4ـ آیا من آمادهی رها کردن هستم و میگذارم خداوند اختیار زندگیام را در دست خود گیرد؟
.
وقتی خودم اختیار زندگی را بدست گرفتم نتیجه ای جز درد و رنج و عذاب برایم نداشت.و زندگیم اشفته و نابسامان شده بود.بنابراین مدیری بنام خدا را اختیار کردم و خودم کارمندش شدم تا کارها را مرتب کند اما وقتی خودم دوباره سعی میکنم اختیار و کنترل را در دست بگیرم زندگیم اشفته میشود
اماده م چراکه عاجز شدم ؛درد کشیدم ؛درک میکنم ک دیگر راهی جز تسلیم ندارم و باید خواست و اراده مو با خواست و اراده نیروی برترم یکی کتم.واجازه میدهم ک خداوند نقشش تو زندگیم پررنگ شه و از سر راه خداوند کنار میام.
بله ، اکنون که هر چه تلاش کرده ام و خودم را به در و دیوار زندگی کوبیده ام اما به جایی نرسیده ام و متوجه شده ام که خودم قادر به اداره درست زندگیم نیستم ، هم اکنون آماده رها کردن زندگیم به نيروی برترم هستم و میدانم که بهترین خواست و اراده را نیروی برتر برایم دارد و من باید همه امور زندگیم را به او واگذار کنم بدون ترس و بدون به دوش کشیدن انواع نقصها از جمله خود محوری ، زود رنجی ، خود کم بینی ، خود بزرگ بینی ، و .......................................
بيشتر تمايل دارم تا آمادگي .....سعي ميكنم قدمهاي قبلي را بكار بندم و از اصولش استفاده كنم .
نيروي برتري كه در قدم 2 شناختم و درك اش كردم ميتواند كمكم كند آرام آرام رها كنم .. چون من عادت به رها كردن نداشتم ..بعنوان يك هموابسته رها كردن سخته ، رها كنم دوباره ميخواهم پس بگيرم ...
امروز كه رها كردن را تجربه كردم ، قبل از هر واكنشي به هر موضوعي يا شخصي با يك مكث سعي ميكنم اراده ي خدا را در نظر بگيرم و با اراده ي خدا رفتار كنم ..
من به اين نتيجه رسيدم ، آنچه من از آن آسيب ديدم و حالم خراب ميشود ، رفتار ديگران نبوده ، بلكه واكنش من به رفتار ديگران بوده ...