انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 14 تیر
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
من با درد زیادی به الانان آمدم و به سرعت قلب و آغوشم را به سوی آنچه که برنامه و اعضاء میخواستند به من نشان دهند ، گشودم . آنچه که کشف کردم این بود : هر انچه که من در طی مسیر زندگی با ان مواجه میشوم به اندازه اینکه چطور تجربه ها را تفسیر کنم ، مهم نیست . به عبارت دیگر ، من حق انتخاب در مورد روش زندگی کردن را دارم . برای مثال : من همیشه انتظار داشتم که شادمانی و خوشحالی را از دیگران دریافت کنم به ویژه از طرف والدین الکلی خود . بیشتر زندگی من در انتظار این گذشت که آنها عشق و رضایتشان را به طوری به من نشان دهند که بتوانم بفهمم . و اینطور نبود . در نتیجه احساس میکردم محروم مانده ام و دوست داشتنی هم نیستم . الانان کمکم کرد تا وضعیتم را جور دیگری تفسیر کنم . هنگامیکه قدمها را کار میکردم یاد گرفتم که دوست داشتنی هستم ، بی اغتناء به هر آنچه که والدین یا هر کس دیگری در مورد من فکر میکرد . من میتوانم به هر آنچه که از دست داده ام تاسف بخورم یا میتوانم از شانسی که به دست آوردهام تا عشق بورزم قدر دانی کنم و همچنین از خودم قدر دانی کنم . من هر دو کار را انجام میدهم ، اما امروز میدانم که انتخابی در پیش رو دارم .

یاد اوری امروز

زمان آن فرا رسیده که دیگر از کسی انتظار نداشته باشم تا مراقبم باشد تنها کسی که میتواند آنطور که دوست دارم به من عشق بورزد ، خودم هستم . " به تدریج این حقیقت را که ارزوهای من ممکن است دقیقا آن طور که میخواهم برآورده نشوند پذیرفتم ، اما در عین حال یاد گرفتم که میتوانم شاد باشم حتی اگر آنطور نشود .