انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 13-از نظر شما مفهوم تصمیم گیری قدم سوم چیست؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
از نظر شما مفهوم تصمیم گیری قدم سوم چیست؟
در زمان گذشته ما هيچ تصميمي را خودمان نمي گرفتيم در واقع ما تحت تاثير رفتار گفتار و افكار ديگران زندگي مي كرديم ما قدرتي براي تصميم گيري نداشتيم در گذشته برخي از كارهاي ما از روي ترس بود مثل ورزش كردن وبعضي ازكارهارا مجبور بوديم انجام دهيم مثل كاركردن ودر تمامي زندگي ما بيماري ما تصميم مي گرفت .هميشه در ذهنمان عكس عملي صورت مي گرفت كه فقط در راستاي تاييد وتوجه ديگران حركت مي كرديم با اين آشنايي كه از خودمان پيدا كرديم آيا باز هم مصمم هستيم كه خودمان مي توانيم از پس تمامي كارهايمان بر بياييم يا اينكه سعي مي كنيم تسليم اصول شويم.ما متوجه شديم كه قدرت تصميم گيري را از دست داده ايم وآن قدرت از دست رفته را مي توانيم در زندگي جديدمان وبا برنامه به دست بياوريم وبراي اولين بار بدونه توجه به ديگران خودمان براي خودمان تصميم بگيريم واين تصميم را در زندگي از مرحله ذهنيت به مرحله اجرا وعمل بگذاريم ما بايد در نظر داشته با شيم كه اين تصميم حياتي ترين تصميم زندگي ما است كه ما در زندگي وبهبوديمان براي خودمان مي گيريم.مشوق ما در به اجرا گذاشتن اين تصميم ايمان حاصله از برداشت دو قدم قبلي است. امروز هر گاه احساس كرديم كه آماده گرفتن اين تصميم شده ايم با راهنايمان صحبت مي كنيم وبر روي قدمهاي بعدي كار مي كنيم.با توجه به اعضاء مشاركت مي كنيم تا جايي كه بتوانيم از اين منابع كسب بينش ودانش وتجربه كنيم اما در نهايت اين تصميم رابراي زندگي خودمان انجام مي دهيم .وبايد توجه داشته باشيم كه اين تصميم به صورتي است كه براي به اجرا گذاشتن آن به عقل ومنطق نمي توان اتكا كرددر حقيقت اين انتخابي است كه از قلبمان آرزوهايمان واحساساتمان سر چشمه گرفته است كه در آنجا هم منطق چندان استفاده اي ندارد. كاركردن قدم سوم با يك راهنما باعث خواهد شد كه ما احساس كنيم اين تصميم قسمتي از وجودما شده است ودر درون ماست وبه همان شكل كه ما در درك از خداوند آزاد هستيم وحق داريم كه هر نوع برداشت ودركي از نيروي برتر داشته باشيم در اجرا گذاشتن اين تصميم نيز آزاد هستيم .در قدم سوم ما با تصميم گرفتن كه اراده وزندگي خود را به مراقبت خداوند بسپاريم اگر در اين تصميم صادق باشيم تغييرات مثبتي در زندگي خود خواهيم ديد .؟
برداشتن هر قدمی در ابتدا یرای من مشکل به نظر می امد چون من همیشه از ناشناخته ها ترس دارم.من با کلمه خدا مشکلی نداشتم اما من سالها عادت داشتم خودم زندگیم را بدست بگیرم و همیشه فکر میکردم خودم باید مدیر و کارگردان و .... باشم.و مدام شکست میخوردم.در نهایت فهمیدم وقتی خداوند کاری برای من انجام داده که خودم قادر به انجامش نبوده ام پس هر چه بر سر من بیاورد بهتر است از کاری که خودم سر خودم میاورم
تصمیم گیری در قدم 3 به معنای شروع اولیه سپردن میباشد
در گذشته به خاطر وجود نقص خودمحوری از مشورت و کمک گرفتن از افراد مطلع دوری میکردم . تصمیمات من همگی از روی ترس و خود خواهی بودند!

در اثر تحولی که با کار کردن قدم یک در من به وجود آمد ، تصور قوی بودن و عقل کل بودنم تبدیل شد به نگاه عاجزانه به خودم ( به قول بچه ها قدم اول کرک و پرم را ریخت ) تمام ادا و اصول های را که روزگاری فکر میکردم به خاطر استثنایی بودنم دارم و به آنها افتخار؟ میکردم ، به نکات منفی شخصیتم تبدیل شد!

عجیب است! من الان میخواهم با استفاده از اصولی تصمیم به سپردن اراده و زندگیم به خدا را بگیرم ، که زمانی آنها را باور نداشتم و مسخره شان میکردم! مثلا صداقت را قبلا مساوی با حماقت میدانستم! همیشه فکر میکردم در این دور و زمانه فقط آدمهای احمق و ساده صداقت دارند... و همیشه هم چوب این صداقتشان را میخورند!؟...(سرشان کلاه میرود) روشن بینی هم نبود چون خودم را کامل؟ میدانستم و عقل کل! مسلم است که اگر روشن بینی نباشد تمایلی هم نخواهد بود! من آن موقع احساس نمیکردم که باید تعقیری در وضعیتم بدهم! به طور کلی ، مثل لاک پشتی بودم که دنیا فقط لاک من بود! هر جا که میرفتم و هر کاری میکردم در قالب خودم بودم ! هیچ وقت فکر نکردم و یا نخواستم که از این قالبم بیرون بیایم!

اولین تصمیم واقعی و جدی من قبل از آمدن به برنامه رقم خورد ( با به کارگیری ناآگاهانه اصول روحانی ) من بدون اینکه دقیقا بدانم به کجا دارم میروم ، داشتم در راه درست قدم برمیداشتم . بعد از این که شروع به کار کردن قدم کردم ، در قدم اول و دوم ترسهایم به مقدار زیادی کمتر شد . در قدم سوم با امیدی که در قدم دوم پیدا کرده بودم ، دنبال نیرویی بودم که تا امروز مرا پاک نگه داشته است! در واقع اولین تصمیم من تصمیم به پاک ماندن بوده ، که با کمک برنامه تا به حال ، در آن موفق بوده ام . اما در قدم سوم میخواهم اولین تصمیم آگاهانه ام را هم بگیرم. این تصمیم سپردن اراده و زندگیم به خداوند است . البته این سپردن هرگز برای من (ما) به طور کامل اتفاق نمی افتد. اما هدف ما رسیدن به نزدیکترین حالت آن است. در قدم سوم در واقع ما میخواهیم تصمیم بگیریم که خدا را وکیل خودمان کنیم ، به عنوان اینکه او بهتر از ما میتواند اراده و زندگیمان را کنترل کند!

در قدم سوم ، ما با همه نواقص شخصیتیمان و کمی هم عشق به نیروی برتر جلو ، می آئیم . دلیل اینکه در متن این قدم کلمه سپردن اول جمله نیامده (و گفته شده تصمیم گرفتیم ) این است که ، ما از این تصمیم گیری نترسیم ! زیرا هر وقت که بخواهیم میتوانیم از تصمیم خود برگردیم! و این با سپردن خیلی فرق دارد!