انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: اردیبهشت کامل
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
1 اردیبهشت
می‌دانم امروز فردی آزاد و رها هستم، حق دارم در آرامش و شادی زندگی کنم. امروز به آزادی فردیم از دست وابستگی احترام می‌گذارم. زمانی نه چندان دور جهت رضایت و خشنودی دیگران دست به هرکاری که حتی بر خلاف میلم بود می‌زدم. گاهی کارهایی که به شخصیت و هویتم لطمه می‌زد. اکنون سعی می‌کنم وابستگی‌ام را به نقش‌بازی کردن، تعثبات خانوادگی، هم‌وابستگی به دوستان و افراد دیگر را به همبستگی و دلبستگی و عشق مبدل کنم. سعی دارم طبق اصول برنامه‌ی خودیاری به نکات مثبت و توانایی‌ها و ظرفیت خودم توجه کنم. آیا می‌دانم با آزاد گذاشتن دیگران برای تصمیم‌گیری و حق انتخاب، با شیوه‌ی زندگی و بیان احساسات شخصی خودشان، آزادی فردی خودم را تثبیت و تقویت می‌کنم؟ آیا می‌دانم من فقط برای آزادی خود و رها کردن دیگران به جلسات می‌آیم؟ آیا فرصت می‌دهم که دیگران در کمال آزادی حق دارند شخصاً رفتار کنند و احساساتشان را بیان کنند؟ آیا می‌دانم من فقط در مواقعی که از من کمک خواستند حق کمک و دادن تجربیاتم را دارم؟ خداوندا رُشد و تغییرات را در درونم ایجاد کن.
برای رسیدن به آزادی، دیگران را رها کن!

2 اردیبهشت
رهایی از اسارت وابستگی یکی از ارمغان‌های برنامه‌ی خودیاری و بهبودی است. این هدیه‌ای است که خداوند آن را عطا می‌کند. هرهدیه‌ای ارزشی دارد، برای من این هدیه ارزشمند و یک معجزه‌ی بزرگ و باشکوه است، مثل نجات از مرگ و نیستی یعنی تولدی دوباره. اکنون آماده‌ام که بهای این معجز و بهبودی را با کمک به خودم و تازه‌واردان و خدمت به جامعه و افراد خانواده‌ام بپردازم. بهبودی زُکات دارد و من اوّلین قدم را برمی‌دارم و در مقابل خواست و اراده‌ی خداوند گردن خم کرده و عشق او را به دیگران می‌دهم. دومین قدم در این مسیر دست کشیدن از خودخواهی و خودمحوری و خودشیفتگی است. آیا رها کردن آنها این بهای زیادی برای به‌دست آوردن آزادیم است؟ آیا تمایل دارم که خداوند مرا در برطرف کردن نواقص شخصیتی دیگرم مرا یاری دهد؟ آیا خداوند حامی و راهنمای من در این جایگزینی‌هاست؟ آیا این رهنمودها مرا به‌سوی رهایی از وابستگی‌ها هدایت خواهد کرد؟ سهم من فقط تلاش برای بهبودی در فقط برای امروز است. رهایی و آزادی از عادت، وابستگی و هم‌وابستگی‌ها و بهبودی در رأس هر کاری و افکار و دیگران قرار دارد.
تغییرات را از درون شروع کن!

3 اردیبهشت
امروز با پشتگرمی و اتکال به خداوند مهربان، ارزش‌های والای انسانی خود را به دست می‌آورم، فکر محدود و بشری من قادر نیست اراده و خواست خداوند را بفهمد، امّا من سعی می‌کنم هر روزم را به همان اندازه که سهمم است تلاش کنم. باور دارم خداوند مرا در جهت بهبودی و آزادی از هوای نفسم هدایت می‌کند. می‌خواهم فقط برای امروزتمام نیرویم را جهت حل مسائل فقط برای امروزم و رفع مشکلاتم کنم. امروزم را برای حل مسائل فردا و ترس‌های آینده خراب نمی‌کنم، زندگی در لحظه و امروز جریان دارد، می‌خواهم توانایی‌هایم را فقط برای امروز متمرکز کنم و در راه بهبودی شخصی‌ام به کار بگیرم. امروز متوجه شده‌ام که تمام شکست‌ها و لطمات گوناگونی که در گذشته خوردم و داشتم به این دلیل بوده است، که طرح و برنامه‌های بزرگ و دوراز دسترس را می‌خواستم اجرا کنم. این در حالی بود که توانایی‌های خودم را به حساب نمی‌آوردم، من یا همه چیز را می‌خواستم و یا هیچ چیزی نمی‌خواستم، این در حالی بود که موفقیت مرحله‌ای و پله به پله بود و این بلندپروازی من باعث خرابی اوضاع خودم در عرصه‌ی زندگی و روابطم شد.
برای کارهای امروزم دعا می‌کنم!

4 اردیبهشت
آیا امروز من قدر آزادی و بهبودی خودم را از اسارت عادت و وابستگی‌ها و هم‌وابستگی‌ها دانسته و گرامی می‌دارم! آیا باوردارم که اراده‌ی خداوند برای من به مراتب بهتر از اراده‌ی خودم بوده است؟ خداوندا: تورا به‌خاطر رهایی من از بردگی مواد مخدر سم نیکوتین، عادت‌های ناسالم و وابستگی‌های مادی و هم‌وابستگی‌های عاطفی و شناخت خود و کودک درونم و دوست خوبی مثل خودم و تو سپاسگزارم. اکنون من در مجموعه روابط روحانی و معنویی قرار دارم که پس از 45 سال محرومیت از آنها توجه و عشق به خودم و صرف انرژیم را برای سرپرستی و کنترل و تغییردادن دیگران، به خود آمده و خودم را یافتم و اکنون به خودم و نیازهایم می‌رسم. اکنون برای هر تصمیم‌گیری و داشتن حق انتخاب دست یاری به سوی خداوند دراز می‌کنم. آیا امروز دعا خوانده و مراقبه کرده‌ام؟ من آزادی از اسارت به وابستگی‌هایی مثل مواد مخدر، نیکوتین، قرص‌های روانگردان، قمار و شرط‌بندی و روابط خطرناک که ذره‌ذره مرا از انسانیت دور می‌کرد را جشن می‌گیرم؟ عاد‌های ناسالم کودکی وابستگی به مادیات و هم‌وابستگی به اشخاص مشکل و بیماری من است.
خداوند مرا دوست دارد، خودم چطور!

