انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 14-آیا من فکر میکنم که در باره اعتیاد و بهبودی به اندازه کاف
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
آیا من فکر میکنم که در باره اعتیاد و بهبودی به اندازه کافی اطلاعات و دانش دارم تا بتوانم رفتارم را قبل از اینکه از کنترل خارج شود.مهار کنم؟
من هر موقع که می خواهم از واقعیت زندگی امروز یا مشکل ها و شخصیت خود فرار کنم خود را با گذشته مقایسه می کنم .
مقایسه قسمتی از انکار است . یعنی هر جا اذیت می شویم سریعا جیزی را انکار می کنم امروز توانایی های خود را انکار می کنم و با ابراز مقایسه زندگی گذشته با زندگی حال به تایید حال و شکل زندگی امروز می پردازیم .
غافل از اینکه من با این مقایسه توانایی های بالقوه خود را نادیده گرفتم و فقط پاک از مواد هستم .
بدین صورت خود را در چرخه و پروسه ی رشد و بهبودی قرار نمی دهم دیر نمی پاید که این یک نواختی مرا از مسیر بهبودی منحرف می کند امروز باید دور نگر باشم .
وبه قله نگاه کنم نه به جلوی پایم .
قسمت دوم :
امروز بسیار اذیت می شوم جرا که به خودم می گویم چرا اطلاعات من نسبت به مسایل اینقدر کم است .
عدم اگاهی نسبت به توانایی هایم موجب خود ازاری خواهد شد .
لذب انی مساوی است با درد پایدار و درد امروز مساوی است با لذت پایدار .
من تا زمانی که نفس می کشم بیماری اعتیاد با من است و هم بیماری من و هم بهبودی من در حال کسب دانش است . من اگر اگراطلاعات و دانشی در مورد اعتیاد داشتم به جلسه ی بهبودی نمی رفتم ،راهنما نداشتم ،کلاس قدم نمی رفتم ، و ... من در مورد بیماری اعتیاد اطلاعات و دانشی ندارم ولی با آشنا شدنم با این 12 قدم اطلاعات و دانش کافی کسب می کنم ولی دانش و اطلاعات بدون عملکرد کتارساز نیست

مثال : شفای بیماری منت مثل بازیابی عضله ی فلج شده می باشد یعنی اطلاعات پزشک به علاوه ی فیزیوتراپی به عبارت ساده ، تمرین و تکرار و معالجه ی روز به روز
هر چقدر درباره بیماریم اطلاعات بدست بیاورم باز هم ممکن است مرا دور بزند!اما داشتن اطلاعات و دانش برتامه به تنهایی کافی نیست و من نیاز دارم که عمل کنم چرا که برنامه بهبودی با عمل میسر است نه با دانش تنها
روحشان شاد آنها که گفتند و نوشتند و خواندیم که مانند کسی هستیم که یک پای خود را از دست داده و هرگز آنرا باز نخواهد یافت

هر وقت چنین چیزی به سرم بزنه و فکر کنم که خودم میدونم چیکار کنم و حواسم هست و اینها مثل سیگار روشن کردن میمونه همه گفتند نکن گفتیم حواسم هست

من از انکار میترسم مثل.......................................
بیماری از فکر ما سرچشمه می گیرد و هر چه آگاهی داشته باشم به اندازه تفکر من هست .
فریب ندادن خود ،داخل برنامه بودن ،دانش و آگاهی که مبتنی بر  روشن بینی و تسلیم باشد .
در هر زمینه ای کار گشا است و می توان به وسیله آن بیماری اعتیاد را مهار و کنترل کرد 

تمرین تکرار و معالجه .جسم روان روح و عواطف یعنی بهبودی .تغییر کردن مداوم یعنی بهبودی 

 

 
خیر_ داشتن اطلاعات کافی یعنی اینکه من نیازی به جلسه/ راهنما یا کارکردن قدم ندارم و این یعنی انکار بیماری. آگاهی و اطلاعات نسبی هم که در این مدت از بیماری پیدا کرده ام به هیچ وجه کافی نیست. چون به همان میزان که من رشد میکنم بیماری من هم رشد میکند و هر روز اشکال جدیدتری از انرا میبینم. غرور بهبودی راه فروتنی را میبندد
خیر .با توجه به این که در ابتدای قدم یک هستم هنوز خیلی دانش وآگاهی ندارم  پس نمیتوانم  قبل از اینکه رفتارم از کنترل خارج شود آن را کنترل کنم و تنها راهکار آن افزایش و دانش اگاهی در زمینه شناخت بیماری و مراحل آن است...
با سلام. ارمانم و معتادم.خير  من هيچ موقعه به اون نقطه نميرسم که بتونم  قبل از اينکه از کنترل خارج بشم خودمو اسلاح کنم.چون بيماري دارم به نام اعتياد که سه جنبه دارد و بدترين جنبه ان رواني يا فکريشه من فکرم بيماره و احساس تواناي اجازه نميده که بخام سريعا خاتمه بدم من معتادم و افراطي و بايد تشو در بيارم نواقص من از عقايد قديمي من تبعيد ميکنه تا درد نکشم به درک نميرسم.اما با تمرين وتکرار ميتونم بهتر باشم.
من تا زمانی که زنده هستم بیماری اعتیاد با من است و بیماری من نیاز به بهبودی و آموختن مهارت برای زندگی بدون مصرف چیزی بصورت طبیعی است و من در حال کسب دانش برنامه هستم. مطمناً اشتباه هم خواهم داشت، من اگر اطلاعات و دانشی در مورد بیماری اعتیاد داشتم فکر میکردم به جلسات و راهنما نیازی ندارم و به جلسه نمی رفتم، نیازی هم به کلاس قدم نداشتم. من یک کودک بیش فعال بودم و از همان دوران کودکی ادعا داشتم، که خیلی میفهمم و خیلی میدونم و توانایی انجام هرکاری را دارم و راجع به اعتیاد و معتادان نر خوبی هم نداشتم، فقط شنیده بودم مواد مخدر خطرناک و نابودگر است و معتادان آدمهای خطرناکی هستند و بقیه قضایا... من در مورد بیماری اعتیاد اطلاعات و دانشی نداشتم، در ابتدای مصرف یک احساس گنگ و مبهمی داشتم و احساس خطر میکردم. اما چیزی در وجودم آلارم میزد، اما اهمیتی ندادم و وقتی کاملاً غرق اعتیاد شدم، سیستم غرور و انکارم سعی کرد، زیاد جدی نگیرد و چند مورد ترکهای یابویی و دارویی و بستری در خانه و مسافرت و بیمارستان و تیمارستان و بازداشتگاه و صرف میلیونها تومن برای ترک به دعانویس و طب سوزنی و سنتی شد. ولی با مراجعه به انجمن و آشنا شدن با اصول روحانی و معنوی 12 قدم اطلاعات و دانش کافی کسب میکنم، که بتوانم در مقابل وسوسه و مراحل عود و تأثیرگاری عوامل ایجاد ترس و استرس و بیتفاوتی را بیاموزم و به وقت جلوی خودم را برای مصرف مواد مخدر را بگیرم. با اینحال میدانم بیماری اعتیاد بسیار مرموز و ناشناخته است و نباید غرور و انکار دانش و آگاهی از بهبودی هم در من باعث نابودیم شوند.

 
صفحه‌ها: 1 2