انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 24) چند بار تلاشهای من برای ترک با شکست روبرو شد؟ وقتی شکست میخوردم چه اتفاقی می افتا
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.







24) چند بار تلاشهای من برای ترک با شکست روبرو شد؟ وقتی شکست میخوردم چه اتفاقی می افتاد؟







.
بعضی از ما تقریبا پس از هر بار شهوترانی تصمیم به ترک شهوت میگرفتیم. بعضی برای ترک دست به هر کاری میزدیم. خودمان را به سختی و در تنگنا قرار میدادیم. تنها به این امید که بتوانیم پاک بمانیم و از سلطه شهوت بدرآییم.اما چیزهایی که از این روشهای عاید ما میشد شکستهای سختتر وافسردگی و سرخوردگی بود. چقدر غرور و اراده و تواناییهای ما به چالش کشیده شد و همیشه بازنده بودیم. احساس میکردیم با دشمنی روبرو هستیم که نه میخوابد و نه گرسنه میشود و نه ضعیف.. شهوت عشق را کشته بود.. ما را و اراده ی ما را نیز. پاسخهای ما به این پرسش به ما یادآوری میکند که راههایی را طی کرده ایم و اکنون که اینجا هستیم از روی عجز و بیچارگی اینجا هستیم. همچنین این سوال مقدمه ای برای گام دوم نیز میتواند باشد. تکرویهای کورکورانه و غرورهای نابجا.
تلاشهای خود برای ترک شهوت را پیش از ورود به برنامه بنویسید.
همیشه با شکست مواجه میشد!
مشکل من کمبود قدرت است.من سالها با این مخدر زندگی کرده بودم من پریز مواد مخدر را برای قدرت گرفتن بیرون کشیده بودم و پریز شهوت و خودارضایی را جایگزینش کرده بودم.من به تنهایی قدرت نداشتم انرا کنار بگذارم.حتی گریه کردن هم فایده ای نداشت.استفاده از مذاهب یا شرکت در جلسات سایر ان جی او ها هم بدتر میشد.
متاسفانه صمیمیترین دوست من در ان برنامه که همین روزها خودش دنیای مشکل است به من پیشنهادهایی میداد که فکر میکرد درست است اما انها زندگیم را به تباهی بیشتری رساند.من میبایست به اعضای اس ای اعتماد میکردم و تسلیم میشدم.
این برنامه فقط باید با یک راهنمای اس ای که تلاش فعالی دارد کار شود و گرنه وقت تلف کردن است.
این راهنمای مهربان به من گفته بود که رفتارهایم را درست کنم اما گوش نمیدادم و لغزش میکردم.از روزیکه به حرفش گوش دادم دیگر از شهوت درد نمیکشم.دیگر به دنبال اداره جهان و تغییر دیگران نیستم.دیگر نمیخواهم کارگردانی کنم.
حال و احساسم خوبست.
ما تا وقتیکه فکر کنیم رابطه جنسی بیشتری باید داشته باشیم تا شاد باشیم در این برنامه موفق نمیشویم.
ما باید انقدر روی خودمان کار کنیم که دیگر جنسیت برایمان معنا نداشته باشد و دیگران را یک انسان ببینیم
من انقدر باید پرهیز بگذارم تا خود پرهیز را در پرهیز بگذارم!

ما شفا پیدا میکنیم

 
من هیچ قدرتی برای متوقف شدن نداشتم. همیشه در تب یک رابطه رویایی می سوختم. هر تصویری باعث می شد که باز من فک کنم گم کرده ای دارم و نیاز شدید به برقراری یک رابطه و اگه نشد یک خود ارضایی پیدا می کردم. همیشه یک میل ارضا نشده ای بود که من حسرتش را بخورم. هیچ وقت به این احساس که سیر شده ام نمی رسیدم. نمی دانستم که بیمارم و خودم را سرزنش می کردم. شکست هایم را دلیلی بر بی کفایتی خودم می دانستم. فک می کردم آدم پستی هستم.