ديرگاهيست که تنها شده ام / قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است / باز هم قسمت غم ها شده ام
دگر آئينه ز من با خبر است / که اسير شب يلدا شده ام
من که بي تاب شقايق بودم / همدم سردي يخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنيد / تا نبينم که چه تنها شده ام . . .
نميشه رفت به گذشته والانو درست کرد. اما ميشه از همين حالا اينده رو درست کرد.
خیالبافی ای بیش نبود آدم بودنت . . .
خودم را گول میزدم که در حد منی !
دوستم !
پیراهنم را بزن بالا !
کمرم را دیدی ؟
نترس چیزی نیست . . . !
اینها فقط جای خنجرند ، من نفهمیدم در رفاقت چه شد !
“ تو مواظب باش ”
اگر باور داری خاطره ها خوب می مانند پس آسوده خاطر باش همیشه می مانی درقلبم
زَمیــن اگه خوب بــود خُدانمیرَفت اون بالا!!!