5 اردیبهشت
امروز من از این آزادی و بهبودی از قید و بندهای عادات و وابستگی و هم‌وابستگی برای پی‌ریزی یک زندگی ساده و معنوی برای تغییر و رُشد کردن، برای انسان شد، برای خدمت به انسان‌های دیگر، برای اجتماع خود بهره‌گیری می‌کنیم. امروز من به خودم گوش می‌دهم، به خودم توجه می‌کنم، امروز من به خودم گوش می‌دهم، به خودم توجه می‌کنم، این حق من است! من سال‌های سال به دیگران و گفتار و رفتار و احساسات دیگران ارزش و بهاء داده و توجه می‌کردم، تلاش می‌کردم که موجبات رضایت آنها را به هر ترتیب که شده است جلب کنم. فکر می‌کردم که آنها از من با ارزش‌تر هستند، پس وظیفه خود می‌دانستم تا آنها را از خودم راضی و خشنود کنم. امروز به آرامی متوجه شدم که رضایت خودم بهتر از جلب رضایت دیگران است. امروز به خودم گوش می‌دهم و به احساسات خودم احترام گذاشته و به نیازهایم توجه می‌کنم، به امید اینکه چیزهایی که در دیگران می‌جستم را در خودم پیدا کنم. من حق دارم فارغ از قضاوت‌های دیگران به احساسات خودم اهمیت داده و توجه کنم و بدانم که توجه نکردن به آنها دلیل بر وجود نداشتن آنها نبود و نیست!
به درونت گوش کن و به آن احترام بگذار!

6 اردیبهشت
اصول برنامه‌ی خودیاری راهی برای رهایی از هوای نفس است، به همین دلیل من برای پناهندگی و درجا زدن در برنامه اینجا نیستم. از طرفی انتظار ندارم با رعایت برنامه فیلسوف و زاهد و مقدس شوم. اطمینان دارم که هدف و اراده‌ی خداوند، رهایی من از عادت و وابستگی‌های دردآور است که در گذشته به من آسیب زده است. من فقط برای درمان خودم به اینجا آمده‌ام. فقط مسؤل خودم هستم، بیماری دخالت‌گرایانه و فضول من به راحتی می‌خواهد در امور دیگران و شرایط بهبودی شخصی آنها و برنامه مداخله نماید. من با تکیه برانرژی مثبت خداوندی قادرم که فقط ارزش‌های از دست رفته‌ی خودم را احیاء کنم. هرکسی می‌تواند با دعا و مراقبه و راز و نیاز به خدای خود وصل شده و به خودش کمک نماید، امروز اطمینان دارم که نتایج کارهایم هرچه شود، در نهایت در جهت خواست و اراده‌ی خداوند است. امروز توانایی من در جهت رفع مشکلات و حل مسائل خودم صرف خواهد شد. خداوندا: مرا یاری کن تا از مواجه شدن با همه‌ی مسائل و مشکلاتم درآن واحد و امروز پرهیز کنم. آیا من آماده‌ام تا با هرگونه اتفاق و تغییرات در زندگیم با اتکا به قدرت و تصمیم‌گیری خداوند روبه رو شوم؟
خداوند کارگردان و من بازیگر هستم!
7 اردیبهشت
ترس‌های مبهمی تمام وجودم را فرا گرفته بود، به‌طوری که هیچ امیدی به آینده‌ی تاریک و ترسناک نداشتم. در نهایت به دنبال یک هدف غریزی و کوچک بودم، فقط زنده بمانم و برای آن جنگ کنم. این ناامیدی مثل یک قطره جوهر در یک ظرف آب زلال در حال پخش شدن بود و من تنها در کنار این ظرف نگران و غمگین روزهایم را با درد و حسرت و ترس سپری می‌کردم. افکارآزار دهنده‌ای مثل من کی هستم؟ کجا می‌روم؟ چرا به دنیاآمدم؟ و... امروز رهایی از عادت و وابستگی‌ها به آرامی صورت می‌گیرد. چرا وقتی در دامان امن برنامه هستم، اجازه نمی‌دهم دیگران آزاد باشند و گرفتار صدمات بیماری خودخواهانه‌ی من نشوند؟ من به‌خاطر زنده بودن، هشیار شدن و آرامش درونی از خداوند تشکر می‌کنم! آیا به‌خاطر این همه نعمت و باز شدن چشمانم و تفکرات جدیدم به جای تخیلات و توهمات به خداوند و خودم صبح بخیر گفته‌ام. به دیگران چطور؟ آیا آنها را دوست‌دارم؟ یا می‌خواهم مثل رابینسون کروزوئه تنها در جزیره‌ای دور افتاده از تمدن و بشریت باشم؟ من آرامشی را که اکنون پس از طی کردن سالیان دراز و دردناک گذشته پیدا کرده‌ام محترم می‌شمارم.
پس از سختی‌ها نوبت آرامش است!

8 اردیبهشت
آیا رهایی من از عادت‌های ناسالم و وابستگی‌ها و افکار و رفتارهای ناسالم و آزاردهنده به صورت اتفاقی به‌دست آمده است؟ آیا این رهایی مرا که موجودی عاجز و ضعیف و تحت اسارت هوای نفسم بودم به انسانی قدرتمند و آزاد تبدیل می‌کند؟ آیا من فکر می‌کنم رهایی و آزادگی من و آرامش کنونی‌ام ناشی از قدرت و اراده خودم است؟ آیا من حق دارم خودم را منشاء تمام این تغییرات بدانم؟ آیا نکند فراموش کرده‌ام که در زیر بار سنگین عادات و وابستگی و هم‌وابستگی‌‌ها و اعتیادها و مشکلات خودم هیچ قدرتی نداشته‌ام، به ناچار دست یاری برای کمک به سوی خداوند بزرگ دراز کرده‌ام؟ آیا باور دارم که فقط خداوند است که معجزه می‌کند؟ معجزه‌ای که هیچ انسانی توانایی و قدرت ایجاد آن‌را ندارد! امروز متوجه هستم که تمامی تغییرات و رُشد مثبت زندگیم ناشی از لطف و اراده‌ی خداوند بوده است. آیا پذیرفته‌ام که رهایی از دست عادات و وابستگی و هم‌وابستگی و بهبودی فکری و رفتارهای سالم و خودیاری و همیاری در برنامه فقط یک معجز است، نه یک اتفاق ساده و عادی و تنها از طریق راه اصول قدم‌ها و خدمت به همدردان به ما انتقال یافته است.
اگر تسلیم شوی معجزات اتفاق می‌افتد!

