انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 1-آیا قبل از آشنایی با NAاعتقاد داشتید که فکرتان قدرتمند است وقادرید به کمک آن تمام م
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
آیا قبل از آشنایی با NAاعتقاد داشتید که فکرتان قدرتمند است وقادرید به کمک آن تمام مشکلات خود را حل کنید؟
بله:ما قبل از آشنایی با برنامه بهبودی همیشه خودمان را عقل کل می دانستیم ودر اکثر موارد با شدت

یافتن خود خواهی وخود محوری خود افکار ونظریاتمان وعقیده وهر آن چیز که که بفکر ظاهرا قدرتمند مان

می آمد را به دیگران و اطرافیان تحمیل می کردیم .فکر کردن ما همیشه تحدت تاثیر بیماری ونواقص ما

بود .ما باورود به قدم دوم به نداشتن سلامتی عقل روبه رو می شویم واین فکر بیمار گونه به ما می گوید

نداشتن عقل در مورد ما گذافه گویست.قدم دوم ما را با اصل روشن بینی رودر رو میکندکه نگاهی واقع

بینانه به زندگی اعتیادگونه خود بیندازیم ،آن وقت به خوبی متوجه می شویم که ما همه چیز بوده ایم بجز یک

فرد عاقل .برداشت معتادگونه ما از زندگی هیچ ربطی به حقیقت آن نداشت ودنیای اطرافمان رامملو از

خشونت وتجاوزمی دیدیم وبه خودمان می گفتیم که دنیا باید حول محور ما بچرخد.ما همیشه تکرار اشتباه

می کردیم ودچار روشهای قدیمی خود بودیم وانتظار داشتیم که نتیجه کارمان متفاوت باشدوبدتر از آن که با

همه بهم ریختگیها وآشفتگیهای زندگیمان مواد مخدر هم مصرف می کردیم اصلا متوجه نبودیم که هر بار

چه بلاهایی بر سرمان نازل می شود اکثر ما تحدت تاثیر فکر بظاهر قدرتمند خود بودیم ،جرینات زندگی ما

شاهدبر این بود که ما کنترل مصرف وحتی زندگی از دستمان خارج شده بود،در اوآخر تماس ما با دیگران

تقریبا قطع شده بود وظاهراحرکات زندگی را تقلید می کردیم تمامی این آشفته گی ها وفاجعه ها سر چشمه

ازفکر بیمارگونه ما بود ما همیشه درافراط و تفریط قوطه ور بودیم ونه تنها مشکلاتی از ما حل نمی شد

بلکه لاینحل می ماند حال از خود میپرسیم که آیافکر من قدرتمند است یا خیر

اری !!!!!چون همیشه به تنهای عمل میکردم و به نظر و فکر دیگران اهمیت نمیدادم
بله، غرور و خود محوری ما  با مصرف مواد تکمیل شده بود و همیشه خود را از دیگران داناتر می دانستم. فکر بیمارمان بود که به هیچ وجه نیازمند مشورت نباشیم همیشه شکست خود را به گردن دیگران و شرایط می انداختیم. من فکر میکردم که از پس هر کاری بر می آیم، ولی همیشه شکست می خوردم و باز فکر بیمار به من میگفت: می توانی. و همیشه تکرار اشتباه میکردم که این خود  از نشانه های عدم سلامت عقل بود. خودم را عقل کل می دانستیم که نتیجه ی آن به ان ا ختم شد.
من بواسطه خود محوری هایی که داشتم همیشه خود را دانا و

آگاه به مسائل می دانستم و در هر زمینه ای اظهار فضل میکردم

بخاطر همین خودمحوریها در هیچ کاری مشورت نمیکردم و معتقد

بودم که به کمک فکر خود تمام مشکلات را حل خواهم کرد در

حالیکه قادر نبودم حتی برای مشکل خود چاره ای بی اندیشم.

اگر فکر من کار میکرد معتاد نمی شدم....

                                        
تصویر: images/smilies/heart.gifتصویر: images/smilies/heart.gifتصویر: images/smilies/heart.gifتصویر: images/smilies/heart.gifتصویر: images/smilies/heart.gifتصویر: images/smilies/heart.gifتصویر: images/smilies/heart.gifتصویر: images/smilies/heart.gifتصویر: images/smilies/heart.gif