انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 12-آیا برداشتن این قدم برای شما مشکل است؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
آیا برداشتن این قدم برای شما مشکل است؟
ما هميشه ترس از تغيير داريم واز راههايي كه برايمان غريبه ونا آشنا هستند مي ترسيم و در زندگي هر چيزي را آنقدر بالا وبزرگ مي كنيم كه دست خودمان هم به آن نمي رسد.براي ما كه يك عمر نه ايماني نه باوري نه اعتمادي بودوبخاطر ترسهايمان نسبت به همه چيز وهمه كس بدبين، شكاكانه رفتار مي كرديم دست برداشتن از زندگي گذشته كمي مشكل است .در زمان گذشته ما براي تهيه مواد مخدر يا مواد مصرفيمان باسماجت كردن به هدف خود مي رسيديم.امروز هم براي ارتباط با خداوند وبرداشت قدم سوم نياز است به همان شكل رفتار كنيم .حال با اينكه مي دانيم فقط قسمت اول قدم اول را وآن هم بصورت نصبي مي توان كار كرد روي قدمها به صورت تجربي وبه مرور زمان به كار مي افتد.اما ما دست از تلاش وكوشش بر نمي داريم سعي مي كنيم در مشاركت با ديگران يا مشاركت در انجمن يا خانواده محل كار ودركل در تمامي ارتباط هايمان با دنياي اطراف كنترل نكنيم سرزنش وكنجكاوي نكنيم تا بتوانيم در اين قدم زندگي كنيم ودر ارسال پيام به ديگران موفق باشيم .به نيازهايمان توجه كنيم وبه مرور بياموزيم كه هر جا كه نياز بيشتري به ما دارنددر همان مكان قرار بگيريم .با كاركردن قدم سوم متوجه مي شويم حتي حضور فيزيكي ما در جايي احساس آرامش را به ارمغان مي آورد با زبان برنامه صحبت مي كنيم وبا صحبتهايمان ديگران را مورد انتقاد قرار نمي دهيم.
در اوایل مشکل بود زیرا کاری که تا کنون انجام نداده بودم میبایست میکردم و ترس داشتم ولی اکنون نه
بله! به خاطر احساس گناهی که دارم ، هنوز هم نمیتوانم ارتباط درستی با نیروی برترم داشته باشم!

در گذشته گاهی اوقات نماز میخواندم یا دعا میکردم ... اما اینها بیشتر به خاطر ترس از حرف مردم و یا سوء استفاده از آن ، برای رسیدن به خواسته هایم بود! نمیخواستم آنها فکر کنند ، آدم بی دین و کافری هستم! قصد واقعی من از این کارها ارتباط با خدا نبود! می خواستم مردم مرا بپذیرند و قبول داشته باشند! حالا هم که در انجمن هستم و نگرشم تقریبا عوض شده ترس از پذیرفته نشدن توسط خدا آزارم میدهد!

عدم اعتماد کافی به خدا ( نیروی برتر ) باعث میشود نتوانم ارتباط محکمی با او برقرار کنم . البته ناامید نیستم . میدانم اعتماد به نیروی برتر یک پروسه است و یک شبه اتفاق نمی افتد! دوست دارم با استفاده از اصول روحانی نهفته در قدمها این اعتماد را بیشتر کنم ، اما برخی از نواقصم این اجازه را به من نمیدهد! به همین دلیل فعلا بین بیماری و سپردن اراده و زندگیم به نیروی برتر گیر کرده ام!
وقتی هرانسانی ازهرلحاظ درحال تغییراست این مقاومت چه کم وچه زیاد دراو ایجادمیشود.ومن هم ازاین قاعده مستثنی نیستم.
کارهای گذشته من همیشه از سر اجبار بوده و رفتارهایم اجباری و احساسات وحس لذت طلبی من را مجبور به خیلی از کارها می کرد .و به علت عدم شناخت کافی و درست از نیروی برترم ترس دارم .انسانم و انسان از ناشناخته ها همیشه می ترسد و یکی هم ترس از تغییر است که دست در دست هم داده اند که مانع ارتباط من با خداوند شود .به علت بد معرفی کردن خداوند از کودکی به من باعث ترس شدیدی از خداوند در وجود من شده بود .وهمیشه بر این باور بود که خداوند با من دیگر کاری ندارد و فراموش کرده به خاطر رفتارهای بدم که داشته ام .هیچ گاه صفات خداوند را که بسیار مهربان ستار توانا و مخلوقات خود را در حد بی نهایت دوست دارد را من نمی دانستم و همین باعث شده بود که فاصله های ما زیاد شود