9 اردیبهشت
بهانه تراشی و توجیه‌گری یکی از خصوصیات اخلاقی و رفتار بیمارگونه‌ی یک فرد بیمار عادتی و وابسته است، با شنیدن تجربیات و مشارکت در جلسات و کارکرد قدم‌های خودیاری با روشن بینی بیشتری پی می‌برم، که هرروز تصویر بهتر و روشن‌تری از خود ببینم. دریافته‌ام که چه موجودی با ارزشی هستم، دریافته‌ام که بیشترین انرژی هدر رفته‌ام بابت جلب رضایت و تأییدطلبی از دیگران صرف شده است. می‌دانم که صداقت داشتن و رفتار درست به خاطر دیگران برای من آسانتر از صداقت و درستی با خود بوده است، آیا دلیل آن جلب احساس دوست‌داشتن من توسط دیگران نیست؟ آیا امروز من سعی ندارم با تحریف حقایق و بزرگ‌نمایی اعمالم، مورد علاقه و توجه آنها واقع شوم؟ آیا با این همه دردسر می‌خواهم باز به همان عادت‌ها و وابستگی و هم‌وابستگی‌ها وصل شوم؟ آیا توجه دارم که اصل صداقت، با خود صادق بودن است؟ آیا به اهمیت صداقت با خود واقف هستم؟ متوجه شده‌ام که فقط صداقت با خود است که مرا با نواقص درونیم روبه رو می‌کند. می‌دانم شخصیت وابسته‌ی من هرلحظه آماده است، با ابزارهای گذشته از رشد یافتن و تغییرات فرار کند.
تأییدطلبی ما را از بهبودی خارج می‌کند!

10 اردیبهشت
یکی از اصول برنامه‌ی خودیاری در انجمن رهایی می‌گوید، گوش کن، حرف نزن. به حرف‌ها توجه کن، هرچه به دردت خورد را برداشت کن و بقیه را رها کن! سالیان متمادی انرژیم را صرف وراجی و یاوه‌گویی برای تإیید شدن کردم، حرف‌های بی‌سرو ته که به درد کسی نمی‌خورد و غیر از سردرد فایده‌ای نداشت. نظر و راهکارهای تخیلی و تئوری به دیگران دادن جزیی از شخصیت و هویت من شده بود. برای هرکاری و هر مشکلی طرح و راهکاری می‌دادم. انگار وظیفه داشتم مشکلات دیگران را من به تنهایی حل کنم. امروز به مرور دریافته‌ام که می‌توانم به کمک خداوند طرز تفکر و رفتارم را تغییر دهم. آیا بهتر نیست گوش‌ها و دریچه‌ی افکار و قلبم را به شنیده‌های جدید باز کنم؟ می‌خواهم فارغ از عادت و وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌ها زمانی را صرف گوش دادن کنم. صدای درون، صدای کودک درون من و از روی معصومیت این موجود نازنین است، کودکی که در صفا و صمیمیتش تردیدی نیست، به‌صدایی که از درون و قلبم می‌آید، گوش می‌دهم و توجه‌ی بیشتری به خواسته و نیازهایش می‌کنم و می‌دانم آرزوی بزرگش ارتباط داشتن با خداوندی است که درک کرده‌ام.
گوش کن خداوند پیام می‌فرستد!

11 اردیبهشت
امروز درمی‌یابم که چه اوقات پرارزشی را برای یافتن معایب و ایراد دیگران صرف کرده بودم، سعی می‌کردم با بزرگ‌نمایی کارهای خودم و نشان‌دادن معایب دیگران از واقعیت فرار کنم. آیا هنوز هم با بزرگ‌نمایی نواقص دیگران سعی در فرار از خود را دارم؟ آیا هنوز هم خودم را فریب می‌دهم؟ آیا این واقعیت را یافته‌ام که پرداختن به نواقص دیگران چیزی است، که مرا از توجه به خود باز می‌دارد؟ آیا من به واقعیات توجه کرده و عیب‌یابی از دیگران پی‌برده‌ام؟ این از علائم بارز بیماری افراد عادتی و وابسته و هم‌وابسته است، که همه‌ی توجه خود را به دیگران معطوف کرده و از خودش غافل می‌ماند، من هم جزء این طبقه از بیماران هستم، وقتی در میسر بهبودی قرار گرفتم و از همدردانم شنیدم که حالا نوبت رسیدگی به خودم است، واقعاً سرگردان مانده بودم، احساس می‌کردم که من را سرکار گذاشته و دست می‌اندازند، برای من همه‌ی ارزش‌ها در تأییدات و توجه دیگران خلاصه می‌شد، هر احساسی از طرف من باید مورد تأیید دیگران واقع می‌شد، زندگی من از دریچه‌ی افکار دیگران دستور می‌گرفت، حالا باید به خودم می‌رسیدم، خودم را دوست می‌داشتم.
انرژی حاصله را صرف خودت کن!

