انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 7ـ امروز از چه چیزهايی عاجزم و چه‌گونه اختیار زندگی از دستم خارج شده است؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
7ـ امروز از چه چیزهايی عاجزم و چه‌گونه اختیار زندگی از دستم خارج شده است؟












.
امروز از تصمیم گیری عاجزم و نمی دونم کدوم راه درسته.....و اینکه نمی دونم انتخابم درست بوده یا نه ....برای همین به خدا سپاردم که اون بهترین انتخاب رو همیشه برام انجام میده....اما چون ایمانم به اندازه بی ایمانی ام قوی نیست....مدام می پرسم آیا این راهیه که خدا خواسته یا من ندانسته انتخاب کردم؟؟
امروز من در انتخاب مسیر درست گاها به مشکل می خورم و نمي دانم کدامين راه درست و کدام تصمیم نادرست است ، کلا در مورد واگذار کردن و کنترل نکردن هنوز هم مشکل دارم و نمی توانم زمام امور زندگیم را به صورت کامل به نیروی برترم بسپارم
قسمت اول:امروز از بیماری وابستگیم و بیماری کنترلم عاجز هستم و همچنین در برابر اداره کنترل زندگیم عاجزم.
قسمت دوم :با یه کم دقت تو ساختار اصلی زندگیمون متوجه میشم ک با خودمحوریمون زندگی آشفته ای داشتیم.غیر قابل اداره بودن زندگیمون سندیست در عجزماست,غیر قابل اداره بودن دو نوع است خارجی ک همون ظاهر زندگیمون و یکی شخصیت .
غیر قابل اداره زندگی ما مثل از دست دادن کار وشغلمون یا سواستفاده کردن دیگران از زندگیمون و مشکلات خانوادگی .
غیر قابل اداره زندگیمون ب طریق شخصیتی و درونی از طریق اعتقادات غلط وغیر واقعی در مورد خودمون ,مثال من فردی بی ارزشم .یا ما از خودمون مواظبت نمیکنیم ولی بقیه باید از ما مواظبت کننند.واکنشی عمل کردن در برابر رویدادها .
وقتي از روي نواقصم عمل ميکنم تاثير بد روي خودم و اطرافيانم میگزارم و باعث ميشه زندگيم غير قابل اداره بشه تعادل زندگيم به هم ميخوره وخسارت از لحاظ عاطفي و احساسي رو خودم و ديگران ميذارم واز اخر که متوجه اشتباهاتم ميشم به اين باور ميرسم که من نميتوانم نواقص خودمو کنترل کنم اونجاس که تسليم ميشم و به اين باور ميرسم که بهبودي درد داره و اگاهي از اين منو عاجر ميکنه من دقيقا در مقابل هر چيز و هرکس که منو از مسير بهبودي بياره بيرون عاجزم.من در مقابل احساس تواناي نواقص شخصيتي  کنترل قضاوت رفتارها و گفتار ديگران وخودم عاجزم.وقتي ميام وابستگيامو کنترل ميکنم چون نميتونم درست تصميم بگيرم وترس دارم نميتونم اداره زندگيمو درست انجام ميدم و به مشکل بر ميخورم و اوناي که تو زندگي باهاشون سر کار دارم از تعادل خارج ميشن چون من زوم کردم روي خواستهايم.

 
از تغيير ديگران عاجزم ..وقتي اين را نمي پذيرم تمام افكارم مشغول هموابسته ام ميشود ..كنترل ميكنم ..خسارت ميزنم . 
 خود آزاري ميكنم ، نا اميد ميشوم و اختيار زندگي از دستم خارج ميشود . 
 
[size=14px]من عاجزانه میگویییم که دربرابر کنترل کردن خیلی عاجز ناتوانم 2دربرابرجداشدن از خانواده ام عاجز ناتوانم3دربرابر مقایسه کردن خودم بادیگران خیلی عاجزم4دربرابر پول دراوردن و کار مستقل  داشته باشم عاجز ناتوانم5دربرابر ترس از انسانها عاجزناتوانم6دبرابرجلب توجه شدن5مشارکت صادقانه همیشگی6تاییدطلبی7غرور8دربرابر تنبلی10خودفریبی11دربرابر انجام دادن اصول روحانی برنامه وانجام دادن سنت های برنامه عاجزناتوانم.
من تقریبا در مورد همه چیز بی قدرت هستم
هر چیزی که در بیرون از من اتفاق می افتد من بی تقصیر و عاجزم
اما این فقط در حد حرفه و نیاز به عملکرد داره
ویژگی های شخصیتی من به عنوان یک هوابسته نیاز به عملکرد کامل دارد نه یک راه حل نصفه و نیمه
عالی بود.







طراحی سایت