انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 18 دی-روز به روز
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
18 دي
وقتي به خاطر مي‌آورم كه در بدو ورودم به جلسات چقدر تنها و منزوي و ترسیده بودم، با يك دنيا سؤال و بي‌اعتقادي از اين كه فكر مسخره‌اي من را احاطه کرده بود که چه كسي مي‌تواند به من كمك كند. بودن در جلسات و قضاوت کردن به صورت دردآوري مرا آزار مي‌داد. با خودم فکر می‌کردم، که اين افراد در جلسه هم مرا درك نخواهند كرد. آنها که نمي‌دانند درد من چيست و ... امروز دعاي من بيشتر به صورت شكرگزاري از دهانم خارج مي‌شود و یا در ذهنم حک می‌زند. جهت اين تشكر كردن دلايل زيادي دارم، اين كه من دوستان جديد پيدا كرده‌ام كه مرا نصيحت و مسخره نمي‌كنند، مرا درك كرده و دوست دارند و مرا تنها نمي‌گذارند. در همه حال حاضرند به من کمک کنند. آنها پزشک و درمانگر نیستند بلکه همدرد و همدل و همزبان من هستند. امروز من دیگر احتیاجی ندارم نقش بازی کنم و وابسته به زدن ماسك‌هاي متفاوت نيستم. امروز اگر فرصتی به خودم بدهم، روز خوبي خواهم داشت. مسئله‌ی خوبی و بدی در خود من است، که من خودم هرچیزی را که بر خلاف میلم باشد را بد و اگر با سلیقه‌ی بیماریم جور باشد، خوب عنوان می‌کنم. متوجه شده‌ام که فکر من مشکل دارد.
من ديگر منزوي نيستم!