انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: کتابخوانی قدم دوم (شیشه)
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
قدم دوّم:
ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر میتواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.
اکثر ما معتادان سعی زیادی می‌کردیم که مصرف‌مان را کنترل کنیم. با ترک کردن چند روزه و چند هفته، جایگزین کردن این مواد با مواد دیگر و یا با کپسول و شربت و قرص و گذاشتن اصول مصرفی جدید با روش کنترل شده و یا تهیه‌ی معجونی برای ترک خودمان می‌خواستیم زندگی معتادگونه خود را سروسامان دهیم. شاید اکثر مواقع برای یک مدت کوتاه اینکارها و شگردهای من درآوردی جواب می‌داد. امّا نه راهی برای همیشه، برای اینکه ما تمام مشکلات را در ماهیت مواد و چگونگی مصرف می‌دیدیم، سعی می‌کردیم فقط مصرف‌مان را کنترل کنیم، مثلاً: می‌خواستم برای خودمان یک برنامه مرتب با کنترل مواد داشته باشیم، فکر می‌کردیم به این ترتیب معتاد نخواهیم شد، به خودمان قول می‌دادیم که فقط آخر هفته مصرف می‌کنم، فقط وقتی به محل خوش آب و هوایی می‌رفتیم مصرف کنیم، یا فقط مشروب می‌خورم. یا اصلاً مواد مصرف نمی‌کنم، فقط شربت و قرص مسکن و آرام بخش استفاده می‌کنم. معمولاً موقع خماری و نشئگی کارهای خطرناکی می‌کردیم، مثلاً: مثل دیوانه‌ها رانندگی می‌کردیم، با سیگار روشن وارد جایگاه پمپ بنزین می‌شدیم، یا موقع کشیدن سیگار در رختخواب، آتش سوزی راه می‌انداختیم، کارهای خطرناکی انجام می‌دادیم که هیچ ارتباطی به ما نداشت، با کوچکترین مسئله‌ای دعوا و درگیری راه می‌انداختیم، موقع خماری برای تهیه کردن مقداری مواد مانند گدایان به این و آن التماس می‌کردیم، درعده‌ای از ما مصرف مواد مخدر باعث گردید تا مقدار زیادی از مال و اموال و دارایی خود و خانواده را به باد فنا دادیم. به خاطر اعتیاد و مصرف امتیازات و شغل‌های زیادی را از دست دادیم. ما فشار و استرس‌های شدیدی براعضای خانواده خود وارد آوردیم. با عدم تعادل و عدم توانایی در رعایت اعتدال، یکی دیگر از مشخصات بارز معتادان این است، که از زمان کودکی اگر به چیزی گیر دهند و بیش از حد تلاش می‌کنند که به مراد و منظور خودشان برسند، وقتی چنین نشود از آن دلسرد شده اصلاً آن را انجام نمی‌دهند، اعمالشان را به صورت تفریطی و افراطی انجام می‌دهند، اگر شروع به کتابخوانی کنند، همان روزه یک رمان را تمام می‌کنند، اگر موسیقی گوش کنند، تمام اوقات خود را به موسیقی صرف می‌کنند، یا یک آهنگ را صدها بار گوش می‌کنند. اگر با فردی دوستی کنند، بیش از حد به او بهاء داده و برای خودشان یک هم‌وابسته‌ی متقابل درست می‌کنند و پس از مدتی که تاریخ مصرفش تمام شد، کلاً و کاملاً او را کنار می‌گذارند و اصلاً سراغی هم از او نمی‌گیرند. این حالت تفریطی و افراطی به مرور به الگوی فکری و رفتاری و لذت جویی و فرار از مشکلات، در زندگی معتادان جای خاصی به خودش اختصاص می‌دهد و زیر بنای افکار و رفتارهای ناسالم اجباری و از بی‌اختیاری معتادان در مصرف مواد مخدر و نهایتاً عود و رشد بیماری اعتیاد را در آنها تشکیل می‌دهد. مشکلات معتادان در یک چیز یا یک بخش خلاصه نمی‌شود، بلکه بیماری اعتیاد بر تمامی جوانب زندگی، احساسات، عواطف، جسم و روح و معنویت و قضاوت آنها تاثیر مستقیم خواهد داشت. به عنوان افراد معتاد، مستعد این هستیم که می‌خواهیم همه اتفاقات و حتی بهبودی به یکباره اتفاق بیافتد. امّا مهم است، همیشه بخاطر داشته باشیم، که برای هیچ یک از معتادان در حال بهبودی به این شکل نبوده که یک‌باره، در یک روز، یا صبح از خواب بیدار شویم و به خود اجبار کرده باشیم، که نیروی برتر از ما، سلامت عقل را به ما بازگردانده است. ما بمرور و آهسته آهسته و در طول یک دوران که ممکن است برای هرکدام از ما فرق دارد، به این باور می‌رسیم.