12 اردیبهشت
اصول خودیاری قدمها می‌آموزاند که توجیه کارهای نادرست و حق بجانب دانستن خود، دو سد اساسی در راه پیشرفت معنوی است، که نیاز رُشد و تغییرات برای من است، توجیه کردن کارهای ناسالم من را به این نتیجه می‌رساند که همیشه حق با من است. صالح دانستن خودم من را به این نتیجه می‌رساند، که من از سایر انسان‌ها برترم. این دو مانع موجب می‌شوند که در ارزیابی خود و موقعیت‌های اشتباه گذشته‌ام که مانع از رسیدن من به آرامش بود، دچار خود بزرگ‌بینی و خودشیفتگی شوم و این افکار و عملکرد من را از مسیر رهایی از عادت و وابستگی و هم‌وابستگی دور می‌سازد. امروز از خود می‌پرسم چرا اینطور هستم؟ آیا می‌خواهم اشتباهات گذشته را که مرا به ورشکستگی کشاند را دوباره تکرار و امتحان کنم؟ آیا می‌دانم تکرار یک اشتباه و انتظار نتیجه‌ی متفاوت از آن دیوانگی است؟ خدایا به من کمک کن تا از (همیشه حق با من است) دست بردارم. خداوندا: پذیرشی به من عطا کن، که مسؤلیت اشتباهاتم، که تنها راه رهایی از احساسات منفی و دردآور است را اقرار و رها کنم خداوندا: شهامتی به من عطاکن تا مسؤلیت ندانم کاری‌هایم را بپذیرم.
ما با اشتباه کردن تجربه کسب می‌کنیم!
13 اردیبهشت
وابستگی تنها بیماریی است که فرد بیمار آنرا با غرور کاذب انکار می‌کند. در بین گروه وابسته‌ها، مدیریت شبکه‌ای انکار را یکی از بزرگترین شاخه‌های اصلی این بیماری می‌دانند. که قبل از آشنایی با برنامه‌ی خودیاری راه و روش‌های کمک گرفتن را به رویشان بسته بود. مانند این است که هیچ معتاد به نیکوتینی قبول ندارد که بیماری اعتیاد دارد، یا هیچ نیکوتینی باور ندارد که تنباکو مواد مخدر است. مدیریت شبکه‌ای انکار ابزاری است که به فرد کمک می‌کند از واقعیات فرار کند. احساس می‌کنم امروز زندگیم تحت اختیار بیمارم قرار گرفته و بیماریم مثل اسب رم کرده و مرا به هر سو خواهد کوبید. چون غرور و انکار به من می‌گوید با سایرین فرق داری. به طور یقین می‌خواهد به من بگوید که تو وابسته و بیمار نیستی، تو اصلاً مشکلی نداری. آیا حقیقتاً اقرار کرده‌ام که در مقابل بیماریم عاجز و ناتوان شده‌ام؟ آیا اصول برنامه‌ی خودیاری می‌تواند مرا در پذیرش اینکه بیماریم زندگیم را کنترل می‌کند؛ یاری نماید؟ آیا اقرار به عجز و کمک دوستان و اصول برنامه‌ی خودیاری توانایی دارند، بر ابزار غرور و انکار که شاخه‌ی اصلی بیماری وابستگی است پیروز شوند؟
اقرار و پذیرش عجز، مقابله با انکار است!

14 اردیبهشت
وقتی مضطرب و نگران می‌شوم، یا به علتی درگیر شده‌ام و تحت شرایط بیماریم قرار می‌گیرم، هنوز هم با تأکید و خودخواهی دیگران را مقصر جلوه می‌دهم؟ یا هنوز هم طبق عادت گذشته می‌گویم (تقصیر فلانیه)(تقصیر شانسه) ؟ آیا صادقانه در یک درگیری قبول کرده‌ام که من مقصرم؟ آیا اشتباه خودم را قبول دارم؟ آرامش درونی تنها در صورتی غلبه بر خودخواهی‌های نمایان می‌شود. که من صداقت با خود را هرروزه برای همان روز تمرین ‌کنم؟ آیا با صداقت به خطاهای خودم اعتراف می‌کنم؟ من تا کی باید تاوان خسارت‌های دیگران را بپردازم؟ آیا این ادعا انکار واقعیت‌ها نیست؟ خداوندا: به من قدرتی عطافرما تا به‌جای سرزنش خود و دیگران به سهم خود نگاه کنم، تا شاید ریشه‌ی اصلی مشکلات و آشفتگی‌های زندگیم را بیابم. آیا این تغییرات و رُشد پیدا کردن سرمنشأش در درون من بوده است؟ آیا متوجه هستم که احساسات وجود دارند و می‌آیند و می‌گذرند؟ آیا آموخته‌ام که بیشتر ترس و شرمندگی و خجالت من فقط به واسطه‌ی یک فکر بکر احمقانه است؟ آیا متوجه شده‌ام که نباید یک فکر را به عمل مبدل سازم و به آن اهمیت دهم.
پذیرش سهم خود، باعث تغییرات است!

15 اردیبهشت
ما بیماران وابسته و هم‌وابسته در تظاهر کردن و به نمایش گذاشتن شخصیت کاذب خود من مهارت عجیب و زیادی دارد. به راحتی می‌توانم درآن واحد چند کاراکتر بیماری خودم را در همان موقع نشان دهم. مثلاً در خانه مشغول دعوا با همسرم بودم, تا زنگ در به صدا در ‌آمد، فوراً حالت خشم و عصبانیت را کنار می‌گذارم و با خوشرویی با مهمان صحبت می‌کردم. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. سعی می‌کردم با نقش بازی کردن نظر و تأیید دیگران را جلب کنم. حتی اکنون که با اصول برنامه آشنایی دارم، سعی می‌کنم به نوعی تأیید و توجه دیگران را جلب می‌کنم. گاهی این مطرح بودن و تأیید طلبی در من به صورت یک عادت مزمن در می‌آید، که با خودنمایی و منم منم کردن خود را نشان می‌دهد، مثلاً با خودنمایی سعی می‌کنم، کسانی‌را که تازه وارد هستند بفهمانم که برنامه در من ایجاد تحول و آرامش کرده است. خداوندا: مرا کمک کن تا از وسوسه‌ی خودنمایی و مطرح شدن و تأیید گرفتن از دیگران به گذشته‌ی دردناکم وصل شده است رها شوم! آیا هنوز هم می‌خواهم با بزرگ‌نمایی کارهایم، در صدد فریب خودم و جلب نظر و عقیده‌ی دیگران باشم؟
من با فروتنی خودم را می‌پذیرم!

