انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: مفهوم بهبودی
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
امروز من از شهوت آزاد هستم. ديگر از اعمال . كه قبلا داشته ام احساس ترس و گناه نمي كنم و براي به خواب رفتن نيازي به ارضاء شدن نيست. بيشتر از خودم مراقبت مي كنم.

امروز مراقبت از خودم بخشي از آزادي و شادي است كه آن را مديون بهبودي ام مي دانم. بهبودي تنها به معناي پاكي نيست بلكه به معناي راه جديد زندگي مي باشد.

گذشته ها گذشته است و آنچنان اهميتي ندارد. ديگر از گذشته نمي هراسم و از آن عبور كرده ام. هرچه اصلاحات بيشتري در زندگي ام صورت مي گيرد، كمتر نسبت به گذشته احساس گناه مي كنم. وقتيكه ديگر در وجودتان براي انجام اشتباهات گذشته خمار نباشيد، آن زمان است كه گذشته شما با بن بست مواجه مي شود و ديگر تأثيري بر شما نخواهد داشت .

ديگر احساس بي فايده بودن را ندارم، ترحم قدرت بسيار كمتري در زندگيم دارد.

به واسطه انجمن SA تمايلات من به تدريج به اين سمت و سو سوق داده شد: "پروردگارم، هركجا كه تو براي من برگزيني من همانجا خواهم بود. ياري ام ده تا فقط آنچه را تو خواهاني به انجام رسانم."

نگرش تازه ي من به زندگي اين است كه من هدفي دارم و مي دانم كه همه چيز رو به بهبودي است.

من ديگر زير فشارهاي رواني آنچنان وحشت زده نمي شوم. ديگر مشكلاتِ دو چندان مرا درهم نمي شكند و ميدانم افرادي هستند تا به كمك من بيايند.

همه چيز قبل از اينكه به انجامشان برسانم اتفاق افتاده است. تلاش مي كردم تا پاك بمانم، رابطه ي دوستي برقرار كنم، عشق را پديد بياورم، با قدرت خود خيلي چيز ها را انجام دهم. SA به من آموخت كه تنها خداوند است كه مي تواند تمامي اين ها را به انجام برساند.

وقتي به جلسات مي پردازم و قدم ها را كار مي كنم، زمانيكه راهنمايم با من كار مي كند، و من راهنماي كسان ديگري هستم، روز به روز پيشرفت را در زندگي ام به وضوح مشاهده مي كنم. من مي دانم كه بهبودي حاصل مي شود، واينكه شما نيز بهبود پيدا خواهيد كرد. همه ي ما مي توانيم آنچه را كه خداوند از ما انتظار دارد را در آغوش بگيريم.

برگرفته از نشریه وعده بهبودی
ما معتادان جنسی یی هستیم که از جهنم شخصی خود به بهبودی رسیده ایم. راه حلی وجود دارد. بسیاری از ما در حالتی به انجمن معتادان جنسی گمنام پیوستیم که توسط رفتارهای مخرب جنسی خود به ناامیدی رسیده بودیم. دردهایمان در زندگی به حدی رسیده بود که دیگر نمی توانستیم تحمل کنیم.