انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 46-من هنوز به چه بهانه و دست آویز چسبیده ام؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
من هنوز به چه بهانه و دست آویز چسبیده ام؟
بعضي از دستاويزها از تمرکز وفکر به رفتارييا خاطر يا خاطرهاي در گذشته در دستمان قرار ميگيرد شادي هاي مان زودگزر رشدي نسبتي گذشته هيجان ودوستي گذشته بعضي مواقه در ذهن خطور ميکند همين انديشه ها براي مصرف است بعضي مواقع انکار واقعيت ويا بي تفاوتي دستاويز مي باشد بعضي وقتها به خود مي گويم ما عضو قديمي هستيم ونيازي به حضور مرتب در جلست را نداریم
واين دستاويزي براي دوري از جلسات دستاويزهاي ديگر هم مثل مشارکت نکردن مشورت نکردن باراهنما نرفتن به جلسه پشت موفقيت هاي کوچک قايم شدن مدعي بودن خدمت افراطي رسوا نکردن بيماري هويت واقعي مان در در ضمن نبايد اين را فراموش کنيم که هيچ کس ضد لغزش نیست وهميشه همه جا بايد اصول را رعايت کنيم تا دس
تا ويزي باقي نماند
در بهترين شرايط مصرف مواد پاسخ گوي درون پرطم به معني خروش امواج دريا سيلي زدن هم معني مي دهد من نسبت به کار کرد قدم دوم فصلي جديد از رهاي پيش رو گشوده خواهد شد
هر چیزی که ÷ل ارتباطی بین من و زندگی اعتیادی باشد دستاویز محسوب میشود مثل رفت و امد با افراد مصرف مکننده رفتن عمدی به مکانهای اعتیادی کار نکردن قدمها یا بخشی از قدمها و تسیم نبودن
بیماری اعتیاد بسیار پیچیده است و توجیه و بهانه هایی می آورد که مرا متقاعد کند باز هم می توان مواد مصرف کرد و از عواقب آزار دهنده آن فرار کرد و راه های دیگر را آزمایش کرد. دشمن پنهان من فکر من است که ابزاری است در دست بیماری و کارش این است که کار نادرست و غیر منطقی را درست و منطقی جلوه دهد. اگر تکلیفم با مواد را روشن نکنم پروژه لغزش از همین جا شروع شده است. اگر خود را در برنامه مهمان بدانم، روی اصول معنوی و روحانی برنامه کار نکنم و تن به اصول برنامه و قدمها ندهم شروع به پیدا کردن دلیل می کنم که مواد منطقی تر از برنامه است و به من بهتر جواب می دهد. بیماری من مزمن بوده و با مرور زمان خوب شدنی نیست اما باور آن برایم سخت است.
امروز برای مصرف مواد مخدر هیچ دلیل و توجیه و بهانه ای ندارم اما چیزهایی مثل خسته شدن از جلسه و قدم یا اینکه یک سری از اصول بدردم نمی خورد می تواند مرا از برنامه بهبودی ام جدا کند.

 
بعضي از توجیه و بهانه و دستاويزها همان تمرکز و تفکر روی رفتاري ناسالم و غیر اصولی است که به خودم و دیگران خسارت وارد میکند. يا بیشتر از خاطره يا خاطرات مصرف و اشاره به نشئگی و لذت و تعریف آن بطوری است که تمام ذهنیتم روی آن لذتها متمرکز شده باشد و من با این تعریف از بهبودی جوری تعریف کنم که یادآور این باشد که من با ترک مواد مخدر یکی از عزیزترین تفریح و سرگرمی خودم را کنار گذاشته و اکنون احساس بدبختی میکنم. من میدانم که مدتی مواد مخدر روی سرم و افکار منفی و درگیری ذهنیم اثر گذاشت و توانایی جنسیم را بیشتر از قبل کرد و این لحظات برای مدتی محدود بود. اما اگر چنانچه بگونه ای از این نشئگی و تواناییهای کاذب صحبت کنم، سرم می پیچد و سنسورهایم روشن شده و یاد گذشته خواهم افتاد و در میرنیمه ناخودآگاهم مواد مخدر حک شده است و با بیدار شدن این قسمت امکان لغزشم زیاد خواهد بود و اگر لغزش هم نکنم عذاب زیادی برای فرو نشاندن وسوسه خواهم کشید.
 
