2014-01-03، 12:35
2014-12-23، 08:02
تاجایی که سعی داشتم از اراده وقدرت شخصی خودم که همان غیرت بود سوءاستفاده میکردم. من شنیده بودم که فرد با اراده و قدرت شخصی میتواند کوه هارا جابه جا کند. من متوجه بودم که اراده و قدرت ندارم و این موضوع من را در تضاد شخصیتی سرگردان نگهداشته بود و من در جاده فرعی به سمت هدف نامعلوم در حرکت بودم و به همه میگفتم روی امور زندگی خودم مسلط هستم و در هعمانحال چیزی در درونم به من میخندید. من برای تست اراده ام یک روز چایی و روز دیگر نوشانه و گاهی سیگار وگاهی دوستان همسانم و گاهی قماربازی و شرطبندیم را قطع میکردم و تنها شاید یکی دوروز موفق به قطع یکی از این وابستگیها میشدم، اما تنها در جایگزین کردن این نوع با آن نوع را داشتم و باترس و ناراحتی متوجه بی ارادگی و ناتوانیم در کنترل این وابستگی ها میشدم و عذاب میکشیدم و از ترس قضاوت دیگران فقط ادعا داشتم و این ادعا را با خودم سالها یدک میکشیدم و همین اراده و قدرت پوشالی هم در موقع فهمیدن اینکه سرطان دارم، خودش را نشان میداد و من را به تلاش وا میداشت تلاشی که هیچ نتیجه نداشت و تنها من را دچار دردسر و توهم داشتن اراده و قدر میکرد...