انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 15. آيا دوست داريد ديگران دست از سرتان بردارند و يا با شما همدردي كنند؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
15. آيا دوست داريد ديگران دست از سرتان بردارند و يا با شما همدردي كنند؟
یک چندگانگی عجیب احساسی و عواطفی در من ایجاد شده بود، از طرفی تحمیل این درد و غم برای من به تنهایی غیرقابل تحمل شده بود و دوست داشتم به کسی و یا کسانی بگویم و او هم با ترحم و دلسوزی قضاوتم نکند و از طرفی احساس ننه من غریبم هم در من بشدت فعال شده بود و خودم دلم به حال خودم میسوخت و از طرف دیگر خودم را سرزنش و تحقیر میکردم و معتقد بودم که لیاقت من همین است، چون احساس کینه و نفرت و انتقام گرفتن هم در من شدید شده بود و از طرف دیگر سعی میکردم به حرف پزشکان معالجم گوش بدم و سعی کنم بیماری خودم را کاملاً فراموش کنم. اما این پزشکان خودشان حجم درد و ترس و استرسهای من را نه میفهمیدند و نه من را درک میکردند. از طرفی هم وقتی وارد برنامه خودیاری شدم، دوستان همدردم عقیده داشتند که باید بین خودم و خدای خودم تکلیف بیماریم را روشن کنم، من برای تقاضای کمک و شفا و تحمل دردهایم که داشت غیرتحملتر میشد، از یک منبع قدرتمند مانند خداوند به داشتن بیماری سرطان باید اقرار میکردم. اکنون بیماری خودم را در حضور هرکسی که باشد با افتخار میگویم و اعتقادم را به آنها تعریف میکنم که خداوند یار من است و سرطان هم یک هدیه از طرف خالقم میدانم و به داشتنش افتخار میکنم که خالقم من را لایق داشتن آن دانسته تا از طریق من به بیمارانی که از من پیام میگیرند نقطه امیدواری باشد...