2014-01-03، 12:37
2014-12-23، 03:49
کنترل کردن برای من بخاطر ترسهایم بود و من این عادت را از زمان کودکی داشتم و به صورت اجباری و از روی بی اختیاری انجام میدادم و تمام انرژی حیاتی خودم را روی کنترل دیگران به هدر میدادم. گونه آموزش و تربیت من توسط کسانی انجام میگرفت که خودشان در کمند کنترلها اسیر بودند و همان بیماری را به من هم انتقال دادند و من هم با کنترل کردن فکر میکردم که کار درست و طبیعی خودم را انجام میدهم. در حالی که کنترل کردن یکی از خطرناکترین و آزار دهنده ترین اعتیادهای افراد بیمار وابسته است. که رهایی از آن امری محال و غیرممکن است. اما میتوان با اصول خودیاری از حجم و شدت آن کاست و یک بیمار سرطانی هم استاد کنترل این و آن و زمین و زمان و حتی اوقات و خداوند است. کنترل یک هدف در ما دارد و آنهم مصرف بیرویه انرژی در ماست و ماهم برای درمان سرطان خودمان نیاز مبرم به انرژی و طریقه جذب و کسب آن را از طریق روحانی و معنوی داریم...