انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: آشنایی با انجمن شیشه (مت آنفیتامین)
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
مقدمه
سالها قبل که شروع به کارکرد قدمهای خودیاری معتادان کردم، با تاثیرات شگرفی که در بازیافت هویتی و شخصیتی و افکار و رفتارهای خودم دیدم، دوست داشتم خداوند آنقدر توانايي به من مي‌داد كه بتوانم از اين اصول و روش را با سنت و فرهنگ خاص كشور خود، به بیماران وابسته و همدردان و معتادان ديگر كمك نمايم، تا اينكه چنين فرصتي با حمایت معاونت امور اجتماعی و فرهنگی وقت منطقه‌ی 9 و مرکز مددیاری و مشاوره در مرکز انتقال خون میدان آزادی پارک المهدی پيش آمد و برای به دست آوردن تجربیات بيشتر در دانشکده‌ی مددکاری بهزیستی به دریافت مدرک مددیاری موفق شدم، چیزی که باور داشتم تاثیر قدم‌های خودیاری روی ساختار شخصیتی وابسته‌ها و معتادان بود، تا اینکه با معضل جدیدی به نام شیشه مواد مخدری من درآوردی و محرک‌ها بود که معتادانش را دچار توهم و درگیری فکری و تخیل می‌نمود و یک باور عجیب در بین بیماران که توسط عواملی به آن‌ها تلقین شده بود که شیشه و محرک‌ها مواد مخدر نیست و فرد از لحاظ فکری وابستگی پیدا می‌کند و برای عده‌ای هم به عنوان موادی برای ترک هرویین و موادهای سنتی معرفی شده و برای عده‌ای هم به عنوان لاغر کننده بود که معتادانش را در عرض شش ماه چنان بلایی بسرشان می‌آورد که هرویین در عرض پنج سال نمی‌آورد. در آن موقع به‌عنوان مددیار با این اعتیاد عجیب رو به رو شدم و چندین نفر از این معتادان که تمایل به ترک داشتند را تحت پوشش قرار دادم، آنچه که مشخص بود توهم و تخیل بیش از اندازه‌ی این بیماران جای بحث پیدا کرد، با آشنایی و کمک گرفتن از اصول خودياري و معنوي دوازده قدم و شرکت در جلسات زیادی شرکت کردم و با سایر معتادان در جلسات صحبت نمودم و در همان ضمن با افراد تحت پوشش هم شروع به کارکرد اصول خودیاری قدم‌های معتادان که به من و خیلی‌های دیگر کمک کرده بود، نمودم. در همان موقع هم با دیدن واکنش و طرز تفکر این عزیزان متوجه شدم که مشکل اصلی در مغز این همدردان بعنوان توهم و تخیل دیده شد. به یاد خودم در دوران سه سال اولیه افتادم که با مصرف داروهای آمفتامینی در خودم می‌دیدم. چیزی که به من کمک نمود در کنار کارکرد قدم‌ها به مطالعه و نوشتن مقالات مغز کپک زده‌ام که همیشه در تخیل و توهم بود، به سمت تفکر سوق داده شد، البته نمی‌دانستم که این رویه به من کمک خواهد کرد. زندگی در کنار راهنمای عزیزم و صحبت با او و کارکرد قدم‌ها تاثیرش را می‌گذاشت، البته چون من نیکوتینم را هم ترک کرده بودم، این تغییرات و رشد بهتر روی من کار می‌کرد و از طرف دیگر خدمت‌کردن بیشتر از همه کمکم کرد که مقداری توهم و تخیل کمتر از حد آزار دهنده شود. از همین رویه هم برای رهجویان با مطالعه‌ی کتاب‌های بهبودی و طرح سؤالات مختلف و جواب‌های گوناگون در نهایت متوجه شدم که باید روشی را ابداع کرد، که معتادان به شیشه و محرک‌ها بدون اینکه خودشان متوجه باشند، فکرشان را به‌کارگیرند، تمام این سؤالات و جواب‌ها و روش‌های موثر روی آنها را روی سایر معتادان به شیشه امتحان نمودم و در نهایت تمام سؤالات را به صورت یک جزوه در اختیارشان قرار داده و از این روش خارج از اصول دوازده قدم معتادان به نام روش کارکرد سه قدم به چند معتاد دیگر انتقال دادم و نتیجه بسیار رضایت بخش بود، در همان زمان این سه قدم را با راهنمای عزیزم در میان می‌گذاشتم و مورد تشویق و حمایت معنوی وی قرار می‌گرفتم. موضوع سه قدم را با اعضای قديمي زیادی مشورت کردم، بعضي با حرف‌هاي اميدوار كننده من را دلگرم مي‌كردند و عده‌اي هم حركتم را بي‌مورد و ناموفق مي‌دانستند. در كلاس مختلف توجیهی براي مددیاری و مشاوره معتادان و خانواده شركت مي‌نمودم و از خيلي از زوايا و روش با افكار و رفتار معتادان و خانواده آنها تجربه‌ی شخصی و ميداني كسب می‌كردم، نيتم خدمت به خود و همدردانم بود، امّا طبق معمول ترس مزاحم بزرگ زندگيم جلوي حركاتم را گرفته بود، چيزي در درونم مي‌گفت اطلاعاتم برای جواب به سؤالات مختلف کافی نيست، طبق معمول دچار چندگانگی و تنهایی شده بودم، تا اينكه چند كتاب كه نوشته‌ی دوست و راهنمایم بود را خواندم و شروع به كار