انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 8-آیا اخیرا شخص .مکان و یاچیزی من را وسوسه کرده است؟ اگرجوا
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
آیا اخیرا شخص .مکان و یاچیزی من را وسوسه کرده است؟
اگرجواب مثبت است آیا اینحالت روی روابط من با دیگران تاثیر گذاشته؟
به چه صورت دیگری این وسوسه از لحاظ جسمی.معنوی.روحانی واحساسی برمن اثر گذاشته است؟
وسوسه باعث مسدود شدن راه صحیح بروز احساسات عدم ارتباط سالم با دیگران و عدم استفاده از جنبه های مثبت مکان و زمانی که در ان قرار گرفتیم می شود .
وسوسه در فکری و مغز انسان شکل می گیرد به همین دلیل قسمتی از انرژی خود را به ان اقتصاص می دهد .
و این عمل باعث کاهش انرژی بدن می شود تاثبراتش را بر جسم می گذارد و تبعن روح نا ارام جسم هم تحت تاثیر می گیرد .
از نظر جسمانی سردرد پر خوری خواب زیاد و کسالات .
از نظر معنوی دچار توهم می شویم و ارزش های خود را زیر پا می گذاریم .
از نظر احساسی تمام احساسات من از تعادل خارج می شود و من راه برخورد با این احساسات را نمی دانم .
از نظر روحانی احساس کامل شدن می کنم و خدارا در نظر نمی گیرم .
و یا اینکه احساس می کنم به خدا نیاز ندارم .
من یک بیماری دارم بنام اعتیاد که این بیماری خیلی مرموز است.این بیماری از هر وسیله ای استفاده می کند که مرا وسوسه کند

شخص ...

مکان ...

چیز ...

برای من تاثیرش این بود که وابسته ی یک سری افکار شده ام و از آن رها نشده ام و برای خودم بت درست کرده ام

جسمی که جواب مثبت به افکارم می دهم

معنوی که ارتباطم با راهنمایم کمرنگ شده و با خداوند قطع و وصل می شود

روحانی که توی این موارد فقط به کله خودم اعتماد می کنم

احساسی که نواقص شخصیتی باعث می شود که من چنین کاری بکنم
وسوسه فقط مواد مخدر نیست و میتواند بصورت وسوسه روابط وسوسه قمار وسوسه رفیق بازی و یا .... دیگر باشد.وسوسه های نامعقول همیشه بر روابط من با دیگران تاثیر خواهد داشت
بله وسوسه مکان بازی "وسوسه لذت مواد"وسوسه استفاده از نواقص ... درواقع هروقت به آنها بها داده ام برایم مشکل ساز شده است و تحمل و پذیرش دیگران برایم غیر ممکن شده است و از لحاظ جسمانی روحانی  احساسی معنوی دچار مشکل شده ام.اقرار وسوسه از ضروریات است باید آنرا برملا کنم تا جایی در ماورای ذهنم برای اقامت پیدا نکند...تصویر: images/smilies/heart.gif
با سلام ارمانم ومعتادم هستم.بله. من بخاطر داشتن بيماري اعتياد در طول روز با وسوسهاي زيادي روبرو هستم امروز بعد چند سال پاکي بيشتر اون چيزاي رو که از دست داده بودم رو بدست اوردم  اما ادما تو اين اجتماع الان بخاطر کمبودها بعضي مواقع وسوسه به سراغشون مياد واجبار به انجام اون وسوسه ميشن اينجور ادما از کمبود ايمان رنج ميبرن و هنوز ترس دارن و ميخان کنترل زندگي رو بدست بگيرن هنوز نتونستن قدمهارو درک کنن ابلبته خودمو ميگما منظورم خودممترس از امنيت اجتماعي مالي باعث ميشه از نواقص عمل کرد و به هواي نفس بها داد.
 قرار گرفتن در شرایط وسوسه زمین بازی یاربازی ومکان  مصرف باعث وسوسه میشودکه بصورت اجباری به آن وسوسه پاسخ مثبت بدهم وبعد از انجام آن کاراحساس پشیمانی ناامیدی گناه خشم وناصادقی از خود به سراغم می آیدو این نارضایتی باعث دوری از ارزش های انسانی وباورهایم میشود ازنظر روانی اشتعال فکری ووسوسه مصرف مخدرها ودرد کشها می شود ..هر دردکش خود تابدیل به دردی نا اعلاج می شود
این وسوسه از لحاظ روحی باعث شد خود محوری در وجود من ایجاد شود و باعث شد همه تصمیمات من ازروی خودمحوری من انجام شود. از لحاظ روحانی روح من خسته و ناکام میشود و احساس من نیز پس از مصرف بیماری به طور حتم بد و ناجور است پس از وسوسه  و مصرف بیماری احساس ترس و خشم و پوچی  و بی هدفی به دنبال آن می اید .در مورد من یکی از موارد خاصی که مرا وسوسه میکند مسائل و مشکلات اقتصادی و مشکل برطرف کردن آنهاست و این مسئله باعث کوته بینی در من شده است برای رسیدن به منافع اقتصادی ارزشها را زیر پا میگذارم و از لحاظ جسمی نیز دغدغه های فکری جسم مرا پیوسته خسته میکند و احساس خستگی به من دست میدهد و از لحاظ معنوی نیز اعتماد و توکل نداشتن به خدا و از لحاظ احساسی نیز نا امیدی و احساس نار ضایتی