16 اردیبهشت
می‌خواهم زنده بمانم. زندگی زیبا و با شکوه است. جهان بینی امروزم به درجه‌ای رسیده است، که به من قسمت پُر ظرف زندگیم را نشان دهد و من سالیان سال به قسمت خالی نگاه کرده‌ام. به داشته‌هایم توجه نمی‌کردم. ذهنیت بیمار من دائم می‌گفت: این‌را می‌خواهم، آن‌را می‌خواهم. هرچه قسمت خالی را پُر می‌کردم انگار چیزی به آن اضافه نمی‌شد. در دوران تلخ وابستگی، تصور من روی وقایع‌ای بود که مربوط به من نبود، یا قادر به حل آن نبودم. از طرفی ترس از آینده و چگونگی وارد شدن به آینده‌ی مجهول و بلاتکلیفی و سرگردانی و ناتوانی در تصمیم‌گیری‌ها در نهایت افسردگی و فکر خودکشی و خودآزاری بود. آیا برنامه بهبودی مرا در یافتن آرامش و صلح درونی که سال‌ها در جستجویش بودم یاری خواهد داد؟ پروردگارا: مرا یاری کن تا انرژی خود را با خواستن چیزهای غیرواقعی و دور از دسترس تلف نکنم، تا امیدهای تازه شکفته‌ام که در اثر کارکرد قدمها و بهارگیری اصول برنامه‌ی خودیاری کسب کرده‌ام تبدیل به یأس نشود. بیماری من مانند گرگ در کمین است، در کوچکترین فرصتی به من حمله کرده و زندگیم را به خطر انداخته و دوباره در دام خودش اسیر خواهد کرد.
قدر داشته‌هایت را بدان!
17 اردیبهشت
احساس بد بی‌لیاقتی و ناتوانی در حل مشکلات، سکوت کردن در مواقعی که باید صحبت می‌کردم، یا ناتوانی در نه گفتن یا ناتوانی در ابراز احساسات واقعی مخصوصاً وقت گریه کردن. امروز می‌دانم که بیمارم، آن‌را پذیرفته‌ام، حتماً اشتباه هم خواهم کرد. من به‌خاطر اشتباه، خودم را محاکمه نمی‌کنم. سعی می‌کنم از اشتباهاتم تجربه بیاموزم و آن‌را گردن دیگران نیندازم. آیا من درک کرده‌ام که توجیه کردن اعمالم به‌منظور موجه کردن و نشان دادن آنها و بی‌گناه جلوه‌دادن خودم به زیانم تمام می‌شود؟ خداوندا: ارزش‌های واقعی خودم را به من نشان بده تا به خاطر تأییدات دیگران خودم را دچار دردسر نکنم. خداوندا: به من بیاموز که بدون تو چه به سرم خواهد آمد، امّا تمنا دارم که به من نشان ندهی که بدون تو چه خواهم شد، امروز من صاحب دارم و با اراده و قدرت او هرگز اجازه نمی‌دهم کسی یا چیزی من را صاحب شود. قدرت حقیقی من از قدرت او سرچشمه دارد، من دیگر دست از قدرت‌های لحظه‌ای و مخرب دیگران و مادیات برداشته و در کنار دیگران سعی می‌کنم، فردی مسؤل و مورد پذیرش در اجتماع باشم و به قابلیت‌های جدیدم متکی شوم.
اکنون توانایی نه گفتن را پیدا کرده‌ام!

18 اردیبهشت
امروز در برنامه با افرادی رفاقت می‌کنم که نه تنها مرا عصبانی نمی‌کنند، بلکه مرا درک کرده و به من توجه دارند. هرچند در همین گروه با گفته و عقاید بعضی از آنها موافق نیستم. برخلاف دوستان قدیمی که تردید و عدم اعتماد و بدگمانی و مسائل مادی و سوءاستفاده درباره‌ی هم، در بین ما حکمفرمایی می‌کرد. این دوستان با درک و توجه، همدلی و همزبانی که از خصوصیات اصلی روابط ما می‌باشد، رفتار می‌کنند. امروز به دیگران حق صحبت کردن و آزادی عقاید و نوع و شیوه‌ی زندگی خودشان را به آنها می‌دهم. می‌دانم که رفتار ناخوشایند من نسبت به برخی از افراد، نشأت گرفته از شیوه و تفکر و افکار بیمارگونه‌ی من در گذشته بوده است. آنچه برایم اهمیت دارد اینکه بیماری من چشم دیدن دیگران، خصوصاً افراد موفق در عرصه اقتصادی و اجتماعی و خصوصی را ندارد، اگر چنانچه به اصول خودیاری وصل نباشم، مطمئناً خودم را با دیگران مقایسه کرده و به خود و دیگران صدمه خواهم زد، غبطه و حسادت از نوع احساسات منفی و همیشه فعال در من بود و هست، با این رویه به جای پذیرش، دوباره شمشیر و زره را به دست گرفته و خودم را در تنهایی خفه خواهم کرد.
همه حق زندگی دارند!

19 اردیبهشت
به‌طور یقین درک کرده‌ام که رفتار دیگران هرقدر آزار دهنده و غیرمنطقی هم باشد، نقش من در این میان تعیین‌کننده است. اگر میل داشته باشم که مظلوم نمایی کنم همان نقش را هم به‌خوبی بازی خواهم کرد و مسلماً خودم از درون متأثر و پشیمان خواهم شد. اگر بخواهم واکنش منفی نشان دهم باز هم خودآزاری کرده‌ام. آیا در هنگام مواجه شدن با رفتار شریرانه و آزار دهنده افراد، آیا قادر هستم که ابتدا آنها را درک کنم سپس بپذیرم؟ آیا بهتر نیست که لااقل به‌خاطر بهبودی خودم مطابق با اصول خودیاری قدمها به آرامی از این افراد کناره‌گیری کنم؟آیا می‌دانم که رهایی از درگیری‌ها و تنش‌ها و نشان ندادن واکنش‌های زیانبار اولویت اوّل من در مسیر رهایی از وابستگی‌ها و زندگی جدید است؟ امروز به‌طور یقین می‌دانم که بهبودی من در رأس امور و هرچیز دیگری قرار دارد. می‌خواهم به خودم اهمیت بدهم. من آنقدر به خودم ارزش قائل هستم که حالم را بد نکنم. همزمان با دوری جستن از افراد آزار دهنده، از مکان‌ها و شرایطی که موجب ناراحتی می‌شوند، اجتناب کنم. چون این شرایط من را در حالت واکنش نشان‌دادن و انتقام گرفتن و بحرانی نگه‌می‌دارد.
بطور یقین خودم دردسر خودم هستم!
20 اردیبهشت
امروز آماده هستم روش و شیوه‌ی گذشته‌ی زندگیم را که مرا به دامان وابستگی‌ها سوق می‌داد را رها کنم. می‌خواهم آرشیو درونم را که پُراز دانش اشتباه و راهکارهای غیرمنطقی و ناموفق بوده است خالی کنم و اطلاعات درست برای روش جدید زندگی مطابق با اصول خودیاری جایگزین کنم. من می‌خواهم تخته سیاه پُر از نوشته‌های اشتباه و سناریو تلخ و خط خطی زندگیم را پاک کنم تا روی آن مسائل درست و سناریوی شیرین و موفق را بنویسم. برای اینکار از کسانی که راه درست را دنبال می‌کنند کمک می‌گیرم. آیا من برای تمامی اتفاقات مهم در زندگی کنونی‌ام که مرا در مسیر بهبودی و آزادی قرار داده و هرروز مرا برای یک تغییر آماده می‌کند سپاسگزار هستم؟ آیا اجازه می‌دهم که عدم موفقیت‌های گذشته مانعی در راه تصمیم‌گیری، رهایی و آزادی من از دست وابستگی‌ها گردد؟ آیا واقف هستم که قبول مسؤلیت اشتباهات گذشته در ادامه‌ی راه بهبودی، آینده‌ی روشنی برایم رقم می‌زند؟ این تجربیات شکست خوردن تلخ نبود، بیماری ما آن‌را تلخ کرد و این تلخی باعث شد که هرگز جرأت ترمیم اشتباهات و جبران خسارت باشد.
زمین خوردن، تجربه‌‌ای برای ایستادن است!

