* راز بقاي تبر در قطع درختان بود.
* هزارپا، تمام پول هاي عيدي اش را کفش خريد!
* پروانه و زنبور جزو حشرات مشترک المنافع هستند!
* وقتي دفتر زندگي پر شد از سرنوشت، ديگر نمي شود چيزي را از سر نوشت.
افزایش قربانیانی که روزانه قربان این و آن می روند نگران کننده است!!!
ازسرگرمی زیادتب کرد...!
اسب با چشم پوشی زیر بار همه چیز رفت!
افسوس که دنیا هم خودش رو برام میگیره...
افسوس...
که در این روزها
در پس پاسخ و لبخند
دل خندانی نیست...
کسی که به من اعتماد کند از کسی که مرا دوست بدارد گامی فراتر نهاده است
ماه گاهى خنده سر میداد و گاهى مى گرفت.... کودکى از آب ماهى مى گرفت...
سکوت از بلعیدن واژه ها لذت می برد
گورستان، کمپ ترک اعتیاد زندگی است.
• روغن دان خسیس به دسته اش هم روغن نمیزند
این روزها باید مثل کلاغ باشی
باید عادت کنی بدون اینکه دوستت داشته
باشند زندگی کنی...
وقتی که بارون میاد شیشها فرصت دارن ی دل سیر گره کنن
بعضیا از عقل فقط دندونشو دارن ...
زنده ام به عشق مردن...
شبگرد شد, وقتی شنید سایه اش را با تیر می زنند...
هی روزگار!
رفیق آدم مثل پایه های تخت میمونه! اگه زیرتو خالی کنه کمرتو میشکونه!
بلند ترین شاخه درخت، یک واژه را می فهمد، و آن هم تنهائیست...
جهیزیه ماهیان سرویس پارچ و لیوان ندارد
بعضیا خیاط نیستند اما خوب وصله هایی به آدم میچسبانند!
تصویر تو در قاب است | که دیوار را | تحمل می‌کنم....
زوجهای بی عشق به همدیگر یخ کادو میدهند
می گفت پای رفتن ندارم، راست می گفت؛ باسررفت...
هنگام خواستگاری از چشمهایت چیزی نپرس ، با گوشهایت مشورت کن !
زمستان سر خیلی ها را کلاه گذاشت !
شصت پایم گاهی از روزنه جورابم سلام میکند !
کیف پولم از فراق اسکناس غمگین است !
شصت پایم گاهی از روزنه جورابم سلام میکند !
عشقهای آبکی ، زود تبخیر میشوند !
عشقهای آبکی ، زود تبخیر میشوند !
چوپانی راپرسیدندروزگارچگونه است؟ گفت: گوسفندانم راکه پشم چینی کردم بیشترشان گرگ بودند
تاندانی نمی توانی پس بدان تابتوانی.
هر که ماند رفت هر که رفت ماند
پاییز آهسته از درخت بالا میرود و برگهای زرد را میچیند و پایین می آورد
ویالن زن برای اینکه هنرش را بشنوند مجبور است گردنش را کج کند
مواظب باشین هیچ وقت دچار روزمرگی نشین Rooz Margi
حقیقت تلخ را کمی شیرین می کند.
قد بلند بود ولی برای عشق کوتاه آمد.