انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 4-وقتی فکری به سرم میزندآیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیا م
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
وقتی فکری به سرم میزندآیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیا مدهایش به آن فکر عمل میکنم؟
به چه صورت دیگری رفتارهای من از روی اجبار است؟
فکری به سرم می زند _ بدون در نظر گرفتنه پیامدهایش در صدد حل ان _ تاثیر در مسایل روزمره - اجبار مثل دروغ گفتن که بخاطر یک دروغ باید چند دروغ دیگر هم گفت و برعکس _ ایجاد مشکل دیگر حل نشدن ان تاثیر منفی در روزمره _ اجبار و سر پوش گذاشتن روی ان ( با دلایلی که برای خودم می اورم با خودم شروع به صحبت می کنم و وسوسه می شوم ) اجبار و بعد هم کارهای خود محورانه .
لجاجت _ تنبلی _ دروغ گفتن _ حرس _ طمع توقع .
ما درو راه بیشتر نداریم : زندگی به روال برنامه انجمن یا پیشرفتن در مسیر نابودی .
بهتر ان است بیماری فاصله بگیریم و خودمان را در مسیر نابودی قرار ندهیم .
نیاز های من تاقیر در رویه فکری من هم می دهد .
[color=#2F4F4F]
سلام من میخواستم تجربه خودم را اول درزمان اعتیاد بگویم بله در گذشته همه رفتارهای من از روی اجبار بود چون هیچ موقع با کسی مشورت نمیکردم و علت اینکه بیشتر در دام وسوسه گرفتار میشدم همین بود ولی با حضور دز جلسات بهبودی و کارکرد قدم ها متوجه شدم راه مبارزه با این وسوسه ها اقرا ر و پذیرش میباشدوهمیشه قبل از انجام هر کاری با راهنمایم مشورت میکنم و به عواقب ان واقعا فکر میکنم چون بیمار یم را پذیرش کرده ام
در زمتن مصرف وقتی فکری بسرم میزد بلافاصله انجامش میدادم .بدون توجه به اینکه ممکن است در زندگی برایم دردسر درست کند.در بهبودی یاد میگیرم مشورت کنم و از انجام تصمیم های انی پرهیر کنم
صد در صد سالها اینطور زندگی کردم رفتارهای زود بازده مثل استفاده از فلان مواد به خاطر اثر بهتر یا زودتر بدون در نظر گرفتن دامنه تخریب الان هم اکثر رفتارهای من سریع و بدون کوچکترین تامل یا فکری انجام میشه -مثلا وقتی عصبانی هستم یا ناراحتی دارم هر فکر یا رفتاری که به سرم بزنه انجام میدم بعد از اون یادم میاد که میشد بهتر رفتار کنم
بلی -وقتی خود خواه شده و احساس میکنم که میتوانم کاری را بدون مشورت انجام دهم خود محور شده و اجبارا بر خلاف میل و اراده ام دست به هر کاری میزنم
بله در آن حال افکار من فقط در فکراجرای آن عمل است و برایم اصلا مهم نیست چه اتفاقی خواهد افتاد بعنوان مثال وقتی دروغی می گویم مجبور به تکرار آن میشوم ودروغ های بعدی را می گویم که دروغ اول را پوشش بدهم وبه این صورت است که رفتارهای من از روی اجبار  میشودو...تصویر: images/smilies/heart.gif
باسلام ارمان ومعتادم هستم.بله وقتي فکري به سرم ميزند سريعا اجرايش ميکنم چون احساس ميکنم که فکر من بکر و من تواناي انجام اونو دارم.وقتي وسوسه به سراغ من مي ايد رفتارهاي  من از روي اجبار است چون افراط دارم .ئر ان لحظه فکر من طريقه خاصي رو دنبال ميکنه بعضي مواقع حاضر به زير پا گذاشتن اصول و ارزشها خودم ميشم چون افکارم بين خودم وخواستهام تونل ايجاد ميکنه و چشم بسته بدون فکر کردن به ان عمل ميکنم.اجبار باعث ميشود که نتونم بپذيرم که دارم اشتباه ميکنم.
هر گا ه اختيار زندگي من به دست يكي از شاخه هاي بيماري اعتياد( وابستگي ) باشد رفتارهاي من از روي اجبار است ولي هرگاه كه مشورت در كارم داشته باشم مي توانم اجبار را از زندگي خودم دور كنم گاهي اوقات چون احساس خطر مي كنم مشورت مي كنم  بيشتر وقتها در مورد فكري كه لذت براي من در پي دارد مشورت نمي كنم . وقتي كاري از روي احساس باشد آنجا بدونه در نظر گرفتن پيامدش به آن عمل ميكنم ولي اگر از روي عقل باشد اگر آن كار بد باشد به آن عمل نمي كنم وقتي احساس خطر كنم به پيامدش فكر مي كنم .
وقتي در دام وسوسه باشم رفتار من از روي اجبار است اجبار يعني حكومت بيماري بر روي تمام اعضاء بدن  جسمي و روحي.
اجبار یعنی بدست آوردن اختیار از طریق تکرار،نمیتوان در این زمینه منکر شدکه زیربنای هر

اجباری کنترل میباشد.وقتی فکری بسرم میزند بدون در نظر گرفتن عواقبش به آن عمل

میکنم چون لذت و عادت مانع بین من وبهبودی است...
تصویر: images/smilies/heart.gifتصویر: images/smilies/heart.gifتصویر: images/smilies/heart.gif     
صفحه‌ها: 1 2