از شاخصه‌های حضور خداوند در زندگی ما، می‌شود ادعا کرد که نمی‌توان با منطق توضیح داد که چطور شد یک باره آن همه‌ی اشتهای شدید و اجبار به مصرف مواد مخدّر در ما بود، از بین رفت. به علاوه مگر عیناً همین معجزه برای بسیاری دیگر از ما به وقوع نپیوسته است؟
ما امیدوار هستیم که زندگی کردن به گونه‌ای دیگر که از بهبودی سلامتی باشد، برای همه ما نیز میسر است و همین امیدواری را با خود خواهیم داشت و به تازه واردان بشارت خواهیم داد، قدم دوّم ایمان را در ما برای امکان بهبود یافتن را به همراه دارد. اینکه در کنار خودمان با چشمان خود شاهد هستیم، معتادان دیگری هم هستند می‌توانند، پاک بمانند و برای ما ثابت کننده‌ترین دلیل بر وجود نیروی برتر از خود و حمایتش از ما می‌باشد در ضمن متوجه می‌شویم که معتادان عصیانگر و طغیانگر چطور پذیرا و متحمل یکدیگر می‌باشند و می‌بینیم که چقدر مرتب در جلسات شرکت می‌کنند و عده‌ای هم هستند که پاکی‌های طولانی خود را جشن می‌گیرند، که اصلاً به فکر ما نمی‌رسد که یک معتاد بتواند برای چنین مدتی پاک و دور از مواد مخدّر بماند. وقتی می‌بینیم که معتادان دیگر به کمک و معجزه نیروی‌برتر زندگی جدیدی پیدا کرده‌اند و از مواد مخدّر و سایر داروها و الکل و نیکوتین دوری می‌کنند، به این باور می‌رسیم که بهبودی با کمک نیروی‌برتر برای ما نیز امکان پذیر است، برای خیلی از ما همین که امروز هیچگونه ماده‌ی مخدری مصرف نمی‌کنیم. با آن همه میل شدید و اشتها برای مصرف مواد در گذشته، خود نشانگر کمک و حمایت نیروی‌برتر می‌باشد. در این قدم می‌توان با رعایت اصول خودیاری و گوش فرا دادن و عملکرد و گفته‌های راهنما و حضور مرتب و خدمت در جلسات اشاره کرد. همچنین مشورت کردن، خود محور نبودن، به مشورت‌ها عمل کردن است. قدم دوّم می‌گوید که دردکشیدن و اعمال جنون آمیز انجام دادن و مُردن با اعتیاد و آن افکار و رفتارهایی که زندگی می‌کردیم، دیگر لزومی ندارد، ما می‌توانیم از شر همه‌ی آنها خلاص شویم و به وقتش از طریق آشنایی با سه قدم و انتقال آن یاد می‌گیریم که کاملاً از آنها نجات پیدا کرده و بدون آنها زندگی کنیم. روشن بینی که ما برای بار اول تجربه می‌کنیم، درک این مسئله است، که هرگز به تنهایی نمی‌توانیم بهبود یابیم، ما مانند نوزادان به کمک احتیاج داریم که بتوانیم بلند شویم، با ایمان به این مسئله که در گروه آواز رهایی کمک برای ما وجود دارد، امیدواری ما به حضور خداوند تداوم پیدا می‌کند. رسیدن به درک این مسئله که بهبودی امکان پذیر است. باورهای غلط گذشته که فکر می‌کردیم اعتیاد تا گورستان ما را همراهی می‌کند، از بین خواهد رفت، خصوصاً دیگر کارهای خود را با مشورت کردن، کمک گرفتن از راهنما و سایر معتادان در حال