انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 44-آیا شرایطی وجود دارد که فکر کنم نمی توانم در حالی که پاک هستم با آن روبرو شوم اتفا
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
آیا شرایطی وجود دارد که فکر کنم نمی توانم در حالی که پاک هستم با آن روبرو شوم اتفاقی که اگر رخ دهد آنقدر دردناک باشد که من مجبور به مصرف باشم تا بتوانم از آن جان سالم به در ببرم؟
خير در انجمن وبا درک جدیدی که پيدا کردم هر اتفاقي برای من واطرافيانم رخ دهد را به مصرف مواد مخدر مرتبط نمي کنم
برای هر مشکلی را ه حلي وجود دارد با مشکلي تراشي مجدد وبا مصرف مواد مخدر مخدر هيچ مشکلي حل نمي شود
در انجمن یاد گرفتم که مشکلات وجود دارند وتنها بخاطرپاکی م ن از بین نمیروند!در بهبودی من با مرگ پدرو بیپولی و اتفاقات بیشماری روبرو شدم!بارها اتفاقاتی پیش امد که هرگز تصور نمیکردم بتوانم از ان جان سالم بدر ببرم اما میدانستم زدن مواد مشکلاتم را دو چندان میکند
بهانه و دست آویز فکر یاوسیله ایست که باعث میشود تا مسیر فکری یا عملی شخصی تغییر کرده و به راه دیگری برود...

با روشن بینی که نسبت به بیماری ام و برنامه پیدا کرده ام سعی در این دارم که اگر هر اتفاقی برایم بی افتد آن را به مصرف مواد ربط ندهم اما بعضی شرایط خیلی دردناک هستند که تحمل آن بسیار سخت است مثل مرگ عزیزان و یا ورشکست شدن و... که تا مدت ها فکر انسان را مشغول میکند.روشن بینی نسبت به برنامه این بهانه و دست آویزها را به حداقل میرساند و باید با اقرار آن در جلسات تاثیرات آن را به حداقل رساند.برای هر مشکلی راه حل وجود دارد مواد  مخدر نه تنها مشکلی از من حل نخواهد کرد بلکه مشکلات مرا صد چندان میکند.شاید مشکلات یه بخش زندگی مرا دچار مشکل کند اما مواد مخدر میتواند تمام زندگی مرا مختل کند و زندگی را به معنای واقعی غیر قابل اداره کند.امروز به بهانه و دست آویزها توجهی نمیکنم و ایمان دارم با خود محوری نکردن و در راستای اصول بودن و مشورت کردن مشکلات را به حداقل میرسانم و دیگر بهانه و دست آویزی به دست بیماری ام نمیدهم که مجبور باشم حتی فکر مصرف مواد مخدر را به ذهن خود راه دهم چرا که یکبار زیاد و هزار بارکم است.
..تصویر: images/smilies/heart.gif 
اتفاقات درد ناک در زندگي همه وجود داره و بيشتر انها براي همه انسانها اتفاق ميفته.من تو قدم اول سند زدم که عاجزو ناتوانم و دست از خودمحوري برداشتم چون همین خودمحوری با من کاری کرد که بهترین سالهای زندگمو که برا همه با شورو هیجان گذشت برای من در کنج انزوا یا باز پروری یا زندان بگذره من پذیرفتم وتسلیم شدم که من محور دنیا نیستم و منم جزعی از کل هستم.باز زدن مواد مشکلات من حل نمشه و چیزای رو که از دست دادم بر نمیتونم گردونم
