انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: یک جمله یا شعر یا داستان در مورد رحمت خدا بگو
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
باران رحمت خدا همیشه می بارد....
ایکاش هیچ کس کاسه اش را برعکس نگرفته باشد...!
به چه نیازمندم؟بزرگترین نیاز من خداوند است.
بادا که به خدا تکیه کنم ،از خدا الهام یابم از عشق «او» سرمست گردم و توسط «او» هدایت شوم.
خداوند در درون من است ،کافی ست به درون روم و به ندای الهام گر و رهنمودش گوش فرا دهم.بگذارم نیرویش را در هر یاخته ی وجودم جاری سازد.
سنت ترزا میخواست یتیمخانه ای بسازد ، در حالی که فقط سه شلینگ داشت . او به کسانیکه مسخره اش میکردند گفت : " با با سه شلینگ ، ترزا نمیتواند هیچکاری بکند . اما هیچ کاری نیست که خداوند نتواند با آن سه شلینگ انجام دهد . "
به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم…
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج ۴۰ درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگ هایم رامسدود کرده بود …و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.براثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم …
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم !
خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم:
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم.
قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم.
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم.
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم…



افرادی که روزانه زمانی را به تفکر در مورد نعمت هایی که خداوند به آنها عطا کرده (مثل سلامتی، دوستان، خانواده، آزادی، تحصیلات و...) اختصاص می دهند، بسیار شاد و سرحال اند.
پس همواره شکرگزار نعمت هایی باشیم که خداوند به ما عطا کرده است.




.
.





"خداوندا، آنچه را که بیش از آنچه قدرت انجامش را داشته باشم، آرزویش را دارم، به من عطا کن."






.
خدا را گفتم
بیا جهان را قسمت کنیم :
آسمان برای من ابرهایش برای تو
دریا برای من موج هایش برای تو
ماه برای من خورشید برای تو

خدا خندید و گفت :
تو بندگی کن و انسان باش همه دنیا برای تو …..
من هم برای تو
در انتهای شب نگرانی هایت را به خدا بسپار ....!
و آسوده بخواب که خدا بیدار است
و به یاد داشته باش که گاهی سختی ها ،
موهبت های الهی اند...................................!
"زیرا انسان پشت درهای بسته به فکر ساختن کلید می افتد"
جغد به خدا گفت : 
آدم هایت من و آوازهایم را دوست ندارند...
و خدا گفت : 
آوازهای تو بوی دل کندن میدهند 
و آدم ها عاشق دل بستن اند..
دل بستن به هر چیز کوچک و بزرگ..
تو مرغ تماشا و اندیشه ای !! 
و آنکه می بیند و می اندیشد به هیچ چیز دل نمیبندد ..
دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست ..
اما تو بخوان و همیشه بخوان که 
آواز تو "حقیقت" است 
و طعم " حقیقت" ....."بسیار تلخ"
به یکدیگر مهر بورزید،اما از مهر بند مسازید
بگذارید که مهر دریای مواجی باشد در میان دو ساحل روههای شما.
جام یکدیگر را پر کنید،اما از یک جام ننوشید.
از نان خود به
 یکدیگر بدهید،اما از یک گرده نان مخورید،
دل خود را به یکدیگر بدهید،اما نه برای نگهداری.
زیرا که تنها دست زندگی می تواند دل هایتان را نگه دارد
صفحه‌ها: 1 2 3