بهبودی و حضور مرتب و موثر در جلسات و مشارکت و خدمت کردن، اینها نمونه‌های بارزی از روشن بینی و بازگشت سلامتی عقل در ما هستند. به این دلیل که با گذشت زمان و طول پاکی درک ما از سلامت عقل کاملتر از گذشته می‌شود و رُشد عقلانی و تغییرات رفتاری در ما بیشتر دیده می‌شود. این خیلی اهمیت دارد که در همان حال که در بهبودی رُشد پیدا می‌کنیم، بمرور درک ما از داشتن سلامت عقل نیز رُشد پیدا می‌کند، پس عجله نکنیم چون به زمان احتیاج داریم و می‌توان چنین گفت که برگشت سلامتی عقل یک فرایند است. شاید فکر کنیم که ما دیگر هرگز عصبانی و خشمگین نخواهیم شد، یا اینکه به محض کار کردن این قدمها رفتارمان کامل و بی‌عیب و نقص خواهد شد و دیگر با وسوسه و طغیانگری فکری و یا عدم تعادل در رفتارها و زندگی هیچ مشکلی نخواهیم داشت، ممکن است این افکار کمی زیاد از حد و افراطی به نظر آیند، امّا اگر از رُشد شخصی‌مان در بهبودی ناراضی هستیم، یا اینکه از مدت طولانی که نیاز است تا سلامت عقل به ما باز گردد دلخور هستیم. احتمالاً می‌توانیم چند حالت را در خود تشخیص دهیم، اکثر دوستان قدیمی می‌گویند: ما دریافتیم که دست از انتظارات و توقعات خود در مورد پیشرفت بهبودی‌مان برداریم، تا حد زیادی به آرامش دست پیدا خواهیم کرد. از زمان قطع مصرف تا به امروز زمانی است از پاکی‌مان می‌گذرد، زندگی‌مان دستخوش تغییرات اساسی شده است، مصرف نکردن مواد مخدّر با تغییرات ظاهری و آرامش درونی همگی نشانگر یک زندگی متفاوت با گذشته است و کارکردن اصول خودیاری قدمها تغییرات بیشتری را به همراه خواهد داشت. این چند ماه و هفته و روز در پاکی ماندن برایمان مثل معجزه است، امّا امروز که مدت‌هاست از پاکی‌مان می‌گذرد و برای این موهبت دعا می‌کنیم، پایه و اساس موفقیت برای ما فقط برای امروز است، اقرار به اینکه یک تنه توانایی پاک ماندن را نداریم و درخواست کمک از اعضای گروه و رعایت اصول قدم‌های خودیاری و کمک از راهنما و نیروی‌برتر از خود همگی باعث رُشد ایمان ما به برنامه و حمایت نیروی‌برتر می‌شود. در اصول فقط برای امروز معتقدیم و تجربیات گذشته ما به عنوان معتادان مصرف کننده نشان می‌دهد و به ما آموخته شده بود، که رفقای ما قابل اعتماد و اطمینان نیستند و مهم‌تر از همه اینکه ما به خودمان هم اعتماد نداشتیم، همین عدم اعتماد به دیگران و خود بزرگترین ترس‌ها را در سر راه اعتماد کردن می‌باشد. فقط برای امروز برای ما اعتماد یک روزه فراهم می‌کند، برای برخی از ما اوّلین چیزی که می‌توانیم به آن اعتماد کنیم، صحبت‌های سایر اعضاء در جلسات است، که حقیقت و ماهیت بیماری‌مان را در مشارکت و صحبت‌های آنها احساس خواهیم کرد. پیدا کردن فرد قابل اعتماد، درخواست کمک کردن از آنها