 
وسوسه باعث مسدود شدن راه صحیح بروز احساسات واقعی و عدم ارتباط سالم با دیگران و عدم استفاده از جنبه های مثبت مکان و زمان که در آن هستم و یا قرار خواهم گرفت میشود. وسوسه در ابتدا تخمش را در ذهن خودمان میکاریم و دقیقاً در لحظاتی که فکر و مغزمان تحت فشار است، مقابل چشممان شکل وسوسه میگیرد. مانند خرگوشی که دچار سحر چشمان مار قرار میگیرد، ما را هم سحر میکند و امکانات ارتباطات درست مغزی را برای مدتی مختل میکند، که همین فرصت کافی به بیماریمان میدهد که ترتیب ما را بدهد. اصول برنامه هفت تابلوی اعلام خطر را دائم به من گوشزد میکند که مراقب خودم باشم. 1 رفیق بازی2 محل بازی3 رفیق بازی4 خستگی5 تنهایی6 گرسنگی7خشم. به همین دلیل قسمت مهمی از انرژی خودم را به تمرین این علائم اختصاص میدهم و این اعمال باعث کاهش صدمات در من میشود. من با دوستان همدردم که درحال مصرف هستند کاری ندارم و برنامه و مثلث بهبودی خودم را، که عبارت از بهبودی کار و خانواده چسبیده ام.
 
قسمت اول سوال ) بله ما همیشه با دیدن مکانهای خاصی که در آنجا خاطرات مصرف داشته ایم دچار وسوسه میشویم ، همانطور که میدانیم یک بخش از بیماری ما ذهنی میباشد و لذا با دیدن اشخاصی که با آنها مصرف میکردیم و یا چیزهای که در ارتباط با دوران مصرف  ، جزو ابزار مصرف ما بودند ، در ما بعلت ثبت خاطرهای ذهنی باعث وسوسه میشود چون ما از این موارد ذهنیت قبلی داریم ، همینطور وقتی  اشخاص مصرف کننده را  می بینیم و به چشمهایشان نگاه میکنیم در عمق آن چشم ها گم میشویم و یک احساس عجیبی به ما دست میدهد ، مخصوصاٌ اگر آن شخص زمانی همبازی ما و هنوز مصرف کننده باشد ، احساس میکنیم از بدن آنها نیروی نامرئی ما را بسوی خود جذب میکند ، حال واحساسمان دگرگون میشود و وسوسه بسراغمان می آید ، و بعضی اوقات حتی تا چند روز حالمان خراب میشود ، و در این شرایط شبها ممکن است خواب مصرف و کابوس لغزش را ببینیم .

                                                                قسمت دوم سوال ) طبیعی است وقتی ما دچار وسوسه میشویم در درون ما غوغای به پا میشود ، حالمان خراب میشود  ، نیروهای تاریکی ( بیماری ) و نیروهایی روشنایی ( بهبودی ) در عرصه و میدان درونمان به جنگ و ستیز میپردازند و لذا ، شرایط بغرنجی را برای ما رقم میزنند و ما بعلت چالش های درونی ، بدیهست که دچار عدم تعادل میشویم و همین مسئله باعث میشود که عصبی و خشمناک شویم و لذا به روی روابط ما با دیگران تاثیرات منفی میگذارد ، و به دیگران تند ی میکنیم و گاهی با بغض و کینه و خشم برخورد میکنیم و طبیعتاً بازتاب اینگونه برخوردها روابط مان را با دیگران تیره و تار میکند

                                                    قسمت سوم سوال ) از لحاظ جسمی ؛

انرژیمان کاسته میشود ، تنظیم خوابمان بهم میریزد ، و حتی خیلی از وقتها دچار حالت فیزیکی میشویم ، و . .

از لحاظ معنوی ؛

 بدنبال راه گریزی میگردیم برای معنای زندگی ای که براساس لذت طلبی پایه گذاری شده باشد و بیماریمان فعال میشود و سعی میکند با بهاء دادن به وسوسه ها ، معنویت خود را زیر سوال ببریم  ، و . .

از لحاظ روحانی ؛

در چنین شرایطی چون از نظر جسمی و از نظر درونی و روانی گرفتار عدم تعادل میشویم ، لذا با خود شروع به جنگ میکنیم ، ارتباط روحانی ما ضعیف شده و گرفتار یاس و ترس و پوچی میشویم

از لحاظ احساسی ؛

احساسی مثل دلتنگی و بی حوصله گی و دغدغه  ، بغض ، افسردگی ، خشم ، دلسردی ، و . . بما دست میدهد

                                                                 در کل ، همه اینها اتفاقاتی هستند ، که گاهی ما در اثر فقط یک لحظه ، و با دیدن  یک شخص و یا یک مکان و یا چیزی گرفتارآن میشویم ، و لذا این تجربه ها در واقع بیانگر وجود و حضور بیماری در ما می باشد ، و اینکه ما چقدر نسبت به کنش های بیماری در هر زمینه ایی عاجز هستیم ولذا باید مراقب باشیم و در توجه و تمرکز بهبودی خود کوشا و جدی باشیم .
صفحه‌ها: 1 2