هدف این سوال فاش نمودن افکاری است که بدلیل داشتن بیماری اعتیاد پس ذهن من جا خوش کرده اندوخیلی مواقع باعث تحریک بیماری و وسوسه می شوند.این افکار بیمارگونه همان بهانه ودست آویزها هستندکه سعی دارندمسیرفکری وعملی مرا به انحراف ببرند.پس من سعی میکنم این بهانه ودست آویزها را به حداقل برسانم اما با توجه به اینکه در حال کارکرد قدم یک هستم متوجه شده ام مصرف موادتمام مشکل من نیست بلکه مشکل من بیماری اعتیاداست.لذابرای پا دادن به بیماریم واستفاده از نواقص وغفلت از بهبودی بهانه دست آویزهای زیادی دارم و خود فریبی میکنم ورفتار غلط خود را با دلایل غیر واقعی اما زیبا توجیح میکنم.مثلابا خود عهد کرده ام اگر به مقطع یکسال یا چند سال پاکی برسم میتوانم کنترلی مصرف کنم یا اینکه اگر ماشین وخانه خریدم میتوانم مصرف کنم و....
بهانه ودست آویزها فقط در رابطه با زدن مواد نیست بلکه بهانه دست آویزهای مرتبط بانواقص بسیار مخرب تر وبدتراز ازبهانه های مواد مصرف کردن است.من اگر اصل ضروری وروحانی صداقت را همیشه پیش فرض افکارم کنم مشکلاتم حل میشودچراکه هیچ کس به اندازه خودم باعث ضرر رساندن به خودم نمی شود.صداقت با خود یعنی حذف تمام بهانه و دست آویزها.صداقت همان وجدان بیدارمن است که هیچ گاه به من دروغ نمیگوید...


بهانه ودست آویز+انحراف فکری+وسوسه=اقدام وعمل
   
خیلی حواس جمی میخاد که به چی میگم بهانه و دست آویز و به چه کسی دارم میگم
تجربه من میگه هرچیزی ک من نتونم تغییرش بدم یا بپذیرمش برای من حکم بهانه و دست آویز رو پیدا میکنه
یاد دعای زیبای آرامش میوفتم هر وقت که به بهانه و دست آویز فکر میکنم
و توی روزهای رفته زندگیم ک فکر میکنم میبینم نه آرامشی بود نه پذیرشی و نه شهامتی و نه تغییری
اونچیزی ک برای من پذیرفتنیه شاید برای کس دیگه تغییر دادنی باشه یا برعکس
برای همین دستاویزهای من شاید همونایی باشن ک دیگر اعضا یا پذیرفتنش یا شهامت دارن ک تغییرش بدن
باید یاد بگیرم اگر میتونم تغییرش بدم از خدا شهامت بخام و اگر نمیتونم از خدا آرامشی بخام برای پذیرفتنش و من نمیتونم
بین این دو واستم چون ....
با سلام علیرضا معتاد من اعتیاد به بهانه و دستاویز دارم من بایک بهانه میرفتم مواد مصرف میکردم من باید باید باید یاد بگیرم فقط برای امروز زندگی کنم من رو بیماری اعتیاد آنقدر رنجونده میکنه و گذشتمو و آیندمو به رخ من میکشه که من خسته میشم و یک بهانه و دستاویزی پیدا میکنم تا خودم رو از اون خستگی دربیارم و از نواقصم شهوترانی و یا مواد استفاده کنم بیماری اعتیاد خیلی قوی و زیرکه دست میزاره رو نقطه ضعف من و اگر در اصول برنامه نباشم باراهنما مشورت نکنم جلسه نرم کارخودش رو انجام میده و یا میگه که جلسه نرو هفته جلستو کم کن قدم خسته کنندست و یا چقدر جلسه به بچت وقت بزار من شناختم اینا بیماری من هستن که در کلم نباید بزارم رشد کننده و بهانه و دستاویز بشن برای اعتیادم از خدا کمک میخام از صمیم قلب کمک میخام فقط خدا میتونه به من معتاد کمک کنه که در اصول باشم خودم رو باید در شرایط بهانه و دستاویز قرار ندهم که ضربه میخورم باید باید خلاف بیماری اعتیاد شنا کرد و زحمت کشید درد کشید تا بتونی بهبود پیدا کنی من یکروزه معتاده نشده ام همش فرایندیه
46-من عاجزم وعجزخودراصادقانه پذیرفته ام ودست از هرگونه بهانه ودست آویزبرداشته ام وهیچ انکاری ندارم من دربرابر اصول وخداوندتسلیمم.بهانه ودست آویزها ابزاری هستندبرای فرارازخودمان مسولیتهاوواقعیت های وجودیمان بهانه ودست آویزدلایل بظاهرموجه ایست تابااون بتونم خودموگول بزنم تابتونم از نواقصم استفاده کنم وبدنبال لذت طلبی هاوزیاده خواهی هاوخودخواهی هایم باشم برای ترک نواقصم باید از انکارخارج شوم ودست از دست آویزها بردارم وگرنه بیماری اعتیادبرماتسلط پیدامیکندفراموش نکنیم که لغزش به یکباره اتفاق نمی افتدباید عاجز باشیم وتخم دست آویز را نکاریم هرزمان برای انجام دادند ویاندادن کاری به بهانه ودست آویز متوسل میشیم درمرکز مرض قرارمیگیریم هیچکس ضدلغزش نیست باید اصول رارعایت کنیم?