انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 18. آيا از اين‌كه ديگران بيماري شما را ندارند از دست آن‌ها خودتان و خداوند ناراحت هست
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
18. آيا از اين‌كه ديگران بيماري شما را ندارند از دست آن‌ها خودتان و خداوند ناراحت هستيد؟
در ابتدا از اینکه من زار و ضعیف و رنجور بودم، دیگران را شاد و خندان تحمل نمیکردم و به هر طریق شده بود، به آنها آسیب میرساندم. من گاهی میدیدم کسی باصدای بلند میخندید و یا قهقهه میزد، بطور وقیحانه و مستقیم به او توهین میکردم و حتی میگفتم، مردم این همه شهید دادند که تو اینطوری قهقهه بزنی و روی دل زخمی مردم نمک باشی. من در اثر دردهایی بیدرمان (برای بیماری و دردم سراغ پزشکان میرفتم وهرگز درمان نشدم، چون من اصلا بیماری قابل شناسایی نداشتم، بیماری من روحی و روانی و عصبی بود) وقتی از سرطان خودم اطلاع پیدا کردم نسبت به همه با حالت واکنشگری برخورد میکردم و با خشم جوابشان را میدادم و منتظر حرکتی از طرف کسی بودم که با او درگیری ایجاد کنم. من بخاطر سرطان به خداوند توهین میکردم مردم را کتک میزدم و خانواده را اسیر کرده بودم و با دوبار خوراندن سم مرگ موش نیت خبیث خودم را نشان دادم و آنقدر ترسیده بودم که از روی ناچاری و نداشتن عقل درست این تصمیم را میگرفتم و در مدت پنج ماه از شش ماه دست به ناصادقی و خلاف و دزدی و کلاهبرداری کردم و باخودم فکر میکردم من که سرطان گرفتم تقصیر این مردم است و با کله خودم بدترین راه و روش و رفتار ناشایست را با مردم بیگناه میکردم...