21 اردیبهشت
امروز توانایی پیدا کرده‌ام که افکارم را به سمت خوش‌بینی سوق دهم، که تمام اتفاقات سرانجامش به خوشی ختم می‌شوند. به‌خاطر بسپارم که این اتفاق برای من وقتی نتیجه‌ی درست خواهد داد که دست از خودمحوری بردارم. هدف برنامه‌ی بهبودی هدایت عواطف، افکار، احساسات و رفتارهای من بسوی تمرین بیشتر برای مسؤلیت‌پذیری است. که دست از افکار و رفتارهای ناسالم و هم‌وابستگی متقابل بردارم. که به‌خاطر گذشته خودم را مورد قضاوت و محاکمه قرار ندهم. تا وقت باارزشم را جهت ایام گذشته و تأسف خوردن و غرق در رویاهای غیرواقعی و یا ترسناک درباره‌ی آینده از دست ندهم. باوردارم که هرروز از لحظات لذت‌بخش و زیبا پُر از خوبی و خوشی است و من حق انتخاب دارم، که در آن لحظات زندگی شیرینی را بگذرانم. پروردگارا: من از تو استدعا دارم، که توانایی زندگی کردن در حال و امروز را به من عطا فرمایی، تا اجازه ندهم آرامش و لذت امروزم را به خاطر افکار بیمارگونه‌ام، که قدرت دارند، روزگارم را پُر از ترس و دلهره و آشوب نمایند، دست بردارم. فقط برای امروز افکارم را بر روی بهبودیم متمرکز خواهم ساخت.
فقط در امروز برنده هستم!

22 اردیبهشت
وجود اراده و قدرت خداوند در اصول برنامه‌ی خودیاری برای کسب دانش بیداری روحانی و معنوی و استفاده از آنها، معجزات و تغییراتی است، که در اثر آشنایی با این اصول به سمت رهایی از وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌ها‌ حرکت می‌کنیم. آزاد و پاک زیستن، هدیه و لطف خداوند برای کسب آرامش و زندگی است، امروز با امید و آرزو و خوشحالی از خواب بیدار می‌شوم، چون دیشب با امید و در آرامش به خواب رفته‌ام. امروز کارهایی انجام می‌دهم که مردم عادی آن‌را انجام می‌دهند. امروز را با اعتمادبه نفس شروع می‌کنم. به‌خاطر این‌ حق انتخاب و رضایت درونی از خداوند شاکرم. امروز سعی می‌کنم با دعا و نیایش و مراقبه روابط خودم و خداوند و دیگران را مستحکم‌تر کنم. امروز از زاویه‌ی بهتری که هدیه‌ی خداوند است به زندگیم نگاه می‌کنم. از زاویه‌ی بهتری که به من جرأت تازه‌ای برای دیدن واقعیت‌ها می‌دهد. رهایی و نجات من از دست عادت و وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌های خطرناک و آزار دهنده همان معجزاتی است، که دیدن از همان زاویه‌ی دیگر و بهتری است که با نگاه زاویه‌ی دیگر و مناسب‌تر به زندگی است. امروز با خوشحالی و خرسندی به خاطر بهبودیم از خداوند ممنونم.
عشق خداوند در همه حال جاریست!
23 اردیبهشت
امروز اصول برنامه خودیاری همان ابزاری است، که به من می‌آموزد چگونه خود را از درگیری و خشونت و خودخواهی رها کنم و با این‌کار باعث رنجش خود و آزار دیگران نشوم. امروز می‌دانم اگر خودخواهی و خشم خود را کنترل نکنم، در نهایت خود و بهبودیم به خطر می‌افتیم. خشم تنها حسی است که تمام روش و اعمالم را تحت شعاع قرار داده و از من موجودی ترسناک و غیر منطقی می‌سازد. خشم باعث می‌شود که واکنش و عکس‌العمل‌های ناگهانی و شتاب‌زده انجام دهم. اصول برنامه‌ی خودیاری به من متذکر می‌شود که من آلت دست دیگران نشوم. به راحتی از افکار و رفتار دیگران متأثر نشوم دعای آرامش ابزار اوّلیه‌ا‌ی است که توانایی دارد، مرا در زمان خشم کنترل کند. خداوندا: به من توانایی بده تا از خشم به عنوان یک احساس طبیعی استفاده کنم و آن‌را با احتیاط کامل و به آرامی در مواقع مناسب و بدون صدمه زدن به خود و دیگران به‌کار گیرم، تا مانعی باشد که مرا به‌سمت انتقام و کینه هدایت نکند. من انسانم و تابعه یک‌سری از احساسات مثبت و منفی و گاهی اشتباه خواهم کرد، امّا اصول برنامه برای خط و مشی خاصی تعیین کرده است که بتوانم جبران خسارت کنم.
خشم را به‌عشق و پذیرش تبدیل کن!

