انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 20. آيا بيماري خودرا انكار كرده‌ايد؟ چه مدتي؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
20. آيا بيماري خودرا انكار كرده‌ايد؟ چه مدتي؟
بله برای چندین سال در انکار و سکوت بودم. فقط همسرم را مطلع کرده بودم. چون پزشک معالجم به من تأکید میکرد، که اصلاً از اینکه سرطان داری با کسی صحبت نکن و خودت هم بیماریت فراموش کن، که سرطان داری و من هرچه سعی میکردم هرلحظه به یادم می افتاد که فرصتم برای زنده ماندن خیلی کم است. فکر اینکه فرصت برایم خیلی کم مانده است. آزار دهنده بود و بطور کل سیستم عقلانیم را تحت تأثیر قرار داده بود و دست به کارهار خطرناک میزدم از همه مهمتر قصد و اجرای کشتن فرزندانم و همسر و خودم. این افکار و کار از عقل یک روانپریش و پارانویید به اجرا در می آید و حتی به مدت سه سال در انجمن خودیاری که عضو بودم از سرطانم حرف نمیزدم، فقط دونفر همدردانم در تهران و کُردستان از هم اطلاع داشتیم و راهنمای خودم که موقع کارکرد قدمها به او اقرار کردم. چون فکر میکردم اگر به کسی از دوستان توی انجمن بگویم، ازمن کناره گیری خواهند کرد و ترس از تنهایی نمگذاشت من به کسی بگویم، در آنموقع با یک نفر سرطانی بگونه ای رفتار میکردند که این روزها با یک بیمار ایدزی برخورد و پرهیز میکنند. اما پس از سه سال به راحتی و بدون واهمه از سرطان و معجزاتی که در این مدت خداوند به من عطافرموده است، صحبت میکردم و میکنم و هنوز هم مردم اجتماع و خیلی از اطرافیان با شنیدن اینکه من سرطان دارم چهرشان از ترس سفید میشود و با ناباوری میگویند که تشخیص پزشکان اشتباه است، آنها با انکارشان ترس و وحشت خودشان را از خطرناکترین بیماری بشری نشان میدهند...