انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: تنهایی
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4
من تنهـــــــایی را دوســــت دارم…
تنها کِ باشی ۱۰۰ سال یه بار موبایلت رو می زنی تو شارژ...
تنهآ کِ بآشی قهوه ات هرگز سرد نمی شود …
تنهآ کِ بآشی نور زیآد است …
تنهآ کِ بآشی دیرتر شب می شَود …
تنهآ کِ بآشی همه خُوشحآلنَد …
تنهآ کِ بآشی موهایَت رآ مُرتب نمی کنی …
تنهآ کِ بآشی شیشه عَطرِت پربآقی می ماند ..
تنهآ کِ بآشی بهمن هم مارلبروست . . .
تنهآ کِ بآشی هیچ چیز خنده دآر نیست . . . !
تنهآیی خوبـــــــــــه …
کاش مغزمون مثل کامپیوتر بود ویروسی میشد و
همه ی خاطره ها و همه ی اون چه که اذیتمون میکنه پاک میشد .


دلگیرم از تمام الفبای بی کسی ، به خصوص این پنج حرف : ف ا ص ل ه .


دلم گرفته ای همنفس پرم شکسته دراین قفس تواین غبارتواین سکوت چه بیصدانفس نفس


در عرض یک دقیقه می شه یک نفر رو خرد کرد... در یک ساعت می شه یک نفر رو دوست داشت و در یک روز فقط یک روز می شه عاشق شد ولی یک عمر طول می کشه تا کسی رو فراموش کرد ..

@@@
وقتی دهکده ای آتش می گیرد همه دودش را می بینند اما وقتی قلبی آتش می گیرد کسی شعله اش را نمی بیند

.

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها میکند پرهایش سفید میماند، ولی قلبش سیاه می شود


روی دیوار مقابل پنجره‌ات قلبی کشیدم زیبا، تا ارزش عشق همیشه در خاطرت باشد، امروز تو رادیدم که روی قلبم می‌نوشتی: زباله‌هایتان را در این محل نگذارید


چه ساده با گریستن خویش زنده می شویم و چه ساده در میان گریستن می میریم و در فاصله ی این دو به سادگی چه معمایی می سازیم به نام زندگی
اصلا به روی خودم هم نمی آورم که نیستی
هر روز صبح شماره ات را می گیرم
من مي خوام قفل سکوت بشکنم

صدامــــو تا اوج ا بــــــرا ببرم

مي خوام از باغ دلم شاخه گلي

واســـــه آدماي عاشـــق ببرم

من مي خوام تو دفتر نقاشي هام

عکــــس ماهي رو تو دريا بکشم

تو آسمون عشق تنهاي دلم

قفســـــي قد يه دنيا بکشم

من مي خوام بي رنگ بي رنگ بمونم

از فرا سوي دل تنــــــگ بخونم

مي خوام از عشق کبوترا کلاغا

از وصال شيشه و سنگ بخونم
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!!
ومن شمع می سوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند
ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!!
درون کلبه ی خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد!!!
و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم
درون سینه ی پرجوش خویش اما!!!
کسی حال من تنها نمی پرسد
ومن چون تک درخت زرد پاییزم !!!
که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او
ودیگر هیچی از من نمی ماند!!!
یه وقتایی باید رفت اونم با پای خودت

باید جاتو توی زندگی خیلیا خالی کنی

درسته توی شلوغیاشون متوجه نمیشن که چی شده

ولی بدون یه روزی… یه جایی… بدجور یادت میوفتن که دیگه دیر شده…

من و تو از همان روز اول..........
محکوم به از دست دادن بودیم!
تو، همان یک ذره احساست را.........!!!
و من......؟؟؟
تمام زندگی ام را.....!!!
از تنهایی گریزی نیست . .
بگذار آغوشم برای همیشه یخ بزند . . .
نمیخواهم کسی شال گردن اضافی اش
را دور گردن آدم برفی احساسم بیاندازد…
خواستم انقدركمياب شوم تادلي برايم تنگ شود ،نميدانستم فراموش ميشوم..
صفحه‌ها: 1 2 3 4