24 اردیبهشت
غرور کاذب و انکار رفقای ناباب یک فرد وابسته است، که همیشه او را به‌سمت هلاکت راهنمایی می‌کند. غرور و انکار توانایی دارند که به راحتی مرا دائماً با اشتباهاتم سرگرم کنند. غرور و انکار مدعی‌اند که با اشتباه کردن، می‌توان اشتباهاتم را درست کنم! اصول خودیاری می‌گوید، تکرار یک اشتباه و انتظار برداشت متفاوت از آن اشتباه، دیوانگی است. در حالی‌که غرور و انکار متورم مدعی هستند که اگر بازهم تلاش کنم موفق خواهم شد. امروز بادانش برنامه‌ی خودیاری‌، می‌دانم غرور و انکار متورم دیواری بلند و غیرقابل عبوری درست کرده است، که مرا از دنیای واقعیت‌ها و اطرافم دور می‌کند. امروز متوجه شده‌ام که غرور کاذب و مدیریت انکارم موجب پریشانی و آشفتگی زندگیم شده بود. غرور و انکار باعث می‌شوند که مدام در فکر واکنش و عکس‌العمل نشان‌ دادن و تلافی و مقابله به مثل و انتقام گرفتن باشم. آیا می‌دانم تنها دشمنان واقعی و شرورم غرور کاذب و انکار متورم است؟ غرور و انکار باعث شد که من در انزوای بیماریم تنها مانده و روزگارم را با خودمحوری سیاه کنم! من نمی‌دانستم که باید در جمع و اجتماع باشم و فردی مفید و مسئولیت پذیر باشم.
من به کمک یک دوست دیگر نیاز دارم!

25 اردیبهشت
امروز می‌خواهم از تجربیات دوستان در برخورد با خشم موجهه تجربه بگیرم. مثلاً اگر شخصی عمداً یا سهواً پا روی حقم بگذارد، تکلیفم چیست؟ می‌دانم که در ابتدا عصبانی خواهم شد. بیشتر اوقات به درگیری ختم می‌شد و روزها و هفته‌ها سر این موضوع عذاب می‌کشیدم. اصول خودیاری به من برنامه متذکر می‌شود که خشم و کینه‌جویی برای من خطرناک است. به‌این دلیل که خشم و عصبانیت می‌تواند ریشه دوانده و وجودم را از رنجش و نفرت و انتقام اکنده کند. دقیقاً همین مسئله توانایی دارد من را نابود نماید. امروز در برنامه‌ی خودیاری برای من جایی برای رنجش و خشم مداوم وجود ندارد. گاهی در طی روز بعضی عوامل و شرایط موجب رنجش من می‌شود. آیا من در زمانی که دچار رنجش و خشم و انتقام‌جویی هستم، قادر به کنترل افکار و رفتارم به‌گونه‌ای هستم، که به خودم و دیگران آسیب نرسانم؟ کنترل کردن خشم از بهترین روش بهبودی بوده و به نفع خود و دیگران خواهد بود. خشمگین بودن از دیگران باعث کدورت دل شده و این مسئله باعث می‌شود، ارتباط معنوی من با نیروی‌برتر خدشه‌دار شده و خودم از همه بیشتر صدمه ببینم. من سال‌ها با کینه و رنجش خودم را بی‌چاره کرده بودم.
عصبانیت امری طبیعی است، واکنش خیر!
26 اردیبهشت
امروز عکس‌العمل مناسب من در مقابل عوامل آزار دهنده که مرا دچار رنجش، خشم و نفرت کرده است، مهم‌ترین بخش اصول خودیاری در بهبودی من است. این را می‌دانم که من بیمارم و در دست افکار بیمارگونه اسیرم. به‌راحتی تحت تأثیر قرار می‌گیرم، روحیه‌ی مداخله‌گرانه‌ای دارم، تابع احساسات جابه جایم هستم، در شرایط دشوار قدرت تصمیم‌گیری ندارم. دوستان با تجربه گروه می‌گویند که در چنین شرایط سکوت به موقع خود کمک مؤثری می‌کند، تا شرایط را بهتر کنم. با علم به این‌که تأثیر من روی افراد و شرایط بسیار ناچیز و حتی هیچ است، در حالی‌که کنترل کننده‌ی اصلی در همه حال خداوند قادر و متعال است. امروز می‌دانم که بردباری در مقابل عکس‌العمل‌های نسنجیده دیگران بهترین عمل ممکن است. تا اینکه از کوره در رفته و شرایط را سخت‌تر کنم. آیا می‌توانم به جای جنگ و دعوا و تلافی کردن، موقعیت را ترک کنم، یا خودم را به‌کارهای عادی مشغول کنم؟ که در زمان مناسب به مسئله رسیدگی و یا نسبت به رفع مشکلات اقدام کنم. خداوندا: مرا به خودم وامگذار، زیرا نمی‌توانم جلوی خودم را در مواقع حساس و لحظاتی که فکر می‌کنم حق با من است را بگیرم.
بردباری کن، به فکر تلافی نباش!
27 اردیبهشت
امروز می‌دانم که من قادر نیستم دیگران را نصیحت کنم، بلکه سرزنش می‌کنم. بدون اینکه خودم از عوارض و مسائل جانبی آن در امان باشم، وقتی برای رنجش، عصبانیت و خشم خودم دلایل منطقی دارم. ناچارم به خاطر نقش آدم‌های عصبی و خشمگین نقش بازی کنم و روزگار خودم را خراب کنم. زندگی آشفته‌ی گذشته‌ی من دلیل روشنی برای اثبات ادعایم می‌باشد. امروز آموخته‌ام که بهبودی من در رأس قرار دارد و نباید به خود و دیگران صدمه بزنم. آیا در هنگام انتقال خشم و کینه و داشتن رنجش می‌توانم صدای خداوند را که در درونم مرا به صلح و آرامش دعوت می‌کند، را بشنوم؟ آیا وقتی خشم و نفرت وجودم را تصرف کرده‌ است، قادر هستم دست از فحاشی و نبست‌های بد به دیگران دادن بردارم؟ خداوندا: مرا یاری بده تا با نقاط ضعف، نواقص و معایب دیگران کاری نداشته باشم و به آنها به دیده‌ی احترام نگاه کنم. خداوندا: بهترین و مناسب‌ترین راه و روش برای پذیرش افکار و رفتارهای افراد را به من عطافرما. من می‌دانم که من بیماریی دارم که فقط و فقط روی نقطه ضعف و نواقص و اعمال خلاف دیگران زوم شده و آنها را بزرگنمایی می‌کند.
شخصیت بی‌عیب فقط خداوند است!