كردم، ابتدا گروه آواز رهایی را در همان مجموعه راه انداختم و با سفر به چند استان و شهر و شرکت در كمپ‌هاي مختلف که براي ترك فيزيكي با همكاري جمعیت تولد دوباره راه افتاده است، از نزدیک با این معتادان صحبت می‌کردم و روز به روز بیشتر اعتقاد پیدا می‌کردم که باید از روشی استفاده کرد که قدرت تخیل و توهم را در بین معتادان به شیشه و محرک‌ها را کمتر نماید. گاهی از تجربیات آنها در جلسات مشاركتي انجمن خودياري معتادان استفاده می‌کردیم، نهایتاً در يك قالب اجباري و تنها راه موجود که داشتیم با همان امکانات در مرکز مشاوره‌ی پارک المهدی برگذار می‌کردیم و در همان زمان با موافقت و مخالفت دوستان در انجمن معتادان مواجعه می‌شدیم و در اين رابطه تازه واردان اوّلين گروهي بودند كه از عده‌اي متعصب صدمه مي‌ديدند، اين مسئله باعث ريزش خيلي از كساني شد كه توسط اين مركز دوره‌ی پس از ترك فيزيكي خود را گذرانده بودند. چون سؤالات خيلي زياد بود و جوابها هم زیاد بود، براي اين سؤالات و جوابها، فقط جزوات و نشريات و کتاب‌های انجمن خودياري معتادان و کتاب‌های راهنمای عزیزم بود و منابع دیگری برای رسیدن به جواب سوالاتم پيدا نمی‌کردم و پس از نوشتن و چاپ کتاب کراک و شیشه و مورد استقبال قرار گرفتن آن فرصتی برای نوشتن این کتاب و کتاب‌های دیگری پیدا کردم. بعضی از آنها در بين بعضي‌ها به عنوان تحت تاثیر تهاجم فرهنگي محسوب شد و كاملاً محدود شده بودم. از آنجايي که یک منبع و کتابي جامع برای راهنمایی در مورد کارکرد سه قدم وجود نداشت، با کپی از روی جزوات کار خود را با جدیت آغاز کردم، به امید این‌که در اذهان گرفتار معتادان تأثير بگذارد، مجبور شدم تلفيقي از اصول قدمهایی که کار کرده بودم و تجربيات حوزه ميداني عده‌اي از اعضاي قديمي كه نيت كمك كردن داشتند، بهره بگيرم. از همان اوایل شروع به جمع آوری مطالب از نشریات و تجربیات اعضاي قديمي کردم و آن مقداري هم كه بعدها به دست آوردم، به لطف خداوند و دلگرمی راهنمایم شروع به كار كردم. براي نوشتن کتاب وارد عرصه‌ی خدماتي در مورد خدمت كردن به همدردان نمودم. اين شروعي بود براي راه‌اندازي چندين گروه براي کارکرد این سه قدم در کنار اصول خودیاری دوازده قدم كه توانايي آن را در خودم و كساني كه به من ياري می‌کردند، از طرف ديگر براي بخش پيشگيري در سطح خانواده و كمك به همدردان و براي اشاعه‌ی فرهنگ‌پيشگري در بين فرزندان و اعضاي خانواده معتادان و نوجوان و جوانان كشور تجربيات ميداني خود و ديگر همياران را به كار ببنديم، تجربياتي كه كسب كرديم تمام افکار و احساساتمان را تحت تاثیر قرار داده بود. تا اینکه مرکز مشاوره از ما گرفته شد و مدت دوسال فقط از طریق کارکرد سه قدم در خانه، پارک‌ها و شهرستان‌ها، عاقبت مرکز دیگری در محدوده‌ی نواب توسط معاونت اجتماعی منطقه‌ی ‌ده شهرداری تهران به ما داده و مستقر شدیم، نيرويي دست مرا به سمت نگارش این نوع کتابها هدایت می‌کرد، این تنها احساس توانايی بود که به من اميدواري می‌بخشید. زمانی که با راهنمایم در این مورد مشورت کردم، او مرا تشويق به اين‌كار نمود و حمايت معنوي او هم روشنگر راه ما به سمت خدمات بيشتر شده است. ما همه مي‌دانيم كه به عنوان پیشتاز مشکلات زیادی پیش‌رو داريم، امّا ماهم براي تمام مشكلات موجود و مزاحمت‌های بعضی متعثب خداوند را داريم، به هر حال جمع آوری مطالب و سؤالات و جزوات كاربردي و كاركرد اين قدمها در بين اعضاي تازه وارد و ضبط صدا، با حفظ گمنامی در يك كارگاه كاركرد آن و ضبط مطالب و خاطرات معتادان به شیشه روي سي دي و در دسترس قرار گرفتن آنها مدتي طول کشید و اكنون به صورت یک کتاب كه اكنون مطالعه مي‌نماييد در آمده است. اين كتاب و كاركرد آن به دو صورت كاربرد دارد، ابتدا در داخل كمپ‌ها توسط مسئولان به تازه واردانی که در کمپ هستند انتقال داده مي‌شود، سپس در خارج از کمپ‌ها و خانه‌های بهبودی و آرزوی تشکیل جلسات خاص این سه قدم براي تداوم بهبودي و آموزش مهارت‌هاي زندگي به معتادان شیشه و محرک‌ها در حال بهبودي كار مي‌شود! سؤالات اين قدمها به صورت راحت و قابل كاركرد و تفهیم برای همه‌ی معتادان در حال بهبودي است، در ضمن اين اصول با تمام اصول انجمن‌هاي خودياري دوازده قدمی معتادان گمنام تفاوت دارد و هیچ ارتباطی با هم ندارند.