انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: فقط برای امروز-سیزدهم فروردین
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
13 فروردین جذابیت

«بازتاب عمومی ما از آنچه باید ارائه دهیم، عبارتست از:

روش موفق و اثبات شده حفظ شیوه زندگی عاری از مواد مخدر.»

کتاب پایه

v

بله، ما اعضای جدید را جذب میکنیم. معتادان بیشتر و بیشتری معتادان گمنام را پیدا میکنند. اما وقتی جدیدترین اعضای ما خسته از درگیری خود با اعتیاد از راه میرسند، چگونه با آنها برخورد میکنیم؟ آیا به سراغ تازهواردهایی میرویم که در جلسات ما سردرگم و مردد بر روی پای خود ایستادهاند؟ آیا مایلیم آنها را با اتومبیل خود به جلسات برسانیم؟ آیا هنوز با معتادی که رنج میکشد، به صورت دونفره کار میکنیم؟ آیا شماره تلفن خود را به آنها میدهیم؟ آیا مشتاقیم تماس تلفنی مذکور در قدم دوازدهم را پاسخ دهیم، حتی اگر این کار به برخاستن از رختخواب در نیمه شب منجر شود؟ آیا با فردی که دارای جهتگیری جنسی متفاوت یا فرهنگ دیگری است، کار میکنیم؟ آیا در اعطای وقت خود به دیگران سخاوتمند هستیم؟

شکی نیست که با ابزار عشق و پذیرش سایر معتادان انجمن روبرو شدیم. چیزی که بسیاری از ما را به معتادان گمنام جذب کرد این بود که سرانجام مکانی را پیدا کردیم که نسبت به آن احساس تعلق میکردیم. آیا این احساس تعلق را به اعضای جدیدتر خود نیز ارائه میدهیم؟ ما نمیتوانیم معتادان گمنام را ارتقا دهیم. اما وقتی اصول را در زندگی خود به اجرا در میآوریم، همان طور که خود به سوی بهبودی جذب شدیم، اعضای جدیدتری را به راه NA جذب میکنیم.

v

فقط برای امروز: با یک تازهوارد کار میکنم. به یاد دارم که خود نیز زمانی تازهوارد بودم. سعی میکنم با همان احساس تعلقی که خود در NA یافتهام، دیگران را جذب کنم.
سیزدهم فروردین فقط برای امروز-روز به روز -شاپور الف
من امروز می‌خواهم به کسی در گروه اعتماد کنم، به کسی که مرا درک می‌کند و خواهان کمک به یک بیمار وابسته است. این کمک به‌صورت عشق بلاعوض و بدون توقع انجام می‌شود و این دوست به نام راهنما در برنامه است. می‌خواهم هر آنچه را که در دل دارم به او بگویم. امیدوارم که او به‌حرف‌هایم گوش دهد. زمانیکه فارغ از همه قضاوت‌ها و ترس‌ها را با راهنمایم و خودم صادقانه حرف می‌زنم احساس خوبی دارم. کارهایی که من در اثر وابستگی و بی‌ارزشی انجام داده و غرق احساس گناه بوده‌ام، راهنمایم می‌گوید که من هم کارهای مشابه تو را انجام داده‌ام، وقتی احساس می‌کنم که به‌خاطر و کارهای انجام داده‌ام، مرا سرزنش و قضاوت نمی‌کند مطمئن می‌شوم که در جایگاه خوبی قرار گرفته‌ام. من می‌دانم که بیماری وابستگی در من رابطه‌ی مستقیم با مغز بیمارم دارد و این مغز بیمار من است که به من راهکارهایی داده است که چنین شده و چون بیماریی دارم معمولاً به جای تفکر درست، تخیل و توهم نادرست و منفی بافی را به من آموزش داده و راه نادرستی را نشانم می‌دهد، در این‌جاست که نقش مثبت راهنما به عنوان کمک به ما نشان داده می‌شود.
راهنما انتخاب کن و به او اعتماد داشته باش!