را آسانتر می‌کند. وقتی اطمینان ما به رازداری آنها بیشتر می‌شود، ما هم یاد می‌گیریم با رازداری اسرار دیگران به خودمان هم اعتماد پیدا کنیم و ترس‌هایمان کمتر و کمرنگ‌تر از گذشته می‌شود. با فکر و تدبیر تصمیم گرفتن و کارهایمان را انجام دادن اعتماد به نفس‌مان را بیشتر می‌کند، به اجرا گذاشتن اصول معنوی خودیاری با مشورت کردن و اصرار نکردن بر کارهای اشتباه گذشته. رعایت اصول معنوی خودیاری با صداقت، روشن بینی و تمایل وگوش دادن به گفته‌های راهنما و دوستان بهبودی، تقریباً در مسیر کارها باور داریم دیگر بیماری اعتیادمان بر سر این کارها مانع ایجاد نخواهد کرد، اکنون با خدمت کردن در جلسات، جلسه رفتن و مشارکت کردن، پیام‌دادن به تازه واردان و قدم کارکردن توانسته‌ایم بیماری خود را در جایگاهی غیر فعال کنیم، امّا همیشه این چنین نیست، بیماری ما مانند گرگ کمین گرفته منتظر ماست که از گله جدا افتاده و ما را شکار میکند! با ورود به برنامه ابتدا ما دریچه افکارمان را باز می‌گذاریم و با روشن بینی سعی می‌کنیم چیزهای تازه‌ای را که آموخته‌ایم آزمایش کنیم و آن‌هایی که به دردمان می‌خورد را اجرا کنیم و بقیه را دور بی‌اندازیم، با ابزارهای جدید توقعات و انتظارات خود را بهتر از گذشته لمس کرده و با مشورت کردن و احساسی و سریع رفتار نکردن بزرگترین اساس برگشت سلامتی عقل در ما می‌باشد. در قدم یک آموختیم تسلیم شدن به اصول معنوی خودیاری اساس لازم برای بهبودی است، تسلیم سرآغاز همان چیزهایی بود که زندگی ما را از لجنزار اعتیاد بیرون کشید و ما را نجات داد، اقرار به معتاد بودن و عاجز بودن و ناتوانی فردی خود در مقابله با کنترل و درمان بیماری اعتیاد، مسیر بهبودیمان را هموار ساخت و نداشتن سلامتی عقل و امیدواری به نیروی برتر از خود، ایمان ما را تبدیل به روشن‌بینی و امیدواری کرد و تمامی اینها دانش و تجربه‌ای بود، که در قدم دوّم کسب کردیم و برای کار کردن قدم سوم آماده شدیم. دیگر می‌دانیم که بیماری در ما باعث نداشتن تعادل در تصمیم گیری و رفتار و گفتار با شاخصه، خود خواهی و خودمحوری و بدون مشورت کاری را انجام دادن و سریعاً عصبانی شدن و.... (نداشتن سلامت عقل) به ما می‌گوید که چیزهایی خارج از خودمان است که می‌تواند، حال ما را خوب و کامل کند و مشکلاتمان را حل نماید. مثلاً: افکار و رفتارهای ناسالمی مثل مصرف مواد مخدر و روانگردانها، قماربازی و شرط بستن، پُرخوری، کارهای هیجانی و زیاده در روابط جنسی یا چیزهای دیگری که فکر مخرب‌مان به ما دیکته می‌کند. بزرگترین اعمال برای روند ایمان‌آوری حس اعتماد می‌باشد که اعتماد به جلسات اصول بهبودی و راهنما از بزرگترین نعمت و اعمالی است، که در این فرایند می‌توانیم داشته و انجام دهیم!