انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 17 مهر
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
کسانی که دوستشان دارم،قادر به مراقبت از خویش نخواهند بود،مگر اینکه من مراقب انها باشم.چطور انها دوام خواهند یافت اگر من.....؟هنگام ورود به الانان ،این طرز فکر من بود."من معذورم از اینکه در کار دیگران دخالت می کنم.(من باید دخالت کنم چون انها نمی توانند از خودشان مراقبت کنند.)
نیازهای من در مقایسه با بحرانهای همیشگی اطرافم بسیار بی اهمیت به نظر می رسیدتد.الانانبه من گفت:انتخاب های دیگری نیز دارم.یکی از این انتخاب ها این بود"رها کن و به خدا بسپار."وقتی به رها کردن می اندیشم ،به خود یادآوری میکنم که برای زندگی یک روند طبیعی وجود دارد.یک سلسه وقایع که نیروی برتر آنرا در دست دارد.وقتی موقعیتی را رها کنم،اجازه خواهم داد که زندگی بر طبق آن نقشه شکل پیدا کند.ذهنم را باز می کنم وبه دیگران اچازه میدهم با روشهای رفتاری وفکری خویش وارد عمل شوند.وقتی دیگری را رها کنم،تصدیق می کنم که او حق دارد بز طبق خواسته و انتخاب های خودش زندگی کند.و با توجه به تجربیات حاصل از عملکردهایش رشد کند.دخالت های ازار دهنده من،نه تنها باعث تیرگی روابطم با دیگران خواهد شد بلکه ارتباط معنوی مرا با خودم خواهدگسیخت.

یادآوری امروز

من در اولویت قرار دارم.با حفظ تمرکز بر خویشتن،مشکلات دیگران را رها ساخته و با مسائل مربوط به خود می توانم برخورد مطلوبتری داشته باشم.امروز برای خودم چه می توانم بکنم؟
"به خود یادآور خواهم شد....که در قبال امر هر فرد دیگری ناتوان هستم.من می توانم زندگی کنم و مسئول امور مربوط به خودم باشم.تغییر دادن خویش برای بهتر شدن،تنها روشی است که می توانم یه صلح و آرامش دست پیدا کنم."