با ایمان به نیروی برتر خود چشمانتظار آینده هستم.

وقتی که می بخشید از صمیم قلب ببخشید.
بخشش نیمه،به هیچ وجه بخشش محسوب نمی شود.
ودامنه لطفش فردبخشنده وشخص بخشیده شده را نمی گیرد.
b]9 اردیبهشت
بهانه تراشی و توجیه‌گری یکی از خصوصیات اخلاقی و رفتار بیمارگونه‌ی یک فرد بیمار عادتی و وابسته است، با شنیدن تجربیات و مشارکت در جلسات و کارکرد قدم‌های خودیاری با روشن بینی بیشتری پی می‌برم، که هرروز تصویر بهتر و روشن‌تری از خود ببینم. دریافته‌ام که چه موجودی با ارزشی هستم، دریافته‌ام که بیشترین انرژی هدر رفته‌ام بابت جلب رضایت و تأییدطلبی از دیگران صرف شده است. می‌دانم که صداقت داشتن و رفتار درست به خاطر دیگران برای من آسانتر از صداقت و درستی با خود بوده است، آیا دلیل آن جلب احساس دوست‌داشتن من توسط دیگران نیست؟ آیا امروز من سعی ندارم با تحریف حقایق و بزرگ‌نمایی اعمالم، مورد علاقه و توجه آنها واقع شوم؟ آیا با این همه دردسر می‌خواهم باز به همان عادت‌ها و وابستگی و هم‌وابستگی‌ها وصل شوم؟ آیا توجه دارم که اصل صداقت، با خود صادق بودن است؟ آیا به اهمیت صداقت با خود واقف هستم؟ متوجه شده‌ام که فقط صداقت با خود است که مرا با نواقص درونیم روبه رو می‌کند. می‌دانم شخصیت وابسته‌ی من هرلحظه آماده است، با ابزارهای گذشته از رشد یافتن و تغییرات فرار کند.
تأییدطلبی ما را از بهبودی خارج می‌کند!
9 اردیبهشت از کتاب اندیشه امروز
زمانيكه‌ درك‌ و تحمل‌ رفتار ديگران‌ بنظر مشكل‌ مي‌رسد شعار «زندگي‌ كن‌ و اجازه‌بده‌ زندگي‌ كنند» مي‌تواند مفيد واقع‌ شود. ما بطور يقين‌ درك‌ كرده‌ايم‌ كه‌ رفتار افرادهر قدر برخورنده‌، شريرانه‌ و موذيانه‌ باشد ارزش‌ آنرا ندارد كه‌ بهبودي‌ ما را به‌مخاطره‌ اندازد. همزمان‌ با دوري‌ جستن‌ از افراد، مكانها و شرايطي‌ كه‌ موجب‌ناراحتي‌ ما مي‌شوند بايد تلاش‌ كردن‌ كه‌ با درك‌ و پذيرش‌ آنهايي‌ را كه‌ حتي‌ ممكن‌است‌ موجب‌ رنجش‌ ما شوند، از گرفتار شدن‌ در مسائلي‌ كه‌ بهبودي‌ ما را تهديدمي‌كند اجتناب‌ ورزيد.آيا در طول‌ برنامه‌ من‌ اين‌ حقيقت‌ را درك‌ كرده‌ام‌ كه‌ فهميدن‌ از فهميده‌ شدن‌ اهميت‌بيشتري‌ دارد؟آيا در هنگام‌ مواجهه‌ با رفتار ناخوشايند افراد من‌ قادرم‌ كه‌ ابتدا سعي‌ در درك‌ وپذيرش‌ افراد نمايم‌ و در صورت‌ عدم‌ موفقيت‌ بخاطر سلامتي‌ خود مطابق‌ بارهنمودهاي‌ برنامه‌ به‌ آرامي‌ از اين‌ اشخاص‌ دوري‌ گزينم‌؟آيا مي‌دانم‌ كه‌ بهبودي‌ اولويت‌ شماره‌ يك‌ من‌ در برنامه‌ است‌ و بايد از هر عاملي‌ كه‌آنرا به‌ مخاطره‌ مي‌اندازد فاصله‌ بگيرم‌؟
زندگي‌ كن‌ و بگذار كه‌ زندگي‌ كنند»