28 اردیبهشت
امروز به‌خاطر می‌آورم که تحت‌شرایط بد و نداشتن تحمل جنبه‌ی مثبت، منفی، شادی‌ها، غم‌ها، در عالم بی‌تفاوتی و نوع شرایط دیگر احساسات خود را با روشن کردن سیگار و نوشیدنی الکل‌دار سعی در بهبود شرایط و تحمل آنها نشان می‌دادم. شاید به‌نظر بعضی‌ها، پُرکردن خلأ‌های درونی را با لیوانی مشروب یا سری تریاک و یا چند میلی تزریق و چاقیدن سیگاری در ابتدای کار توجیه‌پذیر بود، ولی وقتی وابستگی‌ها شدیدتر شد و زندگیمو به آشفتگی کشید و به خودم و دیگران آسیب رساندم. دیگر توجیه کردن اشتباه بود، چون معتاد شده بودم. آیا این اشتباه که من معتاد نمی‌شوم را به خودم قبولانده بودم؟ آیا اشتباه بزرگ‌تری که به من گفتند حالا که معتاد شده‌ای تو نمی‌توانی ترک کنی، را به یاد دارم؟ حالا چه اتفاقی افتاده است، که وابستگی‌های مرگبار دست از سرم برداشته و من احساس آرامش و آزادی می‌کنم؟ آیا این دلایل کافی برای حضور مستمر خداوند در کنارم و وجودم نیست؟ به خاطر رهایی از هوای‌نفس و آزادی و نجات از دست عادت و وابستگی و هم‌وابستگی‌ها خالق مهربانم را سپاس می‌گویم. من برای تمام تغییرات و رُشدم در برنامه شکرگزارم.
با آرامش، حضور خداوند را درک کن!

29 اردیبهشت
امروز واقف هستم که چه هدفی دارم و چگونه آدمی هستم. تکلیف خودم را در این مسیر جدید می‌دانم و آنرا فراموش نخواهم کرد. دیگر اجازه نمی‌دهم کسی از من سوءاستفاده کند. به لطف خدا قدرت نه گفتن را پیدا کرده‌ام. اسیر افکار و رفتارناسالم کسی نیستم. می‌دانم که دوستانی دارم که مرا به‌خاطر خودم دوست‌دارند. حاضرند در شرایط دشوار مرا یاری کنند. به این باور رسیده‌ام که سرانجام خوبی‌ها بر بدی و زشتی‌ها غالب می‌شوند. عشق بین ما جلوه خاص خودش را پیدا خواهد کرد. آیا خودم برای پیشرفت در برنامه تلاش می‌کنم؟ آیا هنوز از شخصیت پنهان در درونم وحشت دارم؟ امروز از پروردگار توانا برای انجام اصول خودیاری تمنا دارم که به من یاری دهد، تا در مواقع خاص دست از منافع شخصی و خودخواهی بردارم. می‌دانم که نقاط منفی و نواقصم در وجودم توانایی دارند، مرا به دنیای دردناک تنهایی‌ها سوق دهند. می‌دانم خداوند با رهاندن من از عادت و وابستگی و هم‌وابستگی‌ها مرا از زندگی آشفته و نابودگر گذشته به شرایط کنونی و امیدوار کننده هدایت کرده است. من با کمی دقت و روشن بینی در جلسات کسانی را خواهم دید که از عمق جهنم نجات پیدا کرده و به زندگی برگشته‌اند.
دریچه‌ی قلبت و افکارت را باز بگذار!
30 اردیبهشت
با گشودن دریچه‌ی دل، حقایق بیشتری برایم نمایان می‌شوند. همزمان با به‌دست آوردن آزادی فردی از دست عادت‌های ناسالم و وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌ها، قدرت اداره‌ی یک زندگی آرام و لذت‌بخش را کسب کرده‌ام. اکنون در اثر کسب آرامش مقداری قدرت تفکر پیدا کرده و کمتر در تخیل و توهم هستم. موفق شده‌ام چیزهایی که تاکنون برایم غیرقابل فهم و درک بوده است را بهتر درک کنم. امروز می‌دانم دشمنی زیرک در وجودم مخفی شده است، که به اشکال گوناگون مانند: ترس، رنجش، کینه، انتقام، عیب‌جویی، بدگمانی، بلاتکلیفی و....ظاهر می‌شود و مرا دچار دردسر می‌کند. آیا امروز می‌دانم که دوست‌داشتنی هستم؟ آیا به اطراف خود نگاه می‌کنم که با احساس شیرین آزادی و رهایی همه چیز را دوست داشته باشم؟ آیا فهمیده‌ام بیماری من توانایی دارد مانند یک هنرپیشه هر از گاهی مرا در نقشی و به چهره‌های مختلف وادار به بازی کند؟ امروز آماده‌ام که خداوند مرا در دنیای زیبای دوست داشتن‌ها قرار دهد. امروز خودم را، خداوند را و همه را دوست‌دارم. از آنجایی که کمتر تحت اسارت هوای‌نفسم هستم و قدرت تصمیم‌گیری و حق انتخاب پیدا کرده‌ام. احساس شیرینی دارم و برای هر لحظه و هرروزم شاکر خداوند هستم.
جمله‌ی دوستت‌دارم را فراموش نکن!
31 اردیبهشت
گاهی احساس می‌کنم انرژیم را بابت افکار، وقایع و موقعیت‌هایی صرف کنم که حتی ارزش مقداری وقت و ارزش گذاشتن را هم ندارند. آیا اتلاف انرژی و وقت گذاشتن درباره‌ی افکار و رفتار کسی که هیچ ربطی به من ندارد، بهانه‌ای جهت فرار از واقعیت‌های افکاری و رفتاری و زندگی خودم نیست؟ آیا می‌توانم با کنترل احساسات و افکار و رفتارم بابت هر اتفاقی سناریو نسازم و فقط مقداری انرژی را صرف کنم که ارزش آن را داشته باشد؟ خداوندا: کمکم کن تا مسائل را روشن‌تر ببینم تا همه چیز راهمانطور که است بپذیرم! آیا هنوز هم وحشت از رویارویی با مشکلات زندگیم باعث می‌شود، زندگی دیگران را زیر ذره‌بین بگیرم تا مشکلات خودم را گم کنم؟ آنچه مهم است این‌که من با دنیایی مشکلات و مسائل لاینحل برای عادتهای ناسالم دوران کودکی که از سرم نیفتاده و تبدیل به وابستگی و هم‌وابستگی‌های زار دهنده شده است، وارد برنامه شده‌ام که خودم را از زیر بار سنگین آنها خلاص کنم. به شرطی که در این مقطع هم مسئولیت و سرپرستی دیگران را با افکار و گفتار و رفتارهای مداخله‌گرانه خودم را در آتش بیماری آنها نیندازم و فقط عهده دارم بهبودی خودم باشم و وقتی از من کمک خواسته شد، کمک کنم.
قضاوت نکن!