2014-01-03، 01:07
2014-12-26، 02:10
دیوانگی یعنی تکرار کارهای اشتباه و نتیجه گیرهای مورد نظر و دلخواه و درست. منهم در این وادی گرفتار بودم، من میخواستم با یک تغارماست آب دریا را دوغ درست کنم. یا وقتی خیار پوست میکنم از درونش موز بیرون بیاید. من خلاف میکردم و انتظار داشتم مال و جانم خیر و برکت داشته باشد. من فکر میکردم میتوانم سرخدا کلاه بگذارم. با کمک کردن و حمایت از افراد و یا خانواده های بی سرپرست و جمعیتهای خیریه خاک روی گندهایی که میزدم میریختم. من با قمار و دزدی و ناصادقی پول مردم را از چنگشان خارج میکردم و مقداری به نیازمندان میدادم و باخودم میگفتم من هم مانند رابین هوود هستم از داراها میدزدم به ندارها میدهم. درکارهایی که باید درست و امین باشم با ناصادقی عمل میکردم و چندین بار هم لو رفتم و در نهایت مشتریهایی که به زحمت بدست آورده بودم را با این اعمال نادرست از دست میدادم و شاکی بودم که چرا اینها دیگر سراغی از من نمیگیرند. من در گذشته درست همین کارها را انجام میدادم و بعداز مدتی که خیالم آسوده میشد دوباره دست به این کارها می زدم...