بهانه و دست آویز فکر بیمار من همیشه در جاده خاکی سیر و سفر دارد و بقول معروف همیشه چپکی کار میکند. اسیر احساسات است و در اصل باید اینطوری بگم که مانند خرچنگ داخل حلزون است که حلزون خودش یا همان لاک دفاعی خود را از دست داده و کاملاً آسیب پذیر و ضعیف است. من من وظیفه دارم که خودم را کاملاً از مسیر بیماری و آسیبهای دیگران محافظت کنم و خدارا شکر که اصول برنامه تمم ابزارهای علمی و کاربردی را به من داده است و من با رعایت این اصول میتوانم فقط برای امروز خودم را محافظت کنم و مراقب و مواظب بهبودی خودم باشم و همیشه تاکید میکنم که بهبودی من در راس هر کاری و احساس و عواطفی قرار دارد و با اجرای اصول و توجه به تابلوی اعلام خطر چیزهایی را که باید رعایت میکنم. احساسات بیمارگونه که من دارم، وسیله ایست مخرب و نابودگر ارزشهای خودم که باعث میشوند تا مسیر فکری یا عملی شخصیم در راستای بیماری تغییر کرده و به راه دیگری که باعث نابودی من میشود برود. با روشن بینی که نسبت به اصول برنامه و دوستان بهبودی در درک بیماری ام و برنامه بهبودی پیدا کرده ام، سعی دارم که اگر هر اتفاق ناگواری هم برایم بیافتد آن را به مصرف مواد ربط ندهم. هرچند بعضی از شرایط خیلی دردناک هستند و تحمل آن بسیار سخت است. مانند مرگ عزیزان و راهنما و یا ورشکستگی مالی و حیثیتی و تهمت و زندانی شدن است.
 
باسلام من قبلا در مشکلات سخت روبه مواد مخدر میاوردم و اوایل برنامه خیلی میترسیدم برنامه به من جواب نده و من با شرایط خیلی خیلی سخت از دست دادن خانواده ضربه شدیدا روحی از دست دادن خانه و بچه و زندگی  من به برنامه آمدم یعنی همه چیزاز دست داده بودم و ازنظر روحی و مادی و روانی کاملا آسیب پذیر بودم بدترین وضع ممکن که چاره ای بجز مصرف مواد مخدر نداشتم ولی دیگر جواب نمیداد و از روی ناچاری به برنامه آمدم ولی در اصول انجمن فهمیدم که باید صبر کنم هیچ اتفاقی نمیفتد حرف گوش کردم به جلسه رفتم من فکر میکنم میبینم اگر میخاستم بزنم به برنامه نمیامدم الان به اون روشن بینی رسیدم که در اتفاقات ناگوار که برای همه اتفاق میفتد منم مستثنا نیستم باید صبر کنم در اصول باشم و از راهنما راهکار بگیرم جلسه پر کنم و اگر اصول انجمن رو رعایت کنم به هیچ وجح در بدترین شرایط روبه مواد نمیاورم که مشکل خودم رو هزارچندان کنم و خودم رو بدبخت و بیچاره تر از این کنم بازهم میگویم من مقابل بیماری اعتیادم کاملا عاجزم و با اصول ان ای میتوانم بیماریم را نگذارم پیشرفت کند
44-خیر من زمانی که پاک باشم میتونم باهرشرایطی خوب وبد روبروشوم وبدترین حالت ازدست دادن دارایی وعزیزانمان است که بامصرف زنده نخواهندشدفکرواحساس بیمارگونه من همیشه بمن دروغ میگه یکی ازعواملی که باعث بهم ریختن حال واحساس من میشودوآماده است که درهرلحظه انرژیهای مثبت وامیدوعشق به زندگی روازمن بگیره ترس ازناشناخته هاوبی ایمانی است ترس دورشدن از اصول است ومن اگر دست از بهانه هاودست آویزهابردارم وبااصول زندگی کنم یعنی فقط برای امروززندگی کنم دیگرترسی ازشرایط و افکاردردناک نخواهم داشت من باکارکردن قدمها وحضوردرانجمن یادگرفتم اگراتفاق قشنگی برام رخ بده بامصرف اون رو خراب خواهم کردواگه اتفاقات بدویامشکلات دردناکی برام پیش بیاداگه پاک باشم میتونم بااون مشکل ویااتفاق دردناک روبروبشم واونوحل کنم اگرمصرف کنم مشکلاتم دردناکتروچندبرابرخواهدشد.من دیگرهیچ بهانه ای برای مصرف مجددموادمخدرندارم?