عشق منجی جهان است.
پرده ها را فروافکنیدوبگذارید عشق وارد شود،تا اگر توفان ها شمارا در برگیرند وتندبادها بخروشند همچنان در آرامش باشید.
به همه کس وهمه چیز عشق بورزید.به آنها که شمارا دوست ندارند عشق بورزید.
به انسان های پرهیزکار عشق بورزید،
به آنان که غرق در گناهند باده گسارند،قماربازند،سارقند،.. .عشق بورزید.
به هر سبزه ،دانه شن ،هر قطره شبنم،هر شعاع آفتاب،هر زبانه آتش عشق بورزید.وبا این که شعله ها شمارا می سوزانند،از میان خاکسترتان ندا بر خواهد آمد،تو

«همانی»
13 فروردین
سیزدهم فروردین
الانان با تشویق من در پیدا کردن یک درک شخصی از خدا ،آزادی روحانی بزرگی به من میبخشد و بمن می آموزد تا همین آزادی را به دیگران نیز بدهم . تا وقتی که نم توانستم به خداوند انگونه که برای من مفهوم داشت فکر کنم قادر نبودم تا زندگی خود را واقعا به دست او بسپارم ..
تصور من از خدا متغیر است . همچنانکه من به تغییر و رشد ادامه میدهم این تصویر نیز تغییر میکند .چه عالی ست حالا نیروی برترم را که مثل خودم زنده است ،احساس میکنم .هرگز فکر نمی کنم ، در زندگی به چنین سر چشمه ای از آرامش ،جرات و بینش برسم . در سفر زندگی من یک هدف مشخص و منحصر به فرد وجود دارد . من تنها کسی هستم که میتواند آنرا طی کند و برای اینکار به کمک خدایی "که من می فهمم "
احتیاج دارم . با تکیه بر ایمانم میتوانم محکم به راهم ادامه دهم و با اعتماد به نفس با آینده روبرو شوم .

یاد آوری امروز

زمانی از زندگی کردن برای خودم میترسیدم . به خاطر اینکه نمیدانستم چطور اینکار را انجام دهم و فکر میکردم هیچکس نیست آنرا بمن نشان دهد . حالا منبعی عمیق در درونم دارم که مرا در راههای متعدد راهنمایی میکند . من در سفرم تنها نیستم .در بطن زمستان بالاخره دریافتم که در من تابستان شکست ناپذیر وجود داشته .
13 فروردین a day at a time  از کتاب اندیشه امروز
دوستان‌ من‌ در برنامه‌ مرا با انواع‌ لوازم‌ مورد نياز جهت‌ رويارويي‌ مسائل‌ زندگي‌جديد تجهيز نموده‌اند.شعارهايي‌ كه‌ تا ديروز بدون‌ مفهوم‌ وخالي‌ از محتوي‌ بنظر مي‌ رسيدند معناي‌عميقي‌ پيدا كرده‌اند ونقش‌ عمده‌اي‌ در زندگي‌ « روزانه‌ » من‌ بازي‌ مي‌ كنند.«زياد سخت‌ نگير»، «ليست‌ اولويت‌ ها را فراموش‌ نكن‌»، «همه‌ چيز موقتي‌ است‌». من‌اطمينان‌ دارم‌ كه‌ اگر به‌ درستي‌ از اين‌ وسايل‌ استفاده‌ كنم‌ در رويارويي‌ با احساسات‌منفي مانند گناه‌، ترس‌ غرور و عصيان‌ كه‌ گاهي‌ بر من‌ غلبه‌ مي‌ كند مشكلي‌ نخواهيم‌داشت‌.زمانيكه‌ افسرده‌ام‌ آيا توصيه‌ هاي‌ برنامه‌ را جهت‌ روبرو شدن‌ با آن‌ بكار مي‌ گيرد و يابا خزيدن‌ به‌ گوشه‌اي‌ آنرا در سكوت‌ تحمل‌ مي‌ كنم‌؟مي‌ دانم‌ از زماني‌ كه‌ عجز وناتواني‌ خود را در برابر مواد مخدر پذيرفته‌ام‌ و زندگي‌خود را به‌ خداوند يكتا سپرده‌ام‌ اراده‌ او در غالب‌ برنامه‌ باز پروري‌ ودوستي‌ حاكم‌بين‌ اعضا در جهت‌ ارتقاءكيفي‌ زندگاني‌ من‌ تجلي‌ يافته‌ است‌.خداوند را ستايش‌ مي‌ كنم‌ كه‌ از طريق‌ اين‌ برنامه‌ مرا با شيوه‌هاي‌ « بهتر زيستن‌ » و «پاك‌ زيستن‌ » آشنا كرد.خداوند را بخاطر تمام‌ كلمات‌ و جملاتي‌ كه‌ از طريق‌ برنامه‌ به‌ فرهنگ‌ لغات‌ زندگي‌من‌ وارد گرديده‌ سپاسگزارم‌.
«باز پروري‌ وبهبودي‌ باگذار از شعارها